دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است.

 

 

    1. عناصر مشترکه: در تعریف علم الأصول و پس از آن در مواردی دیگر این اصطلاح را به کار گرفته اند و مرادشان آن دسته از قواعد کلی است که صلاحیت ورود در استنباط هر باب از ابواب علم فقه را دارد وبدین لحاظ علم اصول را علم به عناصر مشترکه دانسته اند و تعریف را جامع و مانع قرار داده اند؛ ولی در تعریف نهایی خود قیودی را نیز افزوده اند که در بحث تعریف مفصلا به آن اشاره شد.

 

 

    1. عناصر خاصه: مرادشان آن دسته از قواعد مورد استفاده در عملیات استنباط است که به استنباط احکام شرعی معینی مربوط است؛ مانند علم به وثاقت زراره که در سند روایات خاصی آمده است و علم به معنای لغت «صعید» که در آیه تیمم به کار گرفته شده است.[105]

 

 

    1. تزاحم حفظی: نوعی تزاحم در مقام حفظ تشریعی از سوی شارع تصور کرده اند که کاملاً متفاوت از تزاحم ملاکی و تزاحم امتثالی است. این اصطلاح شهید صدر در بخش مربوط به مسئله جمع میان حکم ظاهری و واقعی یررسی گردید وخلاصه آن: هرگاه مولی خواست مکلف را در مواردی که شک در تکلیف دارد ووظیفه خودرا نمی دانست وبرای اینکه ملاکها اهم راحفظ نماید حکم ظاهری را جعل میکند ودرواقع این جعل در اثر همکنشی ملاکهاوتزاحم حفظی میان انها وصورت میگیرد.

 

 

    1. قرن اکید: در باب وضع و چگونگی شکل گیری آن این اصطلاح را به کار گرفته اند و مرادشان مقارنت موءکّد و شدید میان لفظ و معنا است. تأکید این مقارنت می تواند عامل کمی داشته و ناشی از تکرار لفظ و اراده معنا باشد و می تواند عامل کیفی داشته و ناشی از وقوع مقارنت در زمان یا مکان حساس و خاطره انگیزی باشد. در هر صورت ایشان دلالت لفظ را به سبب حصول قرن اکید میان لفظ و معنا تفسیر کرده اند؛ طوری که یکی به دنبال آورنده دیگری است.[106]

 

 

    1. تحفظ: مرادشان همان احتیاط است. هر چند کلمه «احتیاط» را نیز به کار گرفته اند، ولی می توان گفت که در موارد به کارگیری کلمه «تحفظ» اشاره به نکته ای خاص وجود دارد و آن این است که فلسفه احتیاط، مراقبت برای حفظ ملاک تکلیف واقعی مشکوک است. مثلاً در حلقه دوم از حلقات الأصول در بحث از اصل اولی عقلی تعبیر «ترک تحفظ» دیده می شود و چنین آورده اند: «فالصحیح اذن ان القاعدة العملیة الاولیة هی اصالة الاشتغال بحکم العقل ما لم یثبت الترخیص فی ترک التحفظ». در حالی که در حلقه اول تنها تعبیر «ترک احتیاط» در همین جا دیده می شود.

 

 

    1. حق الطاعة: شهید صدر در برابر نظر مشهور که قائل به اصل برائت عقلی است، اصل احتیاط عقلی را بر مبنای ثبوت حق الطاعة مطرح کرده، حق الطاعة را چیزی جدا از مولویت ذاتی خداوند متعال نمی داند. بدین ترتیب راه خود را از راه مشهور جدا ومسلک خود را مسلک حق الطاعة نامیده است.

 

 

    1. قطع ذاتی و قطع موضوعی: در مبحث قطع و حجیت قطع قطّاع اشاره کرده اند که هر قطعی که از عوامل و اسباب صحیح و قطع آور در نزد عموم، ناشی باشد، قطع موضوعی نامیده می شود، و هر قطعی که نابه جا و بی مورد و متأثر از عوامل خاصی باشد که تنها در شخص قاطع پیدا شده است، قطع ذاتی خوانده می شود. بنابراین، قطع قطّاع قطع ذاتی است که از حجیت آن باید بحث شود.

 

 

    1. تنوین تنکیر و تنوین تمکن: در مبحث اطلاق و چگونگی وجود آن در اسم جنس از هر تنوینی که معنای «وحدت» را در اسم افاده کند، به عنوان تنوین تنکیر یاد می کند؛ مانند اکرم فقیراً که به معنای وجوب اکرام یک فقیر نامعین است و طبعاً اطلاق آن بدلی است و از هر تنوینی که معنای وحدت را نمی رساند، بلکه تنها علامت انصراف است، به عنوان تنوین تمکن یاد کرده اند؛ مثل رجلء خیر من امرأة. این تنوین قید وحدت را در معنای رجل داخل نمی کند. بنابراین اسم صلاحیت اطلاق شمولی و بدلی، هر دو را دارد و این در حالی است که به اصطلاح اهل نحو، تنوین تنکیر نشانِ نکره بودن اسم و تنوین تمکن نشانِ انصراف اسم است و در آن سخنی از افاده یا عدم افاده قید وحدت نیست.

