انگیزه های مدیریت سود

در تحقیقهای اخیر، انگیزه های فراوانی برای مدیریت سود شناسایی و معرفی شده است. انگیزه هایی نظیر فشارهای اعمال شده از جانب بازارهای سرمایه، اعتبار و شهرت شخصی مدیریت، قراردادهای پاداش مدیران، هموارسازی سود، کمینه سازی و صرفه جویی در مالیات، کاستن پراکندگی گزارش سود، ارائه تصویری مطلوب از عملکرد شرکت، افزودن قیمت سهام و کاستن هزینه های سیاسی از جمله عواملی هستند که مدیران را به مدیریت سود بر می انگیزد. (لیبی و سیبرت[۱] ، ۲۰۰۹)

اما عمده ترین و بااهمیت ترین عوامل انگیزشی مدیریت سود را می توان به شرح زیر مطرح کرد :

  • انگیزه های قراردادی

شامل دو فرضیه طرح پاداش مدیران و فرضیه قرارداد بدهی می شود.( واتز و زیمرمان[۲] ، ۱۹۸۶)

 

  • فرضیه هزینه سیاسی یا کاهش هزینه سیاسی

فرضیه هزینه سیاسی به بررسی نقش گزینشهای حسابداری در فرایند سیاسی می پردازد. این فرضیه، پیش بینی میکند که شرکت های بزرگ در مقایسه با شرکت های کوچک، به احتمال زیاد از رویه های حسابداری استفاده میکنند که سود را کمتر نشان میدهند. اندازه و بزرگی شرکت، شاخصی برای توجه و مدنظر بودن وجهه سیاسی آن است. بر این اساس، فرض بر آن است که اگر اشخاص طرف قرارداد شرکت بدانند که سود حسابداری نشان دهنده تملک انحصاری مالک نسبت به سود است، در آن صورت ممکن است این آگاهی برای شرکت گران تمام شود. از این رو، اگر مدیران شرکت ها احساس کنند که در کانون توجهات قرار گرفته اند، این انگیزه را دارند تا از روشهای حسابداری استفاده کنند که سود را کمتر نشان میدهد. آنها با این گونه رفتار سعی دارند تا احتمال اقدامات سیاسی علیه شرکت و در نتیجه هزینه های مورد انتظار سیاسی را کاهش دهند. هزینه هایی که در پی افزایش سود از سوی اتحادیه های کارگری به منظور افزایش دستمزد ازشرکت ها درخواست میگردد، از جمله هزینه های سیاسی است. (شیپر[۳]، ۱۹۸۹).

 

  • انگیزه براورده کردن انتظارهای سود

در صورتی که انتظارهای سود برآورده نشود، می تواند به طور بااهمیتی بر قیمت سهام، شهرت و اعتبار مدیران اثر منفی داشته باشد. بنابراین، مدیران واحدهای تجاری برای اجتناب از بروز چنین پیامدهایی مایل به مدیریت سود هستند.

 

  • دریافت پاداشهای مدیریتی

این فرضیه پیش بینی میکند که اگر بر اساس یکی از معیارهای عملکرد (نظیر سود حسابداری) به مدیر پاداش داده میشود، وی تلاش خواهد کرد تا از روشهای حسابداری استفاده کند که سود و در نتیجه پاداش خود را افزایش دهد. اگر مبالغ پرداختی به مدیر به طور مستقیم براساس ارقام حسابداری (مانند سود، فروش، داراییها) محاسبه شود، هر گونه تغییردر روشهای حسابداری، میتواند بر پاداش پرداختی به مدیر تأثیرگذار باشد. (همان منبع)

 

  • افزایش ارزش شرکت

یک جریان ثابت سود میتواند سطح بالاتری از سود تقسیمی (در مقایسه با جریان سود متغیر) را تضمین کند که حاصل آن افزایش ارزش شرکت است ، زیرا میزان ریسک کل شرکت را کاهش می دهد. از آنجا که تغییرپذیری روند سودهای خالص شرکت میتواند بر انتظارهای ذهنی سرمایه گذاران (در رابطه با دستاوردهای محتمل آینده، از نظر سود خالص و سود تقسیمی) اثر بگذارد، این امکان وجود دارد که مدیر

بتواند از طریق هموارسازی سود (یکی از ابزارهای مدیریت سود) اثری مطلوب بر ارزش سهام شرکت بگذارد.(ریاحی بلوکی، ۱۳۸۱).

 

  • جذب سرمایه

جریان ثابت سود و در نتیجه، سطح بالاتر سود تقسیمی، سبب افزایش تقاضا برای اوراق بهادار شرکت شده، در نتیجه قیمت اوراق بهادارآن افزایش و ریسک سرمایه گذاری در شرکت کاهش می یابد. بنابراین، سرمایه گذاران و اعتباردهندگان چنین شرکتی را محل امن تری برای سرمایه گذاری و اعطای اعتبار میدانند و شرکت توانایی بیشتری برای جذب سرمایه خواهد داشت. (کارلسون و همکاران[۴]، ۱۹۹۷)

[۱] Libby & seybert 2009

[۲] Watts & Zimmerman, 1986

[۳] Schipper, K. 1989

[۴] Carlson steven and Chenchuramaiah T Bathala. 1997

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...