مقدمه

 

به نظر می‎رسد این نظر و تفکر قدیمی همچنان در کشور ما وجود دارد که مدیران مغز متفکر و کارکنان تنها بازوان اجرایی تلقی می‎شوند به همین سبب خودبینی و نادیده گرفتن دیگران برخی مدیران از بهره‎گیری از تجارب آنها محروم می‎سازد. نکته دیگر این است که در مدیریت روز دنیا به تناسب شغل، استعداد و مهارت فرد برای تصدی شغل و نیز نقش وی در کار تیمی سازمان اهمیت زیادی داده می‎شود به این ترتیب مدیران سطح بالا با دقت زیادی مدیران سطح پایین دست را انتخاب می‎کنند. مدیران عالی آرمان و ارزش‎های سازمان را تعیین می‎کنند و می‎توانند باعث موفقیت یا ناکامی سازمان گردند. لذا بر اساس اصل شایسته سالاری کسی که رهبری سازمانی را به عهده می‎گیرد باید از سابقه کاری مناسب، تجربه و تخصص کافی برخوردار باشد و اصول کار تیمی را در به سامان رساندن امور رعایت نماید. محیط کار نیز در این خصوص بسیار اهمیت دارد. مدیر در چنین محیطی می‎تواند با اعمال سبک مناسب مدیریت استعدادهای افراد را شکوفا کند و بر دانش آنها بیافزاید. بخشی از دانش مدیریت از طریق آموزش فرا گرفته می‎شود ولی بخش دیگر از آن باید ضمن کار آموخته شود به این ترتیب آن بخش از مدیریت را که با آموزش فرا گرفته می‎شود «علم مدیریت» و بخشی از آن را که از طریق کسب تجارب و اندوخته‎ها و بکارگیری آنها در شرایط گوناگون حاصل می‎شود «هنر مدیریت» می‎دانند
به دیگر سخن علم «دانستن» است و هنر «توانستن» مدیریت با عواملی متغیر نظیر پول، مواد، محصولات، خدمات و کارکنان سر و کار دارد. عواملی که پیش‎بینی و انطباق آنها با معیارهای علمی مشکل است با وجود این صاحبنظران در تلاشند تا هر چه بیشتر قوانین علمی را در فراگردهای مدیریت کشف کنند (رضائیان، 1387).
شخصیت و مدیریت افراد و سبک رهبری آنان بهترین گزینه‎هایی هستند که با بررسی آنان می‎توان کارآمدی و یا ناکارآمدی سازمان‎ها را سنجید. سبک رهبری مناسب در سازمان‎ها و ارگان‎های دولتی و خصوصی موجب ایجاد انگیزه تعامل کارکنان، بهره‎گیری کامل از پتانسیل‎های موجود و در نهایت حل موفقیت‎آمیز امور سازمان‎ها می گردد، راهی را می‎پیماید که در آن استعدادها شکوفا می‎شود. کارکنان دارای خلاقیت می‎گردند و کیفیت کار افزایش می‎یابد. در سازمان های انتظامی و نظامی شخصیت مدیران، سبک رهبری و هدایت پرسنل اهمیتی افزونتر از سایر سازمان‎ها دارد چرا که مدیران و کارکنان این یگان‎ها دارای ماموریت‎های فوق‎العاده مهم و حساس هستند که گاها با جان، مال و آبروی انسان‎ها گره خورده و به همین دلیل بایستی بسیار دقیق و علمی هدایت و برنامه‎ریزی شوند تا سازمان در رسیدن به اهداف اصلی موفق‎تر و به دلیل اینکه منابع انسانی عمده‎ترین عامل استراتژیک هر سازمان محسوب می‎شوند به درستی هدایت شوند زیرا انسان نه تنها یکی از عوامل حیاتی تولید و خدمات است بلکه به عنوان مدیر با اعمال تدابیر و اتخاذ تصمیمات لازم استفاده از سایر عوامل را میسرمی‎سازد. آنچنان که تجربه کشورهای پیشرفته نشان می‎دهد آنچه موجب رشد و توسعه این کشورها گردیده داشتن انسان های توانمند بوده نه داشتن منابع طبیعی و مادی غنی (میرسپاسی، 1373).

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...