نقش تکنولوژیهای نوین ارتباطات در روابط بین الملل با رویکرد صاحبنظران- قسمت ۷ |
۱-۸-۵- روشها و ابزار تجزیه و تحلیل دادهها:
پردازش آماری داده ها در محیط نرم افزاری SPSS انجام می شود.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
۲-۱- تعریف واژهها و اصطلاحات فنی و تخصصی
روابط بین الملل: به معنای عام کلمه رشته گسترده ای است که مشتمل بر انواع روابط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، بازرگانی و غیره می شود. روابط بین الملل در واقع مطالعه این است که کشورها در صحنه بین الملل در خصوص مسائل مختلف چگونه عمل می کنند. آلن بیرد در فرهنگ علوم اجتماعی در خصوص روابط بین الملل معتقد است تمامی روابطی که در ان سوی مرزها برقرار شود و مستقیما یا به طور غیر مستقیم دارای ماهیت و یا آثار و نتایج سیاسی هستند، اساس روابط بین المللی را دفاع از منافع ملی و یا افراد یک ملت دانستند (غلامرضا علی بابائی-۱۳۷۵)[۱۱]
تکنولوژی های ارتباطی: تکنولوژی در فرهنگ لغت به معنای تکنیک، فن، فن آورد می باشد. اما از نظر کاربردی مفهومی است وسیع، شامل تکنیک های ساخت، تولید و روش ها و ابزارها که جهت تسلط بر محیط طبیعی و انسانی به کار می آید.
از تعاریف پست مدرنی که برای تکنولوژی از نظر کاربردی آورده اند عبارت است از” سیستم منسجمی از اطلاعات و ابزار مورد احتیاج برای تولید مورد نظر”. از این منظر تکنولوژی، پشتیبانی اطلاعات و ابزاری کل سیستم تولید است اطلاعات در تعریف فوق در برگیرنده مقوله هایی چون علم، تجربه، داده، مهارت، نرم افزار، مدیریت اشکال مختلف سازماندهی، نقشه و مدارک فنی است. این تعبیر و نگرش اطلاعات منحصر یا محدود به قلمرو صنعت کامپیوتر نیست.
اطلاعات: وسیله ای برای رشد دانش و خرد، تصمیم گیری و مدیریت تحقیق و توسعه، تولید و صنعت، آموزش و پرورش، تالیف و ترجمه، ویرایش و … تعریف کرده اند. از برخی نظرگاهها اطلاعات عبارت است از دانش مضبوط سازماندهی شده که جهت تحقیقات علمی بکار می رود.
تکنولوژی ارتباطی: روش ها و ابزارهایی هستند که منجر به تولید امکانات می شوند. بنابراین تکنولوژی اطلاعاتی روش های تولید و ذخیره، جمع آوری، سازماندهی و اشاعه
پست مدرنیسم: کلمه مدرن از واژه لاتین به معنای « از هم اکنون » می باشد. پست مدرنیسم یعنی پدیرفتن چیزی فراتر از اکنون. پست مدرنیسم واژه یا به بیان دقیقتر، مجموعه عقاید پیچیده ای است که به عنوان حیطهای از مطالعات آکادمیکی از اواسط دهه ۸۰ پدیدار گشته است. و در قالب واژه هایی چون فرانوین گرایی، فراتجدد گرایی، پسانوین گرایی و فرا صنعتی نیز مطرح گردیده است. ( عباس زاده، ۱۳۸۶، ص ۵). توصیف پست مدرنیسم دشوار به نظر میرسد، زیرا مفهومی است که در انواع گستردهای از دیسیپلینها و حیطههای مطالعاتی از قبیل هنر، معماری، موسیقی، فیلم، ادبیات، جامعهشناسی، ارتباطات، مد، تکنولوژی و … نمایان شدهاست. (کلاجز ، ترجمه حامیاحمدی ).
پست مدرنیسم و روابط بین الملل: تقریباً همه کسانی که به بحث درباره پست مدرنیسم می پردازند، به دشواری یا ناممکن بودن ارائه تعریفی از آن اعتقاد دارند. به بیان «پورتر»[۱۲]پست مدرنیسم بیشتر بر اساس نفی مدرنیسم تعریف می شود تا انسجام درونی خود آن. از سوی دیگر پست مدرنیسم مبتنی بر زبانی کم و بیش مغلق و پیچیده است. مطالعه آثار این مکتب مستلزم آشنایی با طیف وسیعی از ادبیات از جمله فلسفه، نقد ادبی، زیبایی شناسی و … است.( حمیرا مشیرزاده)[۱۳]
پست مدرنیستها در عرصه روابط بینالملل ادعا کردهاند که قرائت مخالفی را در این رشته مطرح می کنند. به نظر آن ها مفهوم پایهای حاکمیت و دولتهای ملی دارای حاکمیت مرکزی نظریه مدرن روابط بینالملل است که اساس آن فروریