(مهمان نامه: ۱۱۲۰-۱۱۳)
توضیحات:
باد عاصف: اسم مصدر عربی، ریح عاصف ; باد سخت(ناظم)
آمال: اسم عربی، ج امل، امیدها و آرزوها. (لغ) حصول آمال: رسیدن به آرزوها
برودت: ر. ک ص ۱۱/ س ۸٫
نَکال: اسم مصدر عربی، عقوبت، رنج. (غیاث)
باد صبا: اسم عربی‌، بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است. (لغ)
و ارسلنا الریاح لواقح: قسمتی از آیه ۲۲ سوره ی حجر، و بادها را باردار کننده فرستادیم.
روایِح: اسم عربی، بوی های خوش یا ناخوش. (لغ)
فَوایِح: اسم عربی، ج فائحه، پراکنده های بو. (معین)
طبیعت: اسم عربی، فطرت، خلقت، طبع و ذات. (لغ)
فارسلنا علیهم ریحاً … : قسمتی از آیه ۱۶ سوره فصلت، پس از آن تندبادی توفنده در روزهایی شوم فرستادیم.
باد دبور: ترکیب وصفی، باد پس پشت یعنی بادی که از مغرب به طرف مشرق وزد. باد پس، مقابل صبا. (لغ)
اَبدان: اسم عربی، ج بدن، تن ها. (لغ)
ارباب حیات: زندگان.
حضور: اسم عربی، مقابل تفرقه و تشتت. (لغ)
عَصوف: صفت عربی، باد سخت. (لغ)
مُرور: مصدر عربی، گذشتن و رفتن. (لغ)
مَضَرَّت: اسم عربی، زبان و ضرر گزند و نقصان و خسارت و اسیب. (لغ)
و اهلکت عاد بالدبورو هلاک کردم عاد را به وسیله ی باد دبور. (تفسیر المعانی جلد ۵، ص ۲۶۰)
رایحه ی جَنوب: ترکیب اضافی، بادی است برابر باد شمال. (لغ)
هُبوب: مصدر عربی، وزیدن باد. (لغ)
رداءَت: اسم مصدر عربی، تباهی و فساد. (ناظم)
زمهریر: ر. ک ص ۱۱/ ۱۸٫
باد عاد: ترکیب اضافی عاد نام قومی که هود (ع) به رسالت ایشان آمد و ایشان از نسل عاد بن نوح بودند از باعث نافرمانی حق به طوفان باد هلاک شدند. (لغ)
مسکن حیات افراد بر باد رفت: باعث مرگ افراد شد.
و تری القوم فیها صرعی … : قسمتی از ایه ی ۷ سوره الحاقه، در آن [مدت] مردم را فرو افتاده می دیدی، گویی تنه های نخل های میان تهی اند.
تیزی: اسم حاصل مصدر، سوزش. (لغ)
اِنفِصال: اسم مصدر عربی، جدایی، گسستگی. (لغ)
سَموم: اسم عربی، باد گرم، ج سمائم. (لغ)
گویی آه عاشقانست … : آه عاشق، آن قدر سوزنده است که چهره را می سوزاند و تیره می گرداند، و این باد نیز از شدت سوزندگی چهره را تیره می کند.
غَمزه: مصدر عربی، چشم بر هم زدن معشوق. (لغ)
تیر معشوقان: استعاره از م‍ژگان معشوقان است.
می وزد با زمهریر آلود … : آن چنان باد سردی می وزد که راحتی جسم با وجود چنین بادی، مفقود و گم گشته است.
آتش تن زوال ازو … : آنچنان باد سردی می وزد که باعث خاموشی و مرگ تن می گردد. و هر آتشی که وجود داشته باشد با این باد خاموش می گردد.
این چه بادیست … : این باد، چگونه بادی است که خانه ها را ویران می کند و جان را تهدید می کند و جان و زندگی برای بقا و ماندن از دست او می گریزند و در تاختن افتاده اند.
القصه بامدادی چنین سرد که مادر ایام مهر بر اولاد خود سرد ساخته و لشکر آلام از اطراف به جانب اصحاب تاخته بود و موازی بیست هزار آدمی با اولاغان پرتال و احمال و اثقال بر کنار آن قاق ایستاده نه راه رفتن و نه روی برگشتن. بعضی از اکابر امرا و اعیان که همراه بودند به نفس خود از اسب ها فرود آمده و بغل های هیزم برداشته از کنار قاق بر سر رخنه رفتند و به قصد مسدود ساختن آن رخنه هیزم را در آب انداختند و هرچند درخت های عظیم که هر یک موازی هزار من هیمه بود خلقی کثیر و جمّی غفیر از خلایق به شدت و زحمت بسیار حمل کرده به کنار رخنه می رساندیدند و به زور و حمله ی بسیار آن را در آب می افکندند پنداری یک خلالی بود که آن رادر بحر محیط افکنند یا چوبه ی تیری که در دریای اخضر فلک اندازند و به هر طرف که مشتاقان گردن فراز سمند جلادت را در تک و تاز می آورند، که شاید گذاری یابند یا به سوی طریق نجاتی شتابند و همچو آب سرگردانی بسیار کشیده و همچو یخ پای از تردد بسته، باز بر سر این قایق می آمدند و دیگر اقسام سلاطین و امرا که به راه ها رفته بودند در میان آن قاق ها درمانده و در شکست های او پای تدبیر بسته و قدم عبور شکسته و از احوال حضرت خان لشکر را به هیچ وجه خبری نه و از موکب کواکب نشان هیچ آفریده را در سیر اثری نبود. القصه به زحمت بسیار فی الجمله بعضی درختان بریده با یکدیگر اندک تشابکی پیدا کردند و یکی از دلیران سواران فرموده ی« و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله» خوانده از سر جان برخاست و بر سمند زمین نورد نشست و بربالای آن اشجار متشابک میل عبور کرد چون قدمی چند روان شد دست و پای اسب در غور قاق فرو رفت و فرس از پای در آمده در لای افتاد و مردمان فریاد بر آورده در عقب او شتافتند و او را با اسب جهان نورد در لجه ی غرق و هلاک یافتند. چون سوار چابک رفتار با وجود خفّت اثقال بدین صعوبت عبور و انتقال کرد و به ساحل نرسیده در آن گرداب هلاکت مستغرق امواج زحمت و ملال شد، دیگران که احمال و پرتال داشتند دندان طمع از عبور و مرور برداشتند و خاک خسار بر دیده ی امید خلاص پاشیدند و تواتر عاصفه و توالی هبوب بادهای سرد خود همگنان را چنان متحیر ساخته بود که تأمل در شداید آن حال کسی نمی یارست نمود. و به قدم اجتهاد ساحت آن وادی خونخوار نمی توانست فرسود. فی الجمله بعد از آن که نهار ارتفاع یافت و سطح قاق که به واسطه ی یخ در کمال ملاست بود اندکی نعل گیر شد از اطراف مردمان متوجه درختان شدند و همگنان به جدّ تمام و سعی مالا کلام هیمه و اشجار فراوان و بیخ های درختان حمل کرده در معبر افکندند و به کوشش بسیار یک یک از آن قاق خونخوار شتران باردار را قطار قطار بگذرانیدند و رخت حیاتی به ساحل نجات رسانیدند و در آن زمین پر آب چند نوبت دیگر گذار بر قاق ها افتاد و همچنین رخنه ها به درختان مسدود ساخته تا آخر روز بدین دستور سیر و عبور می کردند. (مهمان نامه: ۱۱۳-۱۱۴)
توضیحات:

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">