نقش سازمان ثبت احوال کشور در ارتقا حقوق افراد از منظر حقوق بین … |
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
که اسلام به طور خلاصه و جزئي و يا به صورت قاعده کلي در مورد آن ساکت بوده و حکم آن را مشخص ننموده باشد.
هماهنگی با فطرت انسان: عوامل تشکیل دهنده شخصیت انسان دو نوع هستند. عوامل متغیر مانند آداب و رسوم و فرهنگ اجتماعی و عوامل ثابت مانند غرایز و عواطف انسانی. دسته اول وجه تمایز بین انسانها میباشد. اما دسته دوم عاملی مشترک بین همه انسانها می باشد. یک نظام حقوقی نه تنها نباید سرکوبکننده عوامل ثابت باشد بلکه باید با آنها هماهنگ هم باشد. چرا که تعدیل و تنظیم آنها در جهت رسیدن انسان به کمال واقعی لازم است. خداوند هم براساس هماهنگی با فطرت انسان، قوانین حقوقی انسانها را در زمینههای مشترک از جمله: حق برخورداری همگان از تحصیل علوم، حق ازدواج، کار و … یکسان وضع کرده است.
انسجام و استمرار و ثبات: یکی از دلایل کارآمد بودن یک نظام عدم وجود تناقض در آن است. نظام حقوقی اسلام بدلیل جهان بینی توحیدی و واقعنگری و هماهنگی با فطرت انسان هم دارای انسجام درونی(هماهنگی بین خود قوانین) است و هم دارای انسجام بیرونی(هماهنگی با دیگر نظامهای فردی و اجتماعی) است. این نظام همچنین بدلیل اینکه حقوق اسلامی هماهنگ با فطرت و ساختار وجودی انسان و غرایز و نیازهای دائمی وی وضع شده و در طول تاریخ ثابت است و خداوند عالم و قادر که به مصالح بشر در طول تاریخ آگاه است، قانونگذار آن است و اهداف و مبانی آن ثابت است، دارای جاودانگی میباشد و با گذشت زمان منسوخ نمی شود. همچنین با ایجاد دو نوع قاعده باعث شده تا پاسخگوی نیازهایی که براساس پیشرفت و تغییر و تحولات ایجاد می شود،باشد. ۱-قواعدی که حکمی را برای موضوعات ثابت تعیین میکند و به لحاظ ثبات این موضوعات، دلیلی برای تحوّل و تغییر حکم وجود نخواهد داشت. ۲-قواعد ناظر به اوضاع و شرایط و موضوعات متغیّر که به عهده حاکم اسلامی است تا طبق معیارها و ضوابط خاص، احکامی برای آنها وضع کند.
سهولت و سماحت: سهولت به معنی آسانی و سماحت به معنی گذشتن و بزرگواری میباشد. اگر يک نظام حقوقي اجازه دهد که مردم يا دولت با کنجکاوي ، بدنبال کشف خطاهای مردم بوده و اصولا به دنبال اثبات جرم باشند واعمال مردم را حمل بر فساد کنند از سماحت و سهولت برخوردار نخواهد بود. در نظام حقوقی اسلامی با توجه به آیه شریفه «لا يکلف الله نفسا الا وسعها»[10]دارای سهولت در انجام تکالیف است و هر کس به اندازه تواناییهایش باید نسبت به انجام تکالیف و وظایف خود اقدام کند. از سوی دیگر اصل اولی بر عدم تجسس و تفحص برای اثبات جرم است و نیز اصالت صحت در مورد رفتار آدمی جاری است. و قواعدی از جمله اصل برائت، لاضرر، لاحرج و … در اسلام نشان دهنده وجود سهولت و سماحت در آن است.
ضمانت اجرای درونی: در نظامهای حقوقی مختلف عموما آنچه که برای ضمانت اجرایی عنوان میشود، وضع مجازات برای متخلف است که ضمانت اجرایی بیرونی میباشد. اما این نوع ضمانت آنچنان که باید کارساز نیست. چرا که متخلف در صورت توانایی انجام پنهانی کار و یا استفاده از قدرت و نفوذ مقابل قانون عمل میکند و به آن پایبند نمیباشد. دیگر ضمانت ، ضمانت اجرایی درونی است مانند شرمنده شدن گناهکار در برابر وجدان خود که آن هم بعد از تکرار گناه اثر خود را از دست میدهد. ضمانت اجرایی دیگر که مهمترین نوع ضمانت است این است که جهان محضر خداست و آدمی نمیتواند از قلمرو خداوند فرار کند و در صورت گناه مجازات خواهد شد و در صورت اعتقاد انسان به خداوند، از کیفر گناه خودش میترسد و آن را انجام نمیدهد.
