موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت
موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



درفشان لاله در وی چون چراغی   ولیک از دود او بر جانش داغی
شقایق بر یکی پای ایستاده   چو بر شاخ زمرّد، جام باده
شَقائقٌ یحمِلنَ الندّی فَکانَّهُ   دُموعُ التّصابی فی خُدودِ الخَرائِد.

در وی شکاری بسیار و اختلاف صیادان آن‌جا متواتر، زاغی در آن حوالی بر درختی بزرگ گشن، خانه داشت.» (همان: ۱۵۸)
۳-۲-۶- نقد و بررسی داستان «کلاغ و مار»
پناهی‌آذر، امید (۱۳۸۷). کلاغ و مار. تهران: خانه هنر.
گروه سنی ذکر شده در کتاب: ‌ب، ج.
مأخذ کتاب: کلیله و دمنه
نویسنده در صفحه‌ی عنوان، کتاب مأخذ را ذکر کرده است.
مشخصات ظاهری: ۱۲ ص، مصور (رنگی)
۳-۲-۶-۱- خلاصه‌ی داستان
کلاغی روی درختی در جنگل زندگی می‌کند، اما حضور ماری که جوجه‌هایش را می‌خورد، آرامش و خوشی را از او گرفته است. او تنها جوجه‌اش را به جای امنی می‌برد، تا با دشمن خود بجنگد. اما شغال او را از این کار بازمی‌دارد و چاره‌ای برای او می‌اندیشد. کلاغ به پیشنهاد شغال، با رفتن به سمت آبادی، انگشتر زنی را بر می‌دارد و در حالی که مردم او را تعقیب می‌کنند، به سوی لانه‌ی مار می‌رود و انگشتر را روی او می‌افکند. مردم با چوب به جان مار می‌افتند و او بعد از فرار، در رودخانه ناپدید می‌شود.
۳-۲-۶-۲- تطبیق متن بازنویسی شده با متن اصلی
الف. بخشی از متن بازنویسی شده
«روز بعد کلاغ پرواز کرد و همان نزدیکی‌ها یک آبادی دید. روی پشت بامی نشست و حیاط را خوب نگاه کرد. زنی داشت رخت و لباس می‌شست. زن انگشترش را روی لبه‌ی حوض گذاشته بود. کلاغ آرام پرواز کرد، انگشتر زن را به نوکش گرفت و قارقار صدا کرد.» (پناهی‌آذر، ۱۳۸۷و: ۸)
ب. بخشی از متن اصلی
«زاغ روی به آبادانی نهاد، زنی را دید پیرایه بر گوشه‌ی بام نهاده و خود به طهارت مشغول گشته؛ در ربود.» (منشی، ۱۳۸۶: ۸۵)
۳-۲-۶-۳- روش خلق اثر
این داستان یکی از حکایات فرعی باب شیر و گاو کلیله و دمنه است که عنوان آن از «زاغی که بر بالای درختی خانه داشت» به «کلاغ و مار» تغییر یافته است. این عنوان از همان آغاز، شخصیت‌های درگیر؛ یعنی مار و کلاغ را به مخاطب معرفی می‌کند.
بازنویس برای خوشایند کردن داستان برای کودک، شخصیتهای مأخذ را برجسته کرده حوادث بیشتری را رقم میزند.
در متن اصلی عنوان شده است که «مردمان که در پی زاغ بودند در حال سر مار بکوفتند…» (همان: ۸۵) اما بازنویس از ترسیم صحنه‌ای خشن برای کودکان خودداری می‌کند؛ حتی اگر طرف خشونت، ماری ستم‌کار و بی‌رحم باشد. در اثر حاضر مردمان مار را نمی‌کشند بلکه خود او با فرار، به گفته‌ی بازنویس، در رودخانه گم و گور می‌شود:
«‌آن‌ها آن‌قدر مار را دنبال کردند تا این‌که بالاخره خودش را توی رودخانه انداخت و گم و گور شد.» (پناهی‌آذر، ۱۳۸۷و: ۱۲)
بازنویس با نگه‌داشتن اصل و محتوای داستان، زبان را متناسب با فهم و درک کودک ساده کرده است.

