۲٫ ۳٫ عدم تطابق کامل الفاظ روایت با هیچ‌یک از منابع ذکر شده

 

در برخی موارد، علامه بلاغی، برای ذکر روایتی به چندین منبع ارجاع می‌دهد، به این صورت که برای نقل روایت از چندین کتاب و منبع نام می‌برد و سپس مضمون واحد آنها را در قالب روایت بیان می‌دارد، درحالیکه با مقایسه و تطابق روایت در منابع ذکر شده، ملاحظه می‌شود که الفاظ بکار رفته توسط علامه بلاغی در آلاءالرحمن، با هیچ‌یک از آن منابع تطابق کامل ندارد و تنها مضمون آنها شبیه به یکدیگر می‌باشد. بطور مثال علامه بلاغی در تفسیر آیه‌ی ۳۵ سوره‌ی بقره و در کاربرد روایتی راجع به آیه، چنین بیان می‌کند: «وروی الکلینی وابن بابویه مسنداً والقمی مرفوعا عن ابی عبدالله ×: «انّ جنّه آدم من جنان الدنیا تطلع فیها الشمس والقمر ولو کانت من جنان الاخره او الخلد لما اخرج منها» انتهی.[۱۶۱]
برای تطبیق و مقایسه‌ی روایت با منبع ذکر شده در ابتدای روایت، متن روایت در این منابع ذکر می‌گردد:
در کافی چنین آمده است:
«علی بن ابراهیم عن ابیه عن احمد… سألت اباعبدالله × عن جنّه آدم × فقال جنّه من جنان الدنیا تطلع فیها الشمس والقمر ولو کانت من جنان الآخره ما خرج منها ابدا.»[۱۶۲]
ابن بابویه در علل الشرایع:
«حدثنا محمد بن الحسن رحمه الله قال حدثنا… عن ابی عبدالله × قال سألته عن جنه آدم فقال جنه من جنات الدنیا تطلع علیه فیها الشمس والقمر ولو کانت من جنات الخلد ما خرج منها ابدا.»[۱۶۳]
در تفسیر قمی اینطور ذکر شده:
«فانه حدثنی أبی رفعه قال سئل الصادق × عن جنه آدم أمن جنان الدنیا کانت أم من جنان الآخره فقال کانت من جنان الدنیا تطلع فیها الشمس والقمر ولو کانت من جنان الآخره ما اخرج منها ابدا آدم ولم یدخلها ابلیس.»[۱۶۴]
علامه طباطبایی در ذکر این روایت فقط به یک منبع (تفسیر قمی) ارجاع داده و از آن، روایت را نقل می‌کند. ایشان، هم مفصل‌تر و کاملتر روایت را می‌آورد و هم از لحاظ الفاظ بسیار بسیار شبیه به تفسیر قمی است، مگر در مواردی بسیار جزئی و ناچیز، مثل کم یا زیاد بودن حروفی که تغییری در معنا ایجاد نمی‌کند وشاید بتوان گفت سهوی بوده است.

 

دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است.

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ عرض حدیث بر کتاب خدا

 

 

گاهی علامه بلاغی برای تفسیر آیه ای از حدیثی استفاده کرده و اشاره به هماهنگی آن با آیات قرآن حتی در سور دیگر می‌نماید و این را انجام کاری می‌داند که به آن امر شده؛ یعنی عرضه حدیث بر قرآن برای اثبات صحت آن.
نمونه این عملکرد علامه در ابتدای سوره‌ی حمد قابل مشاهده می‌باشد:
«و قد عرفت مما ذکرناه من سوره البقره و الحج و بنی إسرائیل و الحدید ما ینبغی أن تطرح الروایه التی تذکر ان الرحمن بجمیع خلقه و الرحیم بالمؤمنین خاصه و مما ذکرناه من سورتی بنی إسرائیل و الحج ینبغی ان تطرح ایضا الروایه التی تذکر ان الرحمن رحمان الدنیا و الآخره و الرحیم رحیم الآخره کما أمرنا بذلک فی عرض الحدیث علی کتاب اللّه.»[۱۶۵]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ نقد نظرات دیگران برپایه روایت

 

 

گاه درمواردی، دیگر افراد نظراتی راجع به آیه داده اند؛ لذا علامه ابتدا نظرات ایشان را ذکر کرده و سپس برای نقد آنها از روایت بهره می‌برد وبراساس حدیث در مورد دیدگاه واستدلال دیگران اظهار نظر می‌نماید.
نمونه این شیوه علامه در آیه ۲ سوره حمد می‌باشد:
« …. و جمله ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ خبریه ان کانت من کلام اللّه فی تمجیده لذاته و تنویهه بجلاله جلّ شأنه, ولکن روی الصدوق فی الفقیه من کتاب العلل للفضل بن شاذان عن الرضا ×” لیس شی‏ء من القرآن و الکلام جمع فیه من جوامع الخیر و الحکمه ما جمع فی سوره الحمد و ذلک ان قوله عز و جل ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ إنما هو أداء لما أوجب اللّه عز و جل من الشکر و شکر لما وفق له عبده من الخیر ﴿رَبِّ الْعالَمِینَ﴾ توحید له و تحمید و اقرار بأنه هو الخالق المالک لا غیره»[۱۶۶]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ذکر مصداق توسط روایت

 

 

علامه با استفاده از روایت، مصداقی که برای روایت می‌توان بیان کرد را ذکر می‌کند وبه این وسیله در واقع آیه را نیز با روایت تفسیر می‌کند. به طور مثال ایشان ذیل آیه آخر سوره حمد، این شیوه را برگزیده است:
«﴿صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالِّینَ﴾ و فی الحدیث و الروایات ان المغضوب علیهم هم الیهود أو النواصب و ما صح من ذلک فهو من باب النص علی بعض المصادیق»[۱۶۷]




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...