 

 

    1. وسایل اثبات وجدانی و تعبدی: در بحث از ادله محرزه آن دسته از وسایل را که صدور دلیل شرعی را به طریق قطعی ثابت می کنند، وسایل اثبات وجدانی خوانده اند؛ مانند قطع که اثبات کننده وجدانی است. آن دسته از وسایل را که مفید قطع نیستند و به دستور شارع اعتبار یافته اند و مثبت بودن آن از روی تعبد است، وسایل اثبات تعبدی خوانده اند؛ مثل خبر واحد.

 

 

    1. تعارض مستقر و غیرمستقر: در مبحث ادله محرزه، تعارض بدوی میان عام و خاص، مطلق و مقید، حاکم و محکوم را که در نظر عرف یکی قرینه برای تصرف در ظهور دیگری است، تعارض غیرمستقر نامیده اند؛ زیرا در این گونه موارد جمع عرفی وجود دارد و تعارض سرانجام به آشتی می انجامد و در مقابلش تعارض دو دلیلی است که جمع عرفی میان آنها وجود ندارد و در نتیجه تعارض پایدار می ماند و باید به قاعده تخییر یا تساقط عمل کرد، مگر آنکه مرجّحی موجود باشد.[107]

 

 

بنابراین می‌توان گفت ایشان هر جا که عنوانی حاکی از خارج باشد و از خلال آن عنوان، امر خارجی لحاظ شود، گویند آن عنوان ملحوظ به لحاظ تصوری اولی است و هر عنوانی که خودش به عنوان یکی از مفاهیم ذهنی لحاظ شود، گویند ملحوظ به لحاظ تصدیقی ثانوی است. بر این اساس، در موضع اول این مثال را آورده اند: «النار بالحمل اولی محرقة» و «النار بالحمل الشایع کلی»؛ یعنی درست بر عکس آنچه اهل منطق همچون استاد محمدرضا مظفر در باب عنوان و معنون از علم منطق ذکر کرده اند.[108]
فصل سوم
بررسی نظریه حق الطاعه و حجیت قطع
3-1- نوآوری مبنایی شهید صدر«نظریه حق الطاعه»
یکی از ابتکارات بی نظیر شهید صدر کشف یک مبنای جدید در علم اصول است مبنایی که درست در مقابل مبنای مشهور« قبح عقاب بلا بیان» قرارگرفته است واز آنجا که این مبنای جدید براساس تفسیر خاصی که از مولویت مطرح ساخته استواراست ، شهید صدر نام این مبنا را مسلک حق الطاعه نامید که نتایج بسیار مهمی درفقه به بار می آورد وتفصیل فقهی آن مجال دیگر میخواهد، یکی از آثار این مبنی در اصول فقه متزلزل ساختن تلازم ذاتی قطع وحجیت است وانطباق ان بر حجیت قطع مولی میباشد همچنین بر اساس این مبنا شهید صدر قائل به امکان عقلی مخالفت قطعیه در علم اجمالی در مقام ثبوت نیز میباشد. در واقع بحث حق الطاعه از اینجا شروع می‌شود که ساختن اصل عملى در مقام شك در تكلیف است چیست؟ به این معنا كه اگر ما در موردى خاص دلیلى بر حكم شرعى – نه از طریق جزم و تعیین و نه از طریق ظنى كه حجیت آن شرعا ثابت شده باشد، مثل خبر واحد و نظیر آن- نیافتیم، در آن مورد به كدام اصل در مقام عمل مى توانیم تمسك كنیم؟ آیا مى‏توانیم بگوییم همان تكلیف احتمالى در مورد مشكوك ثابت است و ما در مقام عمل مى‏بایست بدان ملتزم باشیم؟ كه اصطلاحا به آن اصل احتیاط و اشتغال گفته مى‏شود، یا مبنا را بر برائت از تكلیف احتمالى گذاشته و خود را ملتزم به عمل بدان تكلیف ندانیم؟ كه اصطلاحا به آن اصل برائت گفته مى‏شود.شهید صدر این بحث را در علم اصول در دو زمینه مطرح ساخته است:
1-زمینه عقلى، كه در آن از این جهت بحث مى شودكه عقل با قطع نظر از دخالت شرع، در مورد شك در تكلیف براى مشخص ساختن وظیفه عملى مكلف، كدام اصل عملى را توصیه مى‏كند؟




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...