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است
[شنبه 1399-09-22] [ 03:21:00 ق.ظ ]




و گفت: در این چاه است و من از وی می‌ترسم، اگر ملک مرا در بر گیرد او را نمایم. شیر او را در بر گرفت و به چاه فرو نگریست، خیال خود و از آن خرگوش بدید، او را بگذاشت و خود را در چاه افکند و غوطی خورد و نفس خون‌خوار و جان مردار به مالک سپرد.» (منشی، ۱۳۸۹: ۸۷)
۳-۴-۱-۳- روش خلق اثر
این داستان در کلیله و دمنه با عنوان «خرگوشی که به حیلت، شیر را شکار کرد» در لابه‌لای باب شیر و گاو نقل شده است.
بازنویس به منظور نمایان کردن دو شخصیت مخالف و برجسته‌ی داستان و هم‌چنین کوتاه و موجز کردن عنوان، آن را به «شیر و خرگوش دم‌سیاه» تغییر داده است.
او با افزودن مطالبی به داستان که بیشتر در قسمت شخصیت‌پردازی انجام شده است، زمینه‌ی حضور فعال‌تر کودک را در داستان فراهم کرده است.
داستان همان حکایت کلیله و دمنه است با همان مضمون و محتوا؛ اما در اثر بازنویسی شده، سخن از زمانی است که قرعه به نام راسو و جوجه تیغی افتاده است تا غذای شیر شوند و شیر آن‌ها را نمی‌پسندد و به این ترتیب همین حوادث جدید و همچنین برجسته کردن شخصیتهای مأخذ، به اثر حاضر خلاقیت بخشیده است.
تصاویر زیبا و رنگی کتاب که حضور تمامی شخصیت‌ها در آن آشکار است، سهم بسزا و قابل توجهی در جلب توجه‌ کودک به مطالعه‌ی این داستان دارد.
۳-۴-۱-۴- عناصر داستان
– پیرنگ
روابط علی و معلولی، حوادث داستان را به هم پیوند زده است و چون هیچ‌گونه پیچیدگی در رویدادها به چشم نمی‌خورد و داستان قابلیت گسترش دارد، پیرنگ از نوع باز است.
حیوانات که از حملات ناگهانی شیر خسته شده‌اند، به او پیشنهاد می‌دهند که هر روز حیوانی را به عنوان غذا نزد او می‌فرستند. وقتی قرعه به نام راسو افتاده است، شیر خشمگین می‌شود زیرا بسیار بدبو است و نمی‌تواند آن ‌را بخورد. خرگوش از آنجا که تدبیر و نقشهای دارد، اجازه می‌خواهد تا کمی دیرتر نزد شیر برود. خرگوش علت دیر آمدنش را این می‌داند که شیری، غذای سلطان را از او می‌گیرد و درون چاه می‌رود زیرا می‌خواهد شیر را به سمت چاه بکشاند. شیر با دیدن عکس خود در چاه، تصور می‌کند شیر دیگری است و به همین دلیل با پریدن در چاه مرگ خود را رقم میزند.
اکنون عناصر طرح به کار رفته در داستان بررسی می‌شود:
