پایان نامه با موضوع تعیین رابطه بین نوع تعطیلی و بازده بازار سهام |
روانشناسی سرمایهگذار و قیمتگذاری سهام
بهطور کلی میتوان سرمایهگذاران در بازارهای مالی را به سه گروه تقسیم کرد:
- سرمایهگذاران اصولی که معتقدند داراییهای بازار دارای ارزش ذاتی (واقعی) بوده و بنابراین براساس ارزش نسبی قیمت داراییها اقدام به مبادله مینمایند. وقتی ارزش واقعی سهام عادی شرکت معینی تعیین گردید، با قیمت جاری بازار سهام عادی مقایسه میشود تا مشاهده گردد که این سهم بهصورت منصفانه قیمتگذاری شده است یا خیر. سهامی که ارزش واقعی آن کمتر از ارزش جاری بازار آن است به عنوان سهام «بیش از حد واقعی قیمتگذاری شده» شناخته میشود. در حالیکه سهامی که ارزش واقعی آن بیشتر از ارزش جاری بازار آن است، به مثابه سهام «کمتر از حد واقعی قیمتگذاری شده» شناخته میشود. سرمایهگذاران اصولی بر این باورند که کلیه موارد قابل ملاحظهای که در آنها، قیمت بهطور غیرواقعی تعیین شده است توسط بازار، در آیندهای نزدیک اصلاح خواهد شد. (شارپ و همکاران، ۱۳۹۱)
- معاملهگران لحظهای (چارتیستها) که عملکرد گذشته سهام را به آینده نسبت میدهند و بر این اساس هنگامیکه قیمت سهام افزایش مییابد اقدام به خرید آنها مینمایند و بالعکس با پایین آمدن قیمت آنها را میفروشند. به منظور شناسایی تکرار روندها یا الگوهای حرکتهای قیمت، قیمتهای گذشته مورد بررسی قرار میگیرد. سپس به منظور شناسایی روندها و الگوهایی که مشابه الگوها و روندهای گذشتهاند، قیمتهای اخیرتر مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. تجزیه و تحلیل مزبور براساس این باور انجام میگیرد که این روندها یا الگوها تکرارپذیرند. از اینرو از طریق شناسایی روند یا الگو، تحلیلگر امیدوار است تا بهطور مناسبی حرکتهای آتی قیمت سهام شرکت خاص را پیشبینی کند. (شارپ و همکاران، ۱۳۹۱)
تحلیلگران تکنیکی، بازارها را تحت سیطره سرمایهگذاران احساساتی و قابل پیشبینیای میپندارند که از این طریق فرصتهای سودآور بیشماری را برای سرمایهگذار خلاق و تیزبین فراهم میآورند. (شارپ و همکاران، ۱۳۹۱)
- آربیتراژکنندگان که به دنبال حداکثر کردن مطلوبیت ثروت مورد انتظار خود میباشند. به این ترتیب که از نوسانات قیمتی بازار سهام استفاده کرده و بازده غیرعادی بهدست میآورند. آربیتراژ فرایند کسب سود بدون ریسک با استفاده از مزیت قیمتگذاری متفاوت دارایی فیزیکی یا اوراق بهادار مشابه است. آربیتراژ بهعنوان یکی از تاکتیکهای پراستفاده در سرمایهگذاری، عموماً مستلزم فروش اوراق بهادار با قیمت نسبتاً زیاد و بهطور همزمان خرید همان اوراق با قیمت نسبتاً کم است. (شارپ و همکاران، ۱۳۹۱)
قدرت محدود در محاسبات، پیچیده بودن مسائل تصمیمگیری و وجود برخی خطاهای سیستماتیک در قضاوتها، باعث میشود که گاهی انسان بهصورت کاملاً عقلایی رفتار نکند. بنابراین یکی از سؤالات مهمی که میتواند مطرح شود این است که سرمایهگذاران چگونه رفتار میکنند؟
برای پاسخ به این سؤال باید نظریههای مالی موجود را مورد بحث و بررسی قرار داد. تاریخچه نظریههای مالی پنجاه سال گذشته را در دو انقلاب و دگرگونی اصلی میتوان خلاصه نمود. ابتدا انقلاب نئوکلاسیک در علوم مالی بود که با مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای[۱] و نظریه بازارهای کارا[۲] در دهه ۱۹۶۰ و مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای میانمدت و نظریه قیمتگذاری آربیتراژ[۳] در دهه ۱۹۷۰ آغاز شد. دومین دگرگونی اساسی، انقلاب رفتاری در مباحث مالی بود که در دهه ۱۹۸۰ با طرح پرسش پیرامون منبع نوسان در بازارهای مالی و با کشف ناهنجاریهای بیشمار و نیز تلاش در جهت یکپارچه کردن نظریه دورنمای کاهنمان و تیورسکی و دیگر نظریههای روانشناسی با نظریه مالی شروع شد. (برجی دولتآباد، ۱۳۸۷). بنابراین جهت بررسی نحوهی رفتار سرمایهگذاران دو نگرش وجود دارد:
- نگرش مالی استاندارد (نظریه نوین مالی)
- نگرش مالی رفتاری
[۱]. CAPM
[۲]. EMH
[۳]. APT
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
متن کامل
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-10] [ 09:28:00 ب.ظ ]
|