شخصیت

۱-۱-۲- تعاریف شخصیت

در روانشناسی و رفتار سازمانی شخصیت تعاریف مشخصی دارد، برخی از این تعاریف عبارتند از:

شلدون[۱]: «شخصیت» سازمان پویایی از جنبه­های ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی(شکل بدن و اعمال حیاتی بدن) فرد آدمی است.

مادای[۲]: «شخصیت» مجموعه پایدار از ویژگی­ها و گرایش­ها است که مشابهت و تفاوت­های رفتار روانشناختی افراد (افکار و احساسات و اعمال) را که دارای تداوم زمانی بوده و ممکن است بواسطه اقشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقعیت‌های بلاواسطه شناخته شوند یا به آسانی درک نشوند، مشخص می­کند.

فرگوسن[۳]: «شخصیت» الگویی از رفتار اجتماعی متقابل است. بنابراین شخصیت یک فرد مجموعه راه­هایی است که او نوعاً نسبت به دیگران واکنش نشان می­دهد یا با آنها تعامل می­کند.

آتکینسون و هیلگارد[۴]: «شخصیت» عبارت است از الگوهای رفتار و شیوه­های تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین می­کند.

گیلفورد [۵]: «شخصیت» الگوی منحصر به فرد صفات شخصیتی است. (جلیل خانی،۱۳۷۹)

۲-۱-۲- ویژگی­های شخصیت از دیدگاه کارل گوستاویونگ

کارل گوستاویونگ[۶] شخصیت را مرکب از چندین سیستم یا دستگاه روانی می­داند که ضمن مستقل بودن، در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. این سیستم­ها عبارتند از: من یا خود (ضمیر ناخودآگاه )، ناهشیاری فردی (ضمیر ناخود آگاه که قبلاً خودآگاه بوده­اند.) ناهشیاری جمعی(نوعی حافظه انسان که غیر قابل دسترسی است.) و صورت­های کهن ازلی الگوها (تجربه­ها و معلوماتی که در طول تاریخ بشری از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است مثل میل انسان به جاودانگی.)

یونگ برای انسان­ها، برحسب آنکه بیشتر متوجه عالم درون باشند یا عالم بیرون، دو نسخ شخصیتی قائل است یعنی انسان­ها را به دو گروه کلی متمایز می­کند:

۱٫افراد درون­گرا [۷]

۲٫افراد برون­گرا[۸]

در تعریف برون­گرایی و درون­گرایی یونگ می­گوید: وقتی توجه به امور و اشیای خارجی چنان شدید باشد که افعال ارادی و سایر اعمال اساسی آدمی صرفاً معلول مناسبات امور و عوامل بیرونی باشد و نه حاصل ارزیابی ذهنی، این حالت برون­گرایی خوانده می­شود. برعکس شخص درون­گرا غالباً متوجه عوامل درونی و ذهنی است و زیر نفوذ این عوامل قرار دارد تردیدی نیست که او شرایط و اوضاع و احوال  بیرونی را می­بیند اما عوامل و عناصر ذهنی در او برتری و مزیت دارند و حاکم بر احوال و رفتار او هستند. (کریمی،یوسف،۱۳۷۶،۸۲)

۳-۱-۲- ویژگی­های شخصیت از دیدگاه کاتل

از آنجا که (کاتل[۹]) شخصیت را چیزی که اجازه پیش­بینی رفتار شخص را در اوضاع و احوال معین به ما          می­دهد، تعریف کرده است، او معتقد است تعریف دقیق شخصیت مستلزم آن است که پژوهشگر قبلاً مفاهیمی را که در مطالعه رفتار، قصد بکارگیری آنها رادارد به روشنی مشخص سازد، به همین منظور خود او مفاهیمی را که سازنده  شخصیت هستند را مشخص و تعریف کرده است.

کاتل ویژگی­های شخصیتی را به سه گونه طبقه بندی کرده است:

طبقه‌بندی اول: صفات یا ویژگی­ها سه گونه­اند صفات منشی که نشان دهنده سرعت و قوت برانگیختگی هستند و صفات تحریکی که شخص را به سوی هدفی به حرکت وا می­دارند و صفات توانشی که نمایانگر زیرکی، مهارت و زبردستی هستند.

طبقه‌بندی دوم: ویژگی­های شخصیتی دو دسته اند: ویژگی­های عام و ویژگی­های خاص. ویژگی­های عام، ویژگی­هایی هستند که میان همه افراد آدمی یا لااقل میان همه افراد یک جامعه مشترک هستند. ویژگی­های خاص ویژگی­هایی هستند که اختصاص به یک فرد معین دارند و وجه تمیز او از افراد دیگر هستند.

طبقه بندی سوم: ویژگی­های شخصیتی دو دسته اند: صفات روساختی[۱۰] و صفات پایه[۱۱]. ویژگی­های روساختی، دسته­ای از رویدادهای رفتاری هستند که آشکار و ظاهری هستند و توصیف پذیری آنها بسیار کم است مانند صمیمی، بشاش، دست و دلباز و پرحرف بودن. صفات پایه در حقیقت منبع و سرچشمه صفات روساختی و علت­های واقعی رفتار آدمی هستند. صفات پایه بادوام اند و شناخت آنها برای مطالعه شخصیت ضرورت اساسی دارد. (جلیل خانی،۱۳۷۹)

[۱]. Sheldon

[۲]. Maddi(1972)

[۳]. Ferguson(1970)

[۴]. Atkinson & Hilgard(1993)

[۵]. s.p Guilford(1959)

[۶]. Carl Gustav Jung

[۷]. Introvert

[۸]. Extrovert

[۹]. Cattell

[۱۰]. surface traits

[۱۱]. source traits

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...