زانک آنجا ظالمی است اندر عـــذاب
گرم گردم، زآنکه سـرما ناخوش است
(همان:۱۹۰)

 

 

 

 

همانگونه که معلوم است بهلول، واقعاً گور ظالم را پر از آتش عذاب می‌بیند و در عالم محسوسات براساس ادراک خود از عالم معنا، به سمت گورستان می‌شتابد تا از گرمای آتش بهره برد.
مثال سوم از حکایاتی است که آنها را «واسوخت صوفیانه» می‌نامیم زیرا انعکاس دهنده‌ی عتاب‌ها و گِلِه‌های دیوانگان الهی با معشوق خود- حضرت حق- است(با این مفهوم در ادامه بیشتر آشنا می‌شویم). در اینگونه حکایات نیز، نوعاً با همان برخورد دو جهان موازی روبرو هستیم با این تفاوت که برخلاف حکایات قبل که دیوانگان با فهمی لاهوتی (جهان دوم) در عالم انسانی (جهان اول) ادراک می‌کردند، در واسوخت صوفیانه، دیوانگان بر اساس مقتضیات عالم انسانی (جهان اول) با عالم لاهوت (جهان دوم) ارتباط برقرار می‌کنند: عطار در الهی نامه نقل می‌کند که دیوانه‌ای بود که گاه گاه که جنونش اوج می گرفت، سر به آسمان می کرد و به خداوند می‌گفت: اگر تو مرا دوست نمی‌داری، بدان که من همواره تو را دوست دارم و جز تو کسی را دوست خود نمی‌دانم، با چه زبانی بگویم، خدایا، اگر دوست داشتن بلد نیستی، بیا و از من بیاموز:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مرا ار تو نمی‌داری بسی دوست
چگونه گویمت ای عالمـــ افروز
  بجز تو من نمی‌دانم کسی دوـست
که یک دم دوستی از مـــن درآموز
(عطار۲،۲۴۴:۱۳۸۸)

 

