خاک وی خاک عنبر و کافور

 

 

شکل وی ناپسوده دست صبا

 

 

شبه وی ناسپرده پای دبور

 

(منشی، ۱۳۸۶: ۱۱۹-۱۱۸)
در حالی که در اثر حاضر، قورباغه به شکل گذرا این مکان را معرفی می‌کند:
«… نه می‌توانم از این محل کوچ کنم.» (شیرازی، ۱۳۸۹: ۷۶)
در قسمتی از داستان، هر دو اثر مکان واحدی را معرفی می‌کنند:
«… آن‌ها را در سر راه خانه‌ی راسو تا سوراخ مار بیندازی.» (همان: ۷۸)
«… پیش سوراخ راسو تا جایگاه مار می‌افگن.» (منشی، ۱۳۸۶: ۱۱۹)
هر دو اثر به زمان اشاره ندارد.
۳-۵-۴-۵- ارزیابی
محمدحسن شیرازی را می‌توان در زمره‌ی بازنویسان خوب و توانا قرار داد که در زمینه‌ی ادبیات نوجوان به فعالیت پرداخته است، رمز موفقیت این نویسنده زبان جذاب و تاثیرگذار او است.
– نقاط قوت
یکی از وظایف بازنویس، بالابردن توان نوشتاری مخاطب و افزایش گنجینه‌ی تعابیر و واژگان او است. شیرازی نیز با توصیف فضا، حالت و احساسات شخصیت‌ها، از همان آغاز توجه‌ نوجوان را جلب و او را به خواندن داستان تشویق می‌کند.
او از معدود نویسندگانی است که در‌آثار خویش، عنصر فضا را به کار میگیرد و به این ترتیب همراه با توصیف درونیات شخصیت‌ها، به داستان حالت نمایش‌نامه‌ای می‌دهد. به عنوان مثال بیچارگی مرد فقیر از میان همین جملات، قابل فهم است:
«لحظه‌ای بعد مرد بازرگان با ظرفی از روغن و عسل قدم بر آستانه‌ی خانه گذاشت. همه جای خانه خشت و خاک بود. بوی نا و رطوبت بر فضا تن می‌کشید و بر مشام می‌نشست. بازرگان ظرف‌ها را در مقابل پای خود زمین گذاشت و رو به مرد فقیر گفت: این روغن و عسل را برای تو آورده‌ام. مرد فقیر در حالی که نیم‌نگاهی به ظرف‌ها داشت، نفس عمیقی از سینه بیرون داد و گفت …» (شیرازی ،۱۳۸۹: ۲/۸۴)
– بازنویس گاه کلامش را با آرایه‌های ساده و به خصوص تشبیه و استعارات زیبا می‌آراید؛ مطلبی که اغلب نویسندگان در زمینه‌ی کار کودک و نوجوان از آن غافل هستند:
«آب هم‌چون مرواریدهای درخشان در بستر زمین در حرکت بود.» (همان: ۲/۷۹)
«سر از گریبان غم و اندوه به درآورد و در حالی که از شدت خشم می‌لرزید، سفره‌ی دلش را برای او گشود.» (همان : ۲/۷۶)
– شیرازی به بیشتر داستان‌هایش حالت نمایش‌نامه‌ای می‌دهد و به همین دلیل شکل محاوره‌ای و گفت‌وگوی شخصیت‌ها در آثار او بالا است و به این ترتیب امکان حضور فعال مخاطب در روند داستان فراهم می‌شود.
– بازنویس در زمینه‌ی شخصیت‌پردازی موفق عمل کرده است، به ویژه این که در داستان‌هایی که شخصیت‌های انسانی حضور دارند، به نام‌گذاری آن‌ها می‌پردازد.
– توجه‌ شیرازی به روحیه ‌و عواطف نوجوان در داستان «قورباغه‌ی غافل» نمایان می‌شود؛ در اثر بازنوشته از سرانجام ناخوشایند قورباغه که در حکایت مأخذ طعمه‌ی راسو می‌شود، سخنی به میان نمی‌آید.
– نقاط ضعف
اشاره نکردن به درونمایه یکی از راههای مشارکت و حضور فعال مخاطب در روند داستان است، اما شیرازی در بیشتر موارد با نمایش اندیشه‌ی درونی یکی از شخصیت‌های داستان که نمایانگر شادی و یا غم او است، به این مطلب اشاره می‌کند:
«زن که فهمید میمون با ضربه‌ای که او بر سرش زده، جان داده است در کنار او بر زمین نشست و اشک‌ریزان با خود نجوا کرد: «ای وای بر من که با تصمیم عجولانه و پیش‌داوری نادرست خود، جان این بیچاره را گرفتم.» ( همان: ۲/ ۸۲)
گاه نیز خود عنوان متن، درونمایهی حکایت را آشکار میکند. به عنوان مثال درونمایهی داستانهای عاقبت نصیحت جاهلان، عاقبت طمع، پاداش خوبی در همان نگاه اول به عنوان کتاب، آشکار میشود.
– داستان «قورباغه غافل» شایسته‌ی این عنوان نیست، زیرا که بازنویس با در نظر گرفتن روحیه‌ی مخاطب، از پایان تلخ حکایت مأخذ سخنی به میان نمی‌آورد. بنابراین نسبت ‌دادن صفت غافل به قورباغه اشتباه است.
– «اقتباس کننده» و «بازآفریده»، عنوان‌هایی است که شیرازی در صفحه‌ی عنوان به خود اختصاص می‌دهد، در حالی که بیشتر آثار این نویسنده به روش ساده و خلاق بازنویسی شده است.
– در فهرست‌بندی داستان‌های این مجموعه‌ی دو جلدی نیز اشتباهی فاحش به چشم می‌خورد؛ «عاقبت طمع» عنوان یکی از حکایات جلد دوم است که همین عنوان، بدون نقل داستان، در فهرست جلد یک نیز مشاهده می‌شود.
– روش پرداخت آثار
داستان‌های «عاقبت طمع» و «تصمیم‌عجولانه» را باید در زمره‌ی بازنویسی خلاق قرار داد.
ورود شخصیت جدید (همسر مرد فقیر) و هم‌چنین باز تولید شخصیت‌ بازرگان و خلق‌گفت‌وگوهای تازه میان این شخصیت‌ها، نمایانگر تلاش نویسنده است در خلاق کردن داستان «عاقبت طمع».
در داستان «تصمیم عجولانه» صحنه‌های بیشتری رقم می‌خورد، به عنوان مثال به تصویر کشیدن صحنه‌ای که کمال بعد از کار و زحمت، برای رفع خستگی، کنار جویباری می‌نشیند، زمانی که او میمون را یافته و به خانه می‌برد و… و به این ترتیب داستان، خلاق می‌شود.

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">