داستان با توصیف زندگی آرام حیوانات جنگل شروع می‌شود. حضور شیر که حیوانات را شکار می‌کند، گره‌افکنی را شکل می‌دهد. به دنبال آن حیوانات جنگل پس از مشورت با یکدیگر، نزد شیر می‌روند و به او پیشنهاد می‌دهند از شکار آن‌ها، خودداری کند تا خودشان غذای او را بفرستند و این کشمکش درونی داستان را به وجود می‌آورد و البته این کشمکش یک بار دیگر نیز جلوه می‌کند؛ زمانی که خرگوش دم‌سیاه برای از میان بردن شیر تدبیری میاندیشد (کشمکش درونی). بعد از پیشنهاد حیوانات، خواننده در حالتی از تعلیق قرار می‌گیرد که آیا این روند تا پایان داستان ادامه دارد و هر روز حیوانی غذای او می‌شود. با حوادثی که بازنویس به داستان افزوده است، حالت تعلیق و دلهره‌ی مخاطب بیشتر می‌شود. وقتی راسو و جوجه تیغی را برای شیر می‌آورند او عصبانی می‌شود و آن‌ها را پس می‌زند، در این‌جا خواننده نگران است که آیا شیر دوباره روش قبلی شکار حیوانات را پیش می‌گیرد. پس با کنجکاوی، ماجرا را دنبال می‌کند. بحران زمانی شکل می‌گیرد که خرگوش دم‌سیاه نزد شیر می‌رود و نقشه‌اش را اجرا می‌کند. هنگامی که شیر به سوی چاه می‌آید و با دیدن تصویر خود در آب، خود را به درون چاه پرت می‌کند، داستان به نقطه‌ی اوج خود می‌رسد. گره‌گشایی زمانی است که شیر غرق می‌شود. خوشحالی حیوانات و زندگی خوب و خوش آن‌ها بدون شیر، پایان خوش داستان را رقم می‌زند.
بازنویس با افزودن مطالبی به داستان و ایجاد هیجان و تعلیق بیشتر در خواننده، پیرنگ را مستحکم و استوار کرده است.
– شخصیت‌پردازی
تمامی شخصیت‌ها حیوانی هستند و هم‌چون اثر مأخذ نام‌گذاری نشده‌اند. شخصیت خرگوش که در مأخذ پیروز نام دارد، در این‌جا به خرگوش دم‌سیاه یاد می‌شود.
شخصیت اصلی داستان، خرگوش دم سیاه است؛ خرگوشی کوچک که با تدبیر بزرگش شیر را به هلاکت می‌رساند و اعجاب سایر حیوانات را بر می‌انگیزد (شخصیت‌پردازی غیرمستقیم):
«گورخر گفت: ولی تو به این کوچکی چطوری شیر به آن بزرگی را توی چاه انداختی و خودت هم سالم برگشتی؟ مگر می‌شود؟ نکند باید حیوان دیگری را بفرستیم.» (شیخی، ۱۳۸۶: ۸۴)
خرگوش دم سیاه همان شخصیت ‌پیروز حکایت مأخذ است و بیشتر در لابه‌لای گفت‌وگوهایش به خواننده معرفی می‌شود. (شخصیت‌پردازی غیرمستقیم):
«کمی صبر کنید و بعد مرا بفرستید. من نقشه‌ای کشیده‌ام تا همه از دست این شیر ظالم راحت شویم.» (همان: ۷۹)
شیر شخصیت مخالف خرگوش است؛ شخصیتی بی‌‌رحم و درنده‌خو که تنها دغدغه‌ و مشکلش، خوردن حیوانات بی‌چاره و بی‌گناه است (شخصیت‌پردازی غیرمستقیم):
«گوزن شروع به صحبت کرد و گفت: «ای شیر بزرگ و قدرتمند، ما امروز به این‌جا آمده‌ایم تا مشکل خودمان و شما را حل کنیم.» شیر با صدای بلندی خندید و گفت: «چه حرف‌هایی می‌شنوم؟ مگر من چه مشکلی دارم که شما می‌خواهید آن را حل کنید؟ مشکل من فقط خوردن شما