اینکه کسی به خدا بگوید، اگر چیزی بلد نیستی، از من یاد بگیر- که کلامی در خور یک گفتگوی زمینی و انسانی است- البته سخنی نیست که انسان‌ یک جهانی و یا حتی صوفیانِ شطح گو، بر زبان آورند؛ به یقین این نوع سخن گفتن جز از دیوانگان الهی که منطق‌های جهان‌ها موازی – ناسوت و لاهوت- در وجودشان درهم آمیخته، برنمی‌آید.
۲-۱۱-۴- ارتباط “برخورد جهان‌ها موازی” با زبان عقلای مجانین
پیشتر گفتیم که شطح، پارادوکس و طنز، انعکاسِ “برخورد دو جهان موازی” در زبان صوفیان و عقلای مجانین است. در اینجا لازم است به این سوال پاسخ گوییم که از نظر منطقی چه ارتباطی بین برخورد جهان‌های موازی با شطح، پارادوکس و طنز وجود دارد؟
همانطور که اشاره شد از میان آدمیان، دو گروه شاعران (صاحبان تجربه در عالم خیال) و عارفان (صاحبان تجربه‌ی معنوی در عالم اشراق) هستند که بموازات حیاتِ این جهانی و زندگی در حدودِ منطق آن، در عالمی دیگر با منطقی ورای منطق عالم اول، به سر می‌برند؛ این عالمِ دوم برای شاعران خیال و برای عارفان، عالم اشراق یا عالم حقیقت -یا هرچه از این قبیل- است. به این نکته نیز اشاره شد که فرا طبیعی و فرا عادی بودنِ تجربه در جهان‌ها اشراق و خیال، افراد دو جهانی را مجبور می‌کند برای بیان تجربیات خود در عالم دوم به الفاظ عادی و یک لایه خاصیتی دولایه و مجازی ببخشند و از الفاظ عادی و مشترک برای بیان مفاهیم غیر عادی و شخصی استفاده ‌کنند. از اینجاست که زبان کارکرد هنری به خود می‌گیرد و با زبان عادی متفاوت می‌شود. دکتر پورنامداریان در مورد تفاوت زبان هنریِ صوفیان با زبان معمولی می‌نویسد: حضور تجربه‌های روحانی که ماورای تجربه‌های عادی هستند، در زبان، زبان را از وظیفه‌ی طبیعی خود،‌ که انتقال معانی و تجربه‌های مشترک است، عاری ساخته، به آن خصلتی رمزی و سمبلیک می‌بخشد و درک آن را دشوار می‌سازد، زیرا در زبان، که امری محسوس و حادث است، امری نامرئی و نامحسوس حضور پیدا کرده که خارج از حیطه‌ی تجربه‌ی ماست.(پورنامداریان،۱۵۷:۱۳۸۰)
این قضیه‌ای است که برخی از قدما نیز بدان اشاره کرده اند از جمله عین‌القضاه نیز بدان پی‌ برده بود. وی در تمهیدات چنین بدان اشاره کرده: هرچیز که بتوان آن را به عبارتی درست و مطابقِ آن تعبیر نمود، علم نام دارد، معرفت آن معناست که هرگز تعبیری از آن متصور نشود مگر به الفاظ متشابه. (پورنامداریان،۲۳۵:۱۳۷۴)
بر این اساس و با توجه به اینکه ذهن و زبان یک چیز بیش نیستند و هر تجربه‌ای در ذهن ما‌‌‌‌ بِاِزایی در زبان دارد و بلعکس؛ می‌توان چنین نظریه‌ای را مطرح کرد: اذهانی که واجد “تجربه‌ی دو جهانی” هستند و در لحظاتی همزمان از دو منبع معرفتی بهره مندند، دو گونه‌اند: الف)گونه‌ای که جهان‌ها ذهنیشان بموازات یکدیگر در جریان است و با یکدیگر برخوردی ندارد، چنین اشخاصی به تناسب تجربه‌ی ذهنی دو لایه، زبانی دو لایه و مجازی دارند؛ ب) گونه‌ای که برای لحظاتی جهان‌ها ذهنیشان با یکدیگر برخورد کرده و منطق عوالم درونیشان با یکدیگر تداخل کرده و آمیخته شده که در این حالت علاوه بر آنکه دارای زبانی مجازی و دو لایه هستند، به تناسب تجربه‌ی ذهنیِ متناقض نما و پارادوکسیکال دارای زبانی پارادوکسیکال، شطح آمیز و طنزگونه هستند.
آنگاه که در جان عارف، دو جهان بصورت موازی در حال جریان باشد، تعبیر از آن بصورت مجازی، دو لایه و سمبلیک صورت خواهد گرفت، برای مثال اگر صوفی از دریافت‌های معنوی عالم اشراق بیخود و مست شود، از مواجید خود به «شراب» تعبیر خواهد کرد که در این کاربرد شراب، از معنی اولیه خود خارج شده و خصلتی استعاری یا سمبلیک به خود گرفته و آنگاه که، دو جهان موازی در جان عارف با یکدیگر برخورد کند انعکاس آن در زبانش بصورت: پارارادوکس، شطح یا طنز می‌باشد. این بدان سبب است که زیرساخت و هسته‌ی اصلی تجربه‌ی ذهنی و زبانی عارف در لحظه‌ی برخورد دو جهان موازی یک چیز است: و آن”اجتماع نقیضین” است. یعنی هم تجربه‌ی برخورد دو عالم موازی تجربه‌ای است که از هنجار و منطق عادی گذر می‌کند و در اثنایِ آن عارف دو جهان متناقض (یا متضاد) را در یک لحظه ادراک می‌کند و هم هسته‌ی اصلی شطح و پارادوکس و طنز چیزی جز اجتماع نقیضین نیست. به تعبیری دیگر شطح و پارادوکس و طنز همان”برخورد دو جهان موازی”است که در ساحت زبانِ عارف رخ داده است.
