برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
باره کسب نمایند، پایین است. در مرحله رشد مشتریان با محصولات آشنا شده و محصولات مشهور می شوند و تقاضا به سرعت افزایش می یابد. در مرحله بلوغ تقاضای محصولات تثبیت می شود و در مرحله افول فروش محصولات کاهش یافته و محصولات رو به فراموشی می روند.
استراتژی عملیات به وسیله چرخه عمر محصول تحت تاثیر قرار می گیرد.مدیران عملیات همانگونه که باید آماده توسعه محصولات جدید باشند، آمادگی تقویت خط محصول موجود را نیز باید داشته باشند. محصولات باید مرتباً بررسی شوند که در کجای چرخه عمر محصول قرار دارند و آیا ضرورت دارد بهبود یا تقویت شوند. یک استراتژی محصول موفق مستلزم اتخاذ تصمیم با توجه به هر محصول می باشد. همانگونه که موقعیت محصول در چرخه عمر تغییر می کند، استراتژی های متفاوتی مورد نیاز می باشد.
محصولاتی که در مرحله معرفی قرار دارند دارای هزینههای غیرمنتظرهای در تحقیق، توسعه محصول، تغییر و ارتقای فرایند و توسعه تأمینکنندگان می باشند. در این مرحله مدیران عملیات باید تکنیکهای مناسبی را برای تولید به کار برند. در مرحله رشد پیش بینی کارای ظرفیت مورد نیاز، ضروری میباشد. گاهی اوقات افزایش ظرفیت و پیش بینی ظرفیت مازاد ضروری است. در مرحله بلوغ رقبا به بازار وارد می شوند بنابراین تولید با حجم بالاو کاهش نوآوری مناسب خواهد بود. بهبود کنترل هزینه، کاهش آپشن ها، در این مرحله برای سودآوری و سهم بازار ضروری است. در مرحله افول مدیریت باید محصولاتی را که منحنی عمر آنها به سر آمده است شناسایی کند.(هیزر و هندر،۱۹۹۳: ۲۵۶)
اسلک و لوئیس(۲۰۱۱) ارتباط چرخه عمر محصول و ابعاد رقابتی غالب در هر مرحله را بررسی کرده اند. براین اساس در مرحله معرفی ابعاد انعطاف پذیری و کیفیت، در مرحله رشد تحویل و کیفیت، در مرحله بلوغ هزینه و تحویل و در مرحله نزول نیز بعد هزینه از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.
با نگاهی دیگر ، استراتژی محصول را می توان با توجه به اهداف شرکت توسعه داد. بر این اساس اگر هدف حفظ وضعیت موجود در سهم بازار باشد باید محصولات اضافی به خط محصول شرکت اضافه شده ویا محصولات موجود بازنگری شوند و اگر هدف، تقویت شهرت به عنوان یک نوآور باشد، نیاز به ارائه محصولات جدید می باشد.
شکل(۲-۱). چرخه عمر محصول.(هیزر و رندر،۱۹۹۳: ۲۴۸)
۲-۲-۷ مفهوم و مؤلفه های استراتژی ظرفیت
تصمیمات مربوط به سرمایهگذاری جهت ایجاد ظرفیت تولید یا ارائه خدمت میتواند بسیار پیچیده باشد(جاکوبس و چاس، ۲۰۰۸). بر این اساس، سرمایه گذاری بر روی تسهیلات، فرایندهای عملیاتی و نیروی انسانی، ماهیتی استراتژیک دارند و باید در بالاترین سطوح شرکت، در این باره برنامه ریزی و تصمیمگیری شود. همچنین تصمیم گیری در مورد ظرفیت بر قابلیت رقابتی شرکت تأثیر بسزایی دارد، چرا که اگر شرکتی به دلیل عدم تصمیم گیری صحیح در این ارتباط، ظرفیت مورد نیاز برای پاسخگویی سریع به نیازهای بازار را در اختیار نداشته باشد، با خطر از دست دادن سهم بازار خود روبرو خواهد بود و از طرف دیگر اگر سازمان با مسئلهی اضافه ظرفیت مواجه باشد، هزینه گزافی بابت خواب سرمایه به بنگاه تحمیل خواهد شد که منجر به افزایش قیمت تمام شده محصولات/خدمات و در نهایت کاهش مزیت رقابتی سازمان در بعد هزینه و نیز کاهش سود عملیاتی خواهد شد که در هر دو صورت پدیده های نامطلوب اند(نوری و رادفورد،۱۳۷۹).
استراتژی ظرفیت مقوله ای است که برای رفع این معضلات بسیار راهگشا و مؤثر است. این استراتژی با تنظیم ظرفیت سازمان در سطح بهینه، از بروز مسائل گفته شده، پیشگیری میکند.
به عبارت دیگر، اهمیت پرداختن به مقوله استراتژی ظرفیت در آن است که سازمانها برای نیل به عملکرد مالی مطلوب، بایستی بتوانند ظرفیت خود را با تقاضا هماهنگ کنند. اغلب سازمانها هم با تغییرات درحجم تقاضا و هم با تغییرات در نوع تقاضا مواجه اند. در هر دو این موارد، سازمانها نیازمند تصمیمگیری در خصوص افزایش یا کاهش ظرفیت و یا تغییر فعالیت های مرتبط با ظرفیت هستند. در نتیجه پاسخ مؤثر به تغییرات تقاضا بر مبنای این استراتژی، میتواند به افزایش رضایت مشتریان منجر شود و همچنین به سازمان در نیل به سطح مطلوب عملکرد مالی کمک کند.
مفهوم هر استراتژی-از جمله استراتژی ظرفیت- بسته به اینکه از کدام بعد(منظر) رقابت به آن نگریسته شود، قابل تبیین است. ابعاد مختلفی در عرصه رقابت وجود دارد که یک بنگاه میتواند با انتخاب از میان آنها و تمرکز بر هر کدام به رقابت بپردازد. این ابعاد عبارتند از: هزینه، کیفیت، در دسترس بودن، ویژگیها و نوآوری و عملکرد زیست محیطی. بر این اساس، مفهوم استراتژی ظرفیت در ارتباط با هر یک از این ابعاد به شرح زیر قابل تعریف است(بکمن و روزنفیلد،۲۰۰۸ : ۱۱۸ ).
[شنبه 1399-09-22] [ 03:07:00 ق.ظ ]
|