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
 [ 03:21:00 ق.ظ ]




إِذا عَلَتْها الصَّبا أَبْدَتْ لَها حُبُکاً   مِثلَ الجَواشِنِ مَصقولاً حَواشیها
لایَبلُغُ السَّمَکُ المحصورُ غایَتَها   لِبُعدِ ما بینَ قاصیها و دانیها

اگر بدان تحویل توانید کرد، در امن و راحت و خصب و فراغت افتید.» (منشی، ۱۳۸۶: ۸)
۳-۴-۲-۳- روش خلق اثر
این داستان در کلیله و دمنه در میانه‌ی حکایت فرعی «زاغی که بر بالای درختی خانه داشت» باب شیر و گاو نقل شده است.
بازنویس عنوان را از «ماهی‌خوار و خرچنگ» به «ماهی‌خوار حیله‌گر، ماهی‌های خوش باور» تغییر داده است که این تغییر عنوان ارتباط آشکاری با درون‌مایه و پیام داستان دارد. فریب نخوردن از دشمن حیله‌گر پیام این داستان است، همان‌طور که ماهی‌ها نباید به ماهی‌خوار اعتماد می‌کردند، اما این مطلب که گاهی اوقات مکر افراد، به هلاک فرد می‌انجامد، پیام حکایت مأخذ است، همان‌طور که مکر ماهی‌خوار باعث می‌شود تا خرچنگ جان او را بگیرد. عنوان جدید از آن‌جا که حالت موزون دارد، جذاب‌تر و دلنشین‌تر است.
کار عمده‌ی شیخی در بازنویسی این اثر، در قسمت شخصیت‌پردازی و برجسته‌تر کردن شخصیت‌های حکایت مأخذ و به ویژه ‌ماهیان و همچنین رقم زدن گفت‌وگوی بیشتر نمایان میشود.
بازنویس در مواردی با افزودن مطالبی به داستان، حالت تعلیق را در خوانند افزایش داده و پیرنگ را مستحکم‌تر نموده است. به خصوص در قسمتی که خرچنگ به مرغ ماهی‌خوار شک می‌کند.
تصاویر رنگی و زیبای کتاب نیز سهم زیادی در جلب توجه و تشویق کودک به مطالعه‌ی داستان دارد و پا به پای متن، او را در دریافت مفهوم، یاری می‌رساند. به ویژه این‌که تمامی شخصیت‌ها در تصاویر حضور دارند.
۳-۴-۲-۴- عناصر داستان
– پیرنگ
روابط علی و معلولی ساده و به دور از پیچیدگی که حکایت از پیرنگ باز داستان دارد، حوادث را به یکدیگر پیوند زده است:
ضعف و پیری مرغ ماهیخوار که توان شکار را از او گرفته است، عاملی است تا او دست به دامن تدبیر و حیله شود. او با دروغ، به خرچنگ می‌گوید که به زودی دو صیاد برای شکار ماهیان، به آب‌گیر می‌آیند؛ زیرا با این حیله می‌خواهد به بهانه‌ی انتقال ماهیان به آب‌گیری دیگر، آن‌ها را شکار کند. ماهیان نیز از آن رو که راهی برای نجات خود نمییابند، ناگزیر به دشمن اعتماد میکنند. خرچنگ به مرغ ماهی‌خوار شک می‌کند؛ زیرا روز به روز سرحال و چاق‌تر می‌شود. او با دیدن استخوان ماهیها، به حقه‌ی ماهی‌خوار پی می‌برد و به همین دلیل گردن او را می‌فشارد تا خفه شود.
اکنون عناصر طرح به کار رفته در داستان بررسی می‌شود:
داستان با توصیف مرغ ماهی‌خوار و آمدن او به آب‌گیر آغاز می‌شود. هنگامی که ماهی‌خوار پیر، توانایی شکار ماهیان را از دست می‌دهد، گره‌افکنی شکل می‌گیرد. مرغ ماهی‌خوار با تدبیر و حیله‌اش به دنبال آن است تا ماهیان را به دست بیاورد (کشمکش درونی). خواننده اکنون در حالت تعلیق قرار می‌گیرد که آیا تمامی ماهیان جان خود را از دست می‌دهند؟ آیا مرغ ماهی‌خوار رسوا و حیله‌اش آشکار می‌شود؟ تا این که سرانجام چاقی مرغ ماهی‌خوار، خرچنگ را به شک می‌اندارد و در پی گفت‌وگوی آن‌ها، کنجکاوی خواننده برای ادامه دادن داستان افزایش می‌یابد. بحران زمانی است که خرچنگ از دور استخوان ماهی‌ها را می‌بیند و درونش آشفته می‌شود. وقتی خرچنگ با چنگال‌هایش گردن مرغ ماهی‌خوار را فشار می‌دهد، داستان به نقطه‌ی اوج خود می‌رسد. مردن مرغ ماهی‌خوار و فرود او از آسمان گره‌گشایی را رقم می‌زند. با آمدن خرچنگ نزد ماهیان و تسلیت به آن‌ها و آرزوی عمر طولانی برای آن‌ها پایان داستان شکل می‌گیرد.
بازنویس با افزودن مطالبی به داستان، برآن بوده است تا پیرنگ را استوار و مستحکم کند؛ برای نمونه بعد از این‌که ماهی‌ها، با مرغ ماهی‌خوار مشورت کرده و از او چاره می‌خواهند، او سریع به آن‌ها جواب نمی‌دهد، بلکه برای این‌که کارش طبیعی جلوه کند و به او شک نکنند، می‌رود و بعد از مدتی که باز می‌گردد، به آن‌ها می‌گوید که در این مورد، بسیار فکر کردم. در حالی که در حکایت مأخذ، مرغ ماهی‌خوار، بلافاصله این پیشنهاد را می‌دهد. از طرفی دیگر، بازنویس با افزودن قسمتی به داستان که در آن خرچنگ به علت چاقی مرغ ماهی‌خوار به او شک می‌کند، حالت تعلیق و رابطه‌ی علی و معلولی داستان را افزایش داده و پیر

