تحقیق – روش شناسی تعامل مفسران شیعی با سنت، برپایه «آلاء الرّحمن» و تطبیق آن … |
۲٫ ۳٫ کاربرد روایی آیات برای یکدیگر
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |
در برخی مواقع علامه بلاغی برای توضیح و تفسیر آیه، از آیهای در سورهی دیگری استفاده مینماید، لذا در ادامه نیز از روایات همان آیهی دیگر بهره میبرد و گویا نگرش علامه چنین است که این دو آیه در یک راستا هستند و برای فهم و تفسیر آیهی موردنظر، میتوان از روایات آیهی دیگر استفاده نمود. بنابراین برخی روایات شیعه و اهلسنت نقل شده ذیل آن آیه را ذکر نموده و به برخی منابع دیگر، بدون ذکر روایت، تنها اشاره مینماید. به طور مثال ایشان برای تفسیر آیهی ۶۴ سورهی آلعمران، از روایات ذیل آیهی ۳۱ سورهی توبه استفاده نموده است:
«﴿قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکُمْ… وَلَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ… ﴾ وربما یکون اتخاذ الأرباب هنا علی حد قوله تعالی فی سوره التوبه: ﴿اتخذوا احبارهم ورهبانهم ارباباً من دون الله﴾ ففی الکافی والمحاسن عن ابی بصیر عن ابی عبدالله الصادق ×: «انهم أحلوا لهم حراماً وحرموا علیهم حلالاً فعبدوهم من حیث لایشعرون» وعن المحاسن ایضاً عن الصادق × نحوه. ونحوه ما اخرجه الترمذی وجماعه ذکرهم فی الدر المنثور فی سوره التوبه عن عدی بن حاتم عن رسول الله وعن جماعه ایضاً عن حذیفه. وعن المحاسن وایضاً بسند فیه ارسال عن الباقر×… وعن العیاشی بروایاته عن الصادق والباقر ‘ نحو ما ذکرناه عنهما ‘.»[۱۲۷]
علامه طباطبایی نیز ذیل آیهی ۶۴ سورهی آلعمران اشاره مختصری به آیات سور دیگر که مربوط به بحث این آیه میباشد، دارد مثل آیهی ۳۱ سورهی توبه و درواقع تا حدی مختصر از آنها استفاده نموده، منتها در بحث روایی، از روایات آن آیات، سخنی به میان نیاورده است، در حالیکه علامه بلاغی توجه نسبتاً خوبی به روایات آیهی ۳۱ سورهی توبه دارد. البته شاید این شیوهی علامه بلاغی، در تفسیرالمیزان هم بکار رفته باشد، لکن آیهی مذکور دارای این ویژگی نبوده، بنابراین نمیتوان نتیجه گرفت علامه طباطبایی چنین روشی را هیچگاه اتخاذ نکرده، بلکه ممکن است در آیات دیگر یافت شود.
- ۲٫ ۳٫ نقد روایی وتاریخی
علامه بلاغی گاهی در تفسیر آیهای از روایت مربوط به آیه که در تفسیر دیگری ذکر شده استفاده نموده که از لحاظ سندی نیز بر آن صحه گذاشته شده، لکن علامه بلاغی آن را مرسل میداند و نیز دلایل روایی و تاریخی هم برای رد روایت میآورد و مصداق آن روایت را زیر سؤال میبرد. سپس احتمالات صحیحتر را از دیگر منابع نقل میکند. نمونهی این شیوهی پرداختن به روایات، در آیهی ۲۴۶ سورهی بقره نمایان است:
«﴿أ أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِی لَهُمُ… ﴾ فی تفسیرالقمی فی الصحیح عن الباقر × ان بنیاسرائیل عملوا المعاصی وغیروا دین الله وعتوا عن امر ربهم وکان فیهم نبی یأمرهم وینهاهم فلم یطیعوه وروی ان اسمه ارمیا النبی. اقول: هذا وماه بعده لیس من الصحیح بل هو إرسال من القمی وفیه ما هو خلاف الصحیح فإن نفس القمی سیروی فی… فی الصحیح عن الصادق× ان ارمیا النبی معاصر لبخت النصر وسبی بابل کما هو مقتضی التاریخ وبین ذلک العصر وعصر طالوت نحو اربعمائه سنه وتسعه اجیال. وفی التبیان و مجمعالبیان وقیل هو شموئیل وهو المروی عن ابی جعفر یعنی الباقر × وفی مجمعالبیان وهو بالعربیه اسماعیل وفیه منع فإن اسماعیل فیالعبرانیه یشمع ایل.»[۱۲۸]
در تفسیر المیزان نیز همین روایات، ذیل آیهی مورد بحث بیان شده است، لکن علامه هیچیک را مورد نقد قرار نمیدهد و یکی را بر دیگری ترجیح نمیدهد و فقط به ذکر آنها بسنده میکند، البته تا حدودی روایت نقل شده از تفسیر قمی را مورد بررسی قرار میدهد و اینکه روایتی در دل روایتی دیگر آمده است، اما از نظر سندی و متنی، نقدی ندارد. درحالیکه علامه بلاغی روایت تفسیر قمی را تا حدی نمیپذیرد و بر آن نقد دارد.