مبارزه با تبعیض و نظام طبقاتی و حمایت از مظلومان و مستضعفان: یکی دیگر از ویژگیهای نظام اسلامی این است که مبارزه با تبعیض و نظام طبقاتی را از مهمترین وظایف خود میداند و رهبران آن در حمایت از مستضعفان از هیچ کوششی فروگذار نبوده و نوع زندگی خود گرایش قلبی خویش را به این افراد ابراز نمودهاند.ایات و احادیث در رابطه با اهمیت این موضوعات به این شرح می باشد: آنچه را خداوند از ساکنان این آبادیها به رسولش بازگرداند مخصوص خداوند و پیامبر و خویشاوندان (او) و نیز یتیمان و مسکینان و در راهماندگان است و این به خاطر آن است که این اموال در میان ثروتمندان دست به دست نگردد (حشر۷). کسانی را که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره و پنهان میسازند و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده(توبه۳۴). مردم! بدانید که ما شما را از یک پدر و مادر آفریدیم و بدین دلیل، شما را تیرهها و طایفههای گوناگون قرار دادیم که یکدیگر را بشناسید. همانا، گرامیترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست(حجرات۱۲). در نامه ای حضرت علی (ع) به مالک اشتر، استاندار خود، میفرماید: خدا را، خدا را در مورد طبقه پایین (تهی دست) در نظر داشته باش؛ محرومانی که راه چاره ای ندارند!… و بخش مهمی از بیتالمال را به آنان اختصاص ده…، چه اینکه این دسته به انصاف نیازمندتر از دیگرانند.
در حقیقت معنا اقسام ششگانه انسان ها که مدنظر اسلام و حقوق مربوط به آن است همچون حق حیات ، حق کرامت ، حق کار و فعالیت ، حق تعلیم و تربیت ، حق آزادی همه و همه به تکامل و رشد انسانی و فطری او باز می گردد و به تعبیری دیگر اسلام با ارج نهادن بر فطرت پاک بشری پاسداری و رشد آن را مدنظر قرارداده است.تفکیک حقوق از چنین اصولی تکاملی ، تحقیر رسالت حقوق بوده و محدود ساختن کار آن صرفاً برای ایجاد همزیستی جانداران در حد حیوانا
ت سیرک می باشد.(علامه جعفری،1390، ص 90).
حقوق طبیعی از میراث های بر جای مانده قانون روم قدیم و فلسفه رواقی نیست که به قرن های بعد منتقل گردیده و زیر نفوذ اندیشه های مسیحی کامل شده، و توسعه یافته باشد؛ بلکه حقوق طبیعی و فطری، از همان سرچشمه پیوستگی های موجود در عالم تکوین و سرشت و طبیعت آفریده ها استنباط شده است. این حقوق، اساس همه قانون ها و آیین ها شمرده می شود و در قلمرو دین، حقوق تشریعی و در حوزه دانش، حقوق موضوعه، بیان آن را به عهده دارد. این حقوق ثابت، با تأثیرپذیری از آموزه های پیامبران و در شعاع آن ها، در میان همه ملت ها، فرهنگ ها و نژادها و در همه برهه های تاریخ مورد توجه قرار گرفته است. ولی دین شناسان پیشین، کم تر به پیوند دین و نیازهای طبیعی انسان توجه کرده اند و این امر، آسیب ها و رخنه های بسیاری را پدید آورده است.(جلالی غ،1390، نگاهى مقايسهاى به جهانشمولى حقوق بشر در اسلام،فصلنامه حوزه،99)
در نتیجه میتوان گفت در نظام حقوقی اسلام با توجه به آنکه خداوند قانونگذار است و نسبت به تمامی ابعاد وجود آدمی آگاهی دارد قوانینی را وضع کرده که بشر هم توان انجام آن را داشته باشد و هم با اجرای آن به کمال و سعادت دنیوی و اخروی دست یابد.