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید.
 [ 03:21:00 ق.ظ ]




دیو کآن‌جا رسید سر بنهد   مرغ کآن‌جا رسید پر بنهد
نرود جز به بدرقه گردون   از هوا و زمین او بیرون.»

(منشی، ۱۳۸۶: ۲۰۵- ۲۰۴)
۳-۴-۳-۳- روش خلق اثر
این داستان در لابه‌لای حکایت فرعی «مرغان که می‌خواستند بوم را امیر خویش کنند» باب بوف و زاغ نقل شده است.
بازنویس عنوان را از «ملک پیلان و خرگوش» به «چشمه‌ای که مال ماه بود» تغییر داده است که قدرت تأثیر آن به مراتب بیشتر از حکایت مأخذ است. در واقع چنین عنوانی، کودک را به سرعت درون داستان می‌کشاند و او از خود می‌پرسد مگر می‌شود ماه، صاحب چشمه باشد.
بازنویس در این اثر، هیچ‌گونه تغییری در اصل و محتوای داستان صورت نداده و حتی در مواردی، متن مأخذ را بدون هیچ‌گونه کم و کاست و البته به زبان ساده نقل کرده است و در واقع یک بازنویسی ساده ارایه میدهد.
او با توصیفاتی که شامل توصیف زندگی و روحیات شخصیت‌ها است، به ویژه در آغاز داستان، امکان حضور فعال کودک را فراهم کرده آن‌ها را با شخصیت‌ها آشنا می‌کند:
«روزی بود، روزگاری بود. جنگلی بود سرسبز و پر آب و علف. در این جنگل گروهی از فیل‌ها زندگی می‌کردند، فیل‌های بزرگ و کوچک. فیل‌ها، علف‌های آبدار را می‌خوردند. به چشمه‌ها می‌رفتند و خرطوم‌های بلندشان را پر از آب می‌کردند. به سر و تنشان آب می‌پاشیدند و فیل کوچولو‌ها هم، با هم آب بازی می‌کردند.» (شیخی، ۱۳۸۹: ۲۶)
کار شیخی تنها یک بازنویسی ساده از متن اصلی است.
تصاویر کتاب نیز، پا به پای متن به یاری کودک آمده و جذابیت و تأثیر داستان را بیشتر کرده است.
۳-۴-۳-۴- عناصر داستان
– پیرنگ
داستان هر چند کوتاه است، اما روابط علی و معلولی بین رویدادها به آن نظم خاصی بخشیده است:‌
فیل‌ها به سبب کم‌آبی و گرما از سرزمینشان کوچ می‌کنند. از طرفی خرگوش‌ها به دلیل آوارگی و گلآلوده شدن آب چشمه از آمدن فیل‌ها ناراحت و ناراضی هستند. پیروز دست به تدبیر می‌زند؛ زیرا میداند با قدرت نمی‌توان با فیل‌های غول پیکر مبارزه کرد. او در شبی مهتابی نقشه‌اش را به اجرا در می‌آورد؛ زیرا انعکاس تصویر ماه در آب چشمه، جزء اصلی نقشه‌ی پیروز است. سلطان فیل‌ها با جنبش عکس ماه در آب، تصور میکند که ماه عصبانی شده است و به همین دلیل فرار می‌کند.
اکنون عناصر طرح به کار رفته در داستان، بررسی می‌شود:
داستان با توصیف زندگی فیل‌ها و جنگلی که در آن زندگی می‌کنند شروع می‌شود. (در حکایت مأخذ، نویسنده از همان آغاز با ذکر وقوع خشک‌سالی، به سراغ اصل مطلب می‌رود؛ بدون هیچ‌گونه توصیف و یا مطلبی اضافه، اما بازنویس با توصیفاتی که از زندگی فیل‌ها قبل و بعد از وقوع خشک‌سالی ارائه می‌دهد، به داستان جذابیت بخشیده است).

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531"> منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:20:00 ق.ظ ]




أَضَرَّتْ بِضَوءِ البَدرِ و البَدرُ طالِعٌ

 

 

وَ قامَتْ مَقامَ البَدرِ لَمَّا تَغَیَّبا.»

 

(منشی، ۱۳۸۶: ۲۲۵)
۳-۴-۶-۳- روش خلق اثر
این داستان در کلیله و دمنه، یکی از حکایات فرعی باب بوف و زاغ را با عنوان «زاهد و بچه موشی که دختر شد» شکل داده است.
شیخی با افزودن مطالبی به داستان، آن هم در حوزهی شخصیتپردازی، علاوه بر خلاق و جذاب کردن داستان، آموزه‌های اخلاقی را نیز به صورت غیرمستقیم و با معرفی اشخاص داستان، به آنها آموزش میدهد. از جمله
– دعوت به دعا و عبادت، راز و نیاز با خداوند و تفکر به قدرت او.
همه‌ی این مباحث آموزنده در معرفی شخصیت سلمان نمود پیدا می‌کند؛ سلمان که می‌تواند الگوی مناسبی برای کودک باشد.
– برشمردن وظایف متقابل والدین و فرزند:
«سلمان و زنش، رودابه را بزرگ کردند. آن‌ها همه جور وسایل راحتی او را فراهم کردند و سعی داشتند هیچ کمبودی نداشته باشد. رودابه هم پدر و مادرش را خیلی دوست داشت. به مادرش در کارهای خانه کمک می‌کرد.»‌(همان: ۴)
– احترام به والدین:
شخصیت رودابه که در مقابل سلمان و همسرش ادب را رعایت می‌کند، می‌تواند الگوی خوبی برای کودک باشد:
«رودابه گفت: پدر جان! هر چه شما بگویید، من حرفی ندارم!…» (همان:‌)
در واقع آن‌چه کار بازنویس را جذاب‌تر از حکایت مأخذ کرده است، شیوه‌ی شخصیت‌پردازی او است که با برجسته‌کردن شخصیت‌ها، توضیحات بیشتر و بیان روابط خانوادگی آن‌ها جلوه‌گر شده است.
بازنویس در میانه‌ی داستان برای این‌که به مخاطب یادآوری کند که این دختر بچه در اصل موش بوده است و هرکس به اصل و ذات خود عشق می‌ورزد، مطالبی را به داستان افزوده است:
«هر وقت در میان علف‌ها و کنار رودخانه‌ها بچه موشی را می‌دید، به دنبالش می‌دوید و با آن‌ها بازی می‌کرد. رودابه دشت و صحرا و حیوان‌ها را خیلی دوست داشت، مخصوصاً موش‌ها را.» (همان: ۴۱)
اما عامل اساسی در جلب توجه‌ کودک و اشتیاقش به مطالعه‌ی این داستان، تصاویر رنگی و زیبای کتاب است که تمامی شخصیت‌ها در آن حضور دارند و پابهپای متن به کودک در دریافت محتوا یاری می‌رساند.
۳-۴-۶-۴- عناصر داستان
-پیرنگ
روابط علی و معلولی به داستان انتظام خاصی بخشیده است و از آن‌جا که هیچ پیچیدگی در میان این حوادث به چشم نمی‌خورد، پیرنگ از نوع باز است:
سلمان دعا می‌کند موش به دختر بچه‌ای تبدیل شود، چونکه همسرش با دیدن یک موش در خانه ناراحت می‌شود. از آنجا که این دختر در کنار رود پیدا شده است، همسر سلمان او را رودابه نام مینهد. رودابه به سن ازدواج رسیده است و به همین دلیل سلمان از او می‌خواهد فردی را به همسریش برگزیند. سلمان به خورشید پیشنهاد می‌دهد با رودابه ازدواج کند به دلیل آنکهرودابه آرزو دارد همسرش از همه قدرتمند‌تر باشد. خورشید ابر را از خود قوی‌تر می‌داند؛ زیرا جلوی نور او را می‌گیرد. ابر نیز در جواب زاهد می‌گوید که باد از من تواناتر است؛ زیرا او را به هر طرف که بخواهد می‌برد. از طرفی باد نیز کوه را از آنجا که هم‌چون سدی در مقابل او قرار گرفته است، از خود قدرت‌مندتر می‌داند. سرانجام کوه نیز به دلیل آنکه خود را پر از سورخ می‌بیند، قوی‌ترین موجود را موش معرفی میکند. موشی که همسر رودابه است، دوست دارد او همجنس خودش باشد و به همین دلیل با دعای سلمان رودابه به اصل خود بازمیگردد.
اکنون عناصر طرح به کار رفته در داستان بررسی می‌شود:
داستان با توصیف سلمان، پیدا شدن موش و تبدیل او به دختر بچه آغاز می‌شود. با رسیدن رودابه به سن ازدواج و این که آرزو دارد همسرش از همه قوی‌تر باشد، گره‌افکنی شکل می‌گیرد و به دنبال آن کشمکش عاطفی در درون سلمان به وجود می‌آید که چه کسی از همه نیرومندتر است. داستان پیش می‌رود و سلمان نزد خورشید، ابر، باد و کوه می‌رود و به آن‌ها پیشنهاد می‌دهد. خواننده کنجکاو است بداند رودابه با کدام یک ازدواج می‌کند، در این‌جا است که در حالتی از تعلیق قرار می‌گیرد. بحران و نقطه‌ی اوج زمانی شکل می‌گیرد که کوه، موش را از خود قوی‌تر می‌داند. ناگاه ذهن مخاطب به سمت آغاز داستان باز می‌گردد، زمانی که رودابه بچه موشی بود. گره‌گشایی زمانی است که رودابه همسری موش را می‌پذیرد و به اصل خود باز می‌گردد. پایان داستان زمانی رقم می‌خورد که سلمان با دعای خود، دوباره رودابه را تبدیل به موش می‌کند.
بازنویس با توصیفاتی که به آغاز داستان افزوده است و هم‌چنین مطالب پایانی، پیرنگ استوارتری را نسبت به حکایت مأخذ رقم زده است.
– شخصیت‌پردازی
شخصیت‌های این داستان به سه دسته تقسیم می‌شوند. زاهد و همسرش شخصیت انسانی هستند. موش شخصیتی است حیوانی و کوه و ابر و باد و خورشید شخصیت‌های غیر جان‌دار را شکل می‌دهند. شخصیت ‌رودابه، حیوانی و انسانی است.
همه‌ی شخصیت‌های حکایت مأخذ، به اثر حاضر انتقال یافته‌اند به جز شخصیت‌ مرید که زاهد دختر بچه را برای تربیت نزد او می‌سپارد.
«و آن‌گاه او را به نزدبک مریدی برد که چون فرزندان عزیز، تربیت واجب دارد. مرید اشارت پیر را پاس داشت و در تعهد دختر تلطّف نمود.» (منشی، ۱۳۸۶: ۲۲۵)
اما بازن

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531"> دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:20:00 ق.ظ ]