علامه طباطبایی ذیل روایات وارد چنین آورده است:
«وفی مجمعالبیان فی قوله تعالی… هوالشموئیل وهو بالعربیه اسماعیل. اقول: وهو مروی من طرق اهلالسنه ایضاً: وشموئیل هو الذی یوجد فی العهدین بلفظ صموئیل. و فی تفسیرالقمی عن ابیه عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن هارون بن خارجه عن ابی بصیر عن ابی جعفر× : ان بنیاسرائیل بعد موت موسی عملوا بالمعاصی وغیرو دین الله… وروی أنه ارمیا النبی ـ علی نبینا وآله و ×ـ فسلط الله علیهم جالوت وهو من القبط… اقول: قوله: وروی أنه أرمیا النبی روایه معترضه فی روایه.»[۱۲۹]
- ۲٫ ۳٫ تعدد مصادر روایت و ذکر مضمون واحد ونقد نظر مخالف باروایت
برای توضیح و شرح بخشی از آیه، علامه بلاغی ابتدا نظر خویش را بیان میکند و سپس در تأیید آن پس از اشاره به منابع روایت ـ اعم از شیعه و اهلسنت ـ مضمون واحدی از چندین روایت را به صورت جمعبندی شده، نقل میکند.
در مرحلهی بعد، نظر تفسیر دیگری را راجع به مطلب و آیه ذکر مینماید که آن مفسر سخنانی غیر از مضامین روایات در تفسیر خود آورده و اینطور به نظر میرسد که علامه نظرات وی را نپذیرفته است. مثل آیه ۲۵۹ بقره:
« ﴿أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیهٍ وَ… فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ… ﴾ لایخفی ان الظاهر من الآیه هو المعنی الحقیقی للموت من ان روایه القمی عن الصادق × وروایه الدر المنثور التی صححها الحاکم عن امیرالمؤمنین وروایاته الآخر عن ابن عباس والحسن ووهب هذه کلها صریحه فی ان هذا الشخص قدمات وتلاشت اجزاؤه وتفرقت… ولکن المفسر المصری المعاصر قال ما حاصله أن الإماته والموت هنا عباره عن فقد الحس والإدراک وهو المسمی بالسبات لا مفارقه الروح للبدن. ولم یحضرنی الجزء الاول من تفسیره کلی أراه ماذا یقول فیما مر من قوله تعالی ﴿ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ .»[۱۳۰]
علامه طباطبایی نیز با ذکر نظر مفسر مذکورـ که قبض روح را برای شخص موردنظر آیه قبول ندارد و نظر به بیهوشی وی داردـ آن را نقد نموده و با بیان استدلالاتی، سخن این مفسر را ناصحیح و غیرقابل قبول میداند. اما دیگر روایتی دال بر صحت بیان خویش نقل نمینماید. درحالیکه علامه بلاغی نظر خود را با روایات تأیید کرد و سپس سخن آن مفسر را بر پایهی روایات، نقد نمود.
- ۲٫ ۳٫ ترجیح متن روایت برسند آن در نقد
به دلیل اینکه علامه بلاغی در زمینهی دفاع از اسلام و پاسخ به شبهات مسیحیان و یهودیان در آن زمان فعالیت داشتند؛ میتوان این تفکر علامه را در استفاده از روایاتی که به نحوی به این موضوع برمیگردد نیز مشاهده نمود. بطور مثال در تفسیر آیهی ۲۳ سورهی آلعمران، برخی روایاتی که در الدرالمنثور و مجمعالبیان از ابنعباس ذکر شده را مورد نقد قرار داده و آنها را موهن دانستند و نیز در برخی موارد اشاره کرده است که حتی اگر از سند آن هم چشمپوشی نماییم، باز هم خود روایت صحیح نیست. درواقع چنین به نظر میرسد که از نظر علامه بلاغی، سند هم مشکل داشته، لکن ایشان نادیده گرفته وبررسی متن را برای رد روایت، بر بررسی سندی آن، مرجع دانسته است.
«﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ… یدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ … ﴾ و حال هؤلاء أنهم ﴿یدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ﴾ وهو القرآن الذی قامت وهو القرآن الذی قامت علیهم الحجه بأنه کتاب الله بدلائل اعجازه و… ومقتضی روایتی الدرالمنثور و مجمعالبیان عن ابن عباس هو ان المراد من کتاب الله الذی یدعون الیه هو التواره. وکفی بذلک موهنا للروایتین؛ فإن التوراه کانت حینئذ محرفه بأشد التحریف ـ کما تراها الآن ـ فکیف یسمیها القرآن “کتاب الله” وروی فی الدر المنثور عن ابن عباس… ویوهن هذه الروایه ـ بعد غض النظر عن سندهاـ أن التوراه لیس فیها ان ابراهیم لم یکن یهودیاً وغایه ما فیها ذکر التأریخ المضطرب… اربعمائه سنه.»[۱۳۱]
شیوهی عملکرد علامه طباطبایی در این آیه، با علامه بلاغی متفاوت است. علامه طباطبایی دو روایت مختصر ـ در مورد شأن نزول آیه ـ ذکر نموده و به مطالبی که علامه بلاغی پرداخته، توجهی نداشته است. حتی آن روایات را نیز خبر واحد دانسته و قوت و اعتبار چندانی برای آنها قائل نیست.
«وفی الدر المنثور: اخرج ابن اسحاق وابن جریر… اقول: وروی بعضهم… نزل فی قصه الرجم… والروایتان من الآحاد ولیستا بتلک القوه.»[۱۳۲]
- ۲٫ ۳٫ وجوه معنایی بر پایهی روایت
در برخی موارد، علامه بلاغی از همان ابتدا (یا اواسط) شروع تفسیر آیه، اشاره به وجود بیش از یک وجه و دسته روایات در تفسیر آن دارد. سپس در ادامه، وجوه مختلف آیه را با استفاده از روایات گوناگون در زمینهی همان آیه بیان میکند و در خلال تفسیر از احادیث شیعه و اهلسنت بهره میبرد و بدین ترتیب دو یا چند وجهی که از روایات مربوط به این بحث استخراج میشود را مقابل دیدگان مخاطب قرار میدهد. ایشان با استدلال و بیان دلایل گوناگون همچون عام یا خاص بودن کلمه یا عبارت در آیه و یا علل برتری وجه خاصی بر وجوه دیگر، آن روایات را رد یا تأیید مینماید.
آیاتی که این شیوهی علامه را میتوان مشاهده نمود، همچون: آیه ۸۱ آلعمران/ ۱۱۰ آلعمران/ ۵ نساء میباشد. به طور مثال ذیل آیهی ۸۱ سورهی آلعمران در تفسیر آلاءالرحمن چنین آمده است:
«﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیینَ لَمَا آتَیتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَحِکْمَهٍ ثُمَّ… ﴾ فی الآیه وجهان وروایتان: احدهما…» فی الآیه وجهان وروایتان: احدهما: ان یکون المیثاق للنبیین علی قومهم…. ففی التبیان: روی عن ابی عبدالله ـ یعنی الصادق × ـ انه قال ×: «تقدیره: واذا اخذ الله میثاق أمم النبیین…» وکذا فی مجمعالبیان. اقول ولم اجد الروایه فی العاجل مسندهً، نعم فی تفسیر البرهان عن العیاشی… ما یرجع الی نحو ما ذکر فی التبیان روایته… وثانیهما: اخذ المیثاق من النبیین ویکون الخطاب فیما بعد لهم، کما هو مؤدی تفسیرالقمی وروایته عن الصادق × ونحوها روایه البرهان عن سعد بن عبدالله عن الصادق ×… .»[۱۳۳]
علامه طباطبایی بدون اعلام صریح درمورد چندوجهی بودن روایات در تفسیر این آیه، در قسمت «بحث روایی» به چندین روایت با مضامین گوناگون اشاره مینماید و عملاً وجوه مختلف روایات را بیان میدارد و ذیل هر کدام یا هر دسته، توضیح و یا نقد و تأیید خود را از روایات بیان میکند. روایات مورد استفاده علامه در «بحث روایی» نشانگر الهامگیری ایشان از روایات در تفسیر واظهار نظر وی راجع به آیات میباشد. چنانکه خود علامه نیز پس از ذکر بخشی روایی، چنین میآورد:
«اقول: والروایتان تفسران الآیه بمجموع ما یدل علیه اللفظ والسیاق کما مر.»[۱۳۴]
البته روایات دیگری را نیز نقل نموده و هر کدام در جای خود نقد و تأیید و یا بعضاً طرد شدهاند. هم در المیزان و هم در آلاءالرحمن، از روایات شیعه و اهلسنت بکار رفته است. ایشان همچنین از برخی روایان مشترک نیز بهره جستهاند، لکن همهی روایات استفاده شده در تفاسیر آنها یکسان و با یک دیدگاه نمیباشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-09-21] [ 10:38:00 ب.ظ ]
|