بخش دهم – حیات در لغت و در اصطلاح ( تعریف )
واژه «حیات » در لغت ، از ماده حی ، به معنای زندگی ، وجود ، حیات ؛ سرزندگی ، جانداری.(لغت نامه دهخدا)
اما در اصطلاح :
- حیات، قرار گرفتن شیء (پدیده) در وضعیتی است که آثار مورد انتظار از آن موجود بر آن مترتب شود مرگ درست نقطه مقابل چنین وضعیتی می باشد.
- حیات یعنی ، موجودات جاندار که با شعور و حرکت ارادی شناخته می شوند ، متصف به صفتی بنام «حیات » می گردند.
مهمترین حقی که در مجموعه حقوق بشر مورد توجه است ، و از جمله حقوق ذاتی به شمار میرود ، حق حیات است. به این معنا که افراد انسان قبل از اینکه قوانین موضوعه حقوقی برای آنان به رسمیت شناخته شود ؛ دارای حق حیات هستند و تا وقتی که فرد، مزاحم حیات اجتماعی مردم نباشد قانون باید از حق حیات او دفاع نماید و امنیت لازم را در این زمینه فراهم آورد.
این مسئاله ظاهراٌ در هیچ یک از مکاتب حقوقی مورد تردید نیست جز در مکتب فاشیسم که کمال انسانها را در تضاد و جنگ می بیند و تحمیل اراده بر دیگران و استثمار آنهارا از حقوق طبیعی افراد یا گروه های قدرتمند می داند .
حقوق بشر امروزی ، دارای چهار مبنای مهم ارزشی است ؛ یعنی دارای چهار حق بنیادی است و شکل گیری آن برپایه ای همین چهار حق صورت پذیرفته است که عبارتند از:
صیانت از حق حیات ، آزادی ، برابری ، مالکیت .
این حقوق بنیادی که خاستگاه آنها بر اساس نظریه ای حقوق طبیعی تبیین شده است در قالب مواد موجود در اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیوانهای مربوط به آن تدوین یافته است .
گفتار اول – ذاتی بودن حق حیات
حقوق دانان غربی میگویند : اگر حقوقی از جمله حقوق ذاتی انسان باشد ، قابل سلب نیست وحتی آنها در میزان باز دارنده بودن حکم اعدام درجلوگیری از ارتکاب جنایت تردید کرده اند . لذا هوا داران این نظریه در از بین بردن اینگونه مجازات ها سعی فراوان کرده اند.
لذا می بینیم که ،در اعلامیه جهانی ، هیچ محدودیتی برای حق حیات ، مطرح نشده است . بنابراین در هیچ صورتی نمی توان به حیات دیگران آسیب رساند ، هرچند به حیات میلیونها انسان دیگر تجاوزکرده باشد یا در صدد تجاوز به آنها باشد .
گفتار دوم – مطلق بودن حق حیات
چنانكه حق حیات را در ابتدای این فصل با مواد موجود در اعلامیه جهانی تعریف كردیم ،حق حیات در اندیشه ای طرفداران حقوق بشر مدرن ، حق مطلق و بنیادی و پایه ای سایر حقوق است . لذ بااین تفکر و اندیشه ، حیات محدودیت بردار و سلب پذیر نیست.
* مادی بودن حیات
از سوی دیگر ، حیات از نظر آنها فقط زندگی مادی و جسمانی است لذا بحران کنونی جامعه غرب ، غربت معنی داری حیات است . از این رو ، فلاسفه و دانشمندان معاصر غرب ، بزرگترین تهدید جامعه و فرهنگ مدرن غرب را ناشی از تهی شدن حیات از معنا میدانند.(آملی،1369،ص103).
به نظر فوگویاما : بزرگترین گسیختگی که در غرب دهه 1960 به وجود آمد، گسیختگی هنجارهای اجتماعی و اخلاقی بود که در بیشتر کشورهای صنعتی ، به افزایش آمار جنایت و زوال خانواده انجامید.
روشن است هرگاه حیات ؛ معنادار نبود ، ناگزیر پوچ انگاری بر آن سایه خواهد افکند . یکی از عوامل که حیات را به سمت نا بخردی و نا شایستی و پوچ انگاری می کشاند ، بی مهری به سیرت معنوی حیات یعنی حیات دینی است . پیامد هولناک آن نابودی و آسیب دیدگی جدی هویت اصیل انسانی خواهد بود .
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 05:35:00 ق.ظ ]
|