در ادامه بطور جزیی تر با “اجتماع نقیضین” موجود در شطح و طنز و پارادوکس آشنا خواهیم شد، اما قبل از آن، لازم است دو مسئله را روشن کنم: نخست: با وجود آنکه، این تحقیق در پی اثبات پیوند منطقی میان ذهن دوجهانی و زبان هنری و مجازی و همچنین تناسب تجربه‌ی برخورد جهان‌های موازی و مقوله‌هایی همچون پارادوکس و شطح و طنز است اما این ادعا را ندارد که هر تعبیر مجازی و هنری یا پارادوکسیکالی، حاصل تجربه‌ی شاعرانه یا صوفیانه‌ی جهان‌های موازی یا برخورد جهان‌های موازی است زیرا شاعران و صوفیان بسیاری نیز هستند که بی آنکه واجد حیات دو جهانی باشند از سرِ تقلید از سنت‌های ادبی یا صوفیانه یا تفنن ادبی، تعبیرات مجازی یا متناقض نما را در کلام خود بکار برند. از این رو هر سخنِ مجازی و هنری یا منطق گریز و عادت شکنی را نمی توان انعکاس ذهنِ دو جهانی شمرد. نکته‌ی دیگر: با آنکه بنظر می‌رسد می‌توان بسیاری از سخنان و حکایات عقلاء المجانین را بر اساس مدل برخورد جهان‌های موازی تبیین کرد اما این بدین معنا نیست که همه‌ی سخنان و حالات مجانین، طبق این فرایند معنوی پدید می‌آید. همچنانکه نمی‌توان ادعا کرد که برخورد جهان‌های موازی تجربه‌ای مخصوص شطح گویان و دیوانگان الهی است. توضیح آنکه تجربه‌ی برخورد جهان‌های موازی، تجربه‌ای است که علاوه بر مجانین الهی و اهل سکر، احتمالاً بسیاری از صوفیان معتدل حتی مردمان معمولی -علی قَدر مراتبهم- در حیات خود و برای لحظاتی آنرا تجربه می‌کنند. در کل احتمال برخورد جهان‌های موازی برای هر فردِ دو جهانی وجود دارد زیرا گاه اتفاق می‌افتد که هجوم عالم خیال یا طغیانِ دریافت‌های معنوی از سدِ اعتدال و مراقبت درونی افراد معتدل نیز می‌گذرد و آنان را با وجود آنکه در این جهانند برای لحظاتی از مقتضیات آن فارغ کند و ایشان را وا دارد که با منطق عالم دوم در عالم اول و یا بالعکس زندگی کنند و یا احیاناً سخنی بگویند. اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که حالات ناشی از برخورد جهان‌های موازی برای دیوانگان الهی تجربه‌ای مکرر و برای دیگران حالت استثنایی و دیریاب است.
اکنون به بررسی ساختار پارادوکس، شطح و طنز می‌پردازیم و نشان می‌دهیم که زیرساخت و هسته‌ی اصلی این سه، چیزی جز «اجتماع نقیضین» نیست:
۲-۱۱-۴-۱-پاراداوکس
استاد شفیعی کدکنی برای نخستین بار آرایه‌ی “تصویر پارادوکسی” را مطرح کرده است و برای آن تعریفی این چنین ارائه می‌دهد: «منظور از تصویر پارادوکسی، تصویری است که دو روی ترکیب آن، به لحاظ مفهوم، یکدیگر را نقض می‌کنند مثل سلطنت فقر» (شفیعی کدکنی،۵۵:۱۳۸۷)
ام اچ ابرامز اظهار می‌دارد که پارادوکس در اشعار شاعران متافیزیک یک وسیله یا الگوی محوری است چرا که آنان به وسیله‌ی ساختارهای پارادوکسی به ترسیم تصاویر عمیق عرفانی، مذهبی و حتی مسایل دنیوی و معمولی می‌پردازند، هر پارادوکس دو عنصر متضاد را به نحوی ترکیب می کند که گرچه در کاربرد معمولی با هم متضاد هستند، مفهوم حکیمانه، عارفانه و فلسفی وسیعی را ارائه می‌دهند.( وثوقی،۳۶:۱۳۷۴) جی ای کادن پارادوکس را عبارت ظاهراً متناقض یا حتی مهمل نمایی می‌داند که با دقت بیشتر در مفهوم آن پی می‌بریم که از سازش یا مصالحه‌ی معنایی دو عنصر متناقض، حقیقت مسلمی را بیان می‌دارد(همان:۳۵)
در این تعاریف به خوبی “اجتماع نقیضین” یعنی وجودِ دو لایه‌ی ظاهراً متناقض و اجتماع دو سطح‌ از ادراک و فهم در مورد شی واحد را در ترکیب‌های پارادوکسی می‌توان دید. بعنوان مثال وقتی به پارادوکس وحدت وجود: “وحدت در کثرت، کثرت در وحدت” که رایج‌ترین پارادوکس در مکاتب عرفانی است، دقت می‌کنیم، درخواهیم یافت که صوفی در یک عالم، جهان موجودات را متکثر می‌بیند و در همان حال، در عالم دوم، ذات واحد جهان بر او کشف می‌شود. از برخورد این دو کشف و جمع شدن این دو ادراک متضاد یا متناقض در مورد یک پدیده، پارادوکس “وحدت در کثرت و کثرت در وحدت” در ذهن و زبان صوفیه خلق می‌شود.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.



 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...