مقاله علمی با منبع : شرح دشواری های کتاب مهمان نامه ی بخارا نوشته فضل الله بن روزبهان خنجی- قسمت … |
از متاع اندک دنیاست سیر
بی جگر چسبید در دامان تن
گوییا نشنیده هرگز انفروا
مصداق این سخن، حضرت خان عالی مکان است که خطاب «انفروا» گوییا در ازل آزال به گوش جان شنیده و پیوسته به دست جهاد سینهی راحت و فراغ دریده، وقتی که قدم در بادیه جهادی نهاد و روی عزم به جانب اجتهاد برگشاد، کمترین متاع که غارت نهب و تاراج شجاعت آن حضرت است ترک راحت است که خلاف او راحت ارباب فراغت است هرگز بر زمین طبیعت قدم امل فرو نبرد و جلالت عزمش همه چیز را از شداید در نظر همت خود حقیر شمرد و مولانا رومی در باب عاشق شدن صدر بخاری و عشق او چه زیبا فرموده.
بیت
ریگ هامون زیر پایش چون حریر | آب جیحون پیش او چون آبگیر |
چون از قصبه غجدوان کوچ به صوب ترکستان مقرر شد، بر دو فرسخی غجدوان محلی که بر کنار بادیه است آخر روز دوشنبه توقف فرمودند تا مردمان آب برداشتند و هر که زواده از بخارا برنداشته بود آنچه میسر بود از زواده برداشت و این بادیه چهارده روز چولست که اصلاً آبادانی در آنجا متصور نیست زیرا که در میان یک چاه آب دارد و اسم آن موضع درت قوئی ست بنابر آنک چهار چاه در میان بادیه که اصلاً دیگر آب مقرر نیست نام گرفته است و در خیل همایون حضرت خان زیادت از صد هزار حیوان محتاج به آب بود و در خیل عبیدالله سلطان قریب به این عدد شاید بوده باشد و هیچ آبی دیگر که این لشکر را یا ده یک آن را آب دهد اصلاً موجود و مقرر نبود حضرت خان لشکر را امر فرمودند که هر کس به قدر استطاعت مشکی که داشته باشد پر آب سازد و روی توکل با چنین لشکری گران به سوی لطف و فیض عمیم حضرت خالق دیّان نهادند. چون مسافت آنروز دیگر که سهشنبه بود قطع کرده شد صباح چهارشنبه کوچ فرمودند و امراء دست راست مأمور شدند که به جرگه قاغ را ملاحظه کنند و قاغ عبارت از برکه بزرگست که در عرب آنرا غدیر گویند و گاه هست که از چند تیرانداز کلانتر میباشد. و همچنین امراء طرف چپ به جانب یسار روان شوند و طلب آب لشکر نمایند. امیر نامدار «رای بی» با امراء طرف جوانغار روان شدند و این فقیر همراه ایشان رفتم هر چند تاخت اطراف نمودند و قدم اجتهاد در طلب آن فرمودند کسی اصلاً نشان آب درنیافت، تمامی همچو آب سرگردان در طلب آب و همچو هوا هر سو گردان تا مگر رسند به لب آب و مثل این امراءِ جوانغار همراه امیر عالی مقدار قنبر میرزاء کوکلتاش حاکم بلخ تفتیش آب نموده عاقبت به مستقر حیات که خاک قدم حضرت خان ست همه را بازگشت شد. وقتی به اردویه همایون رجوع واقع شد که قبه ی فلک بارگاه و خرگاه حشمت حضرت خان بر کنار دریای محیط زده و موازی ده هزار سوار یا زیادت در میان آب اسب را از زلال باران قاغ سیراب میساختند و همچنین وفود عساکر پی در پی میرسیدند و اسبها را سیراب ساخته در منازل و اردوهای خود فرود میآمدند و هیچ کس را در مدت چهارده روز از بیآبی اصلاً ضرر نرسید و حیوانی به تشنگی هلاک نشد و فیالواقع این از غرایب است و در تواریخ سلاطین مغول درین ایام و خانان سابق هیچکس را گمان ندارم که از این بیابان گذشته باشد و اهل آن بلاد گفتند ما هرگز نشنیدهایم که پادشاهی با چنین لشکر بلکه با لشکرهای اندک نیز از این بادیه گذشته باشد و این فقیر در کنار درختی که بر لب چشمه واقعست از آن بیابان از تقریر دلپذیر حضرت خان شنیدم که فرمودند: من پنج نوبت این بادیه را قطع کردهام و لشکر را آب دادهام و در آن چشمه اندک آبی بود لطف زلال بخش آن حضرت اسب این فقیر را آب دادند و آن هم اسب آن حضرت بود و چندان توقف فرمودند که تمامی لشکر از اندک چشمه آب خوردند بلکه آب ذخیره برداشتند و درین بیابان سیر مضحّی معشی بود یعنی روزی دو نوبت کوچ میفرمودند بعد از هفت روز به غمش زاری رسیدند که اثر قلعه کهنه بود و نمودند که آن قلعه میان بخارا و اول ترکستان ست که او را قلعه ارقوق گویند. چون ازین منزل کوچ فرمودند سحر در محفّه محفوف به نصر و حفظ الهی و مقرون به جزایل الطاف نامتناهی، چه محفّه! محمل عزم که صاحب درو خواب راحت گزیده و مقدمه خیر عالم گیرش کسر لشکر خراسان نموده بلکه لشکر به خیابان رسیده محمل کعبه مراد که هر کس با او همراهست او را مرادات در این برحسب دلخواهست مهبط انوار رحمت و منزل اسرار حکمت. (مهماننامه: ۷۱-۷۴)
توضیحات:
توجه: ر.ک ص۵۶/س۴٫ (متوجه شدن)
ترکستان: ر.ک ص۳/ س۱۵٫
یا ایها الذین … : آیه ۳۸ سوره توبه، ای کسانی که ایمان آوردهاید، شما را چه شده است که چون به شما گفته میشود: «در راه خدا بسیج شوید» کُندی به خرج میدهید؟ آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کردهاید؟ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست.
جَلّ و عَلا: صفت مرکب، بزرگ است و بلند است (خدای). (معین)
کَریمه: صفت عربی، هر آیه از آیات قرآن مجید، آیه کریمه. (لغ)
تَمیمه: اسم عربی، تعویض و مهره پیسه که در رشته کرده در گردن اندازند برای دفع چشم بد. (لغ)
وُشاح: اسم عربی، گردن بند. (لغ)
فُرقان: اسم عربی، جدا کننده میان حق و باطل، قرآن. (لغ)
تمیمه و شاح آیات فرقانی: آیات قرآن همچون گردنبندی از دعا و تعویذ، دفع چشم زخم میکند.
غَزاه: اسم مصدر عربی، کُشش و جنگ با دشمن دین. (لغ)
جنّت روح: اضافه تشبیهی.
فُتوح: اسم عربی، جِ فتح، پیروز شدن، گشودن و تسخیر کردن شهری یا سرزمینی. (لغ)
قطع: ر.ک ص۵۰/ س۱۰٫
روی به سنگی آورده سنگینی گزیدید: روی به دنیا که همچو سنگی بیارزش است، آورده و کندی گزیدهاید.
متاع ارض: متاع زندگی دنیا.
آیا راضی شدید … : آیا در برابر آخرت به زندگی دنیا راضی شدهاید، در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، به جز اندکی نیست.
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 12:51:00 ق.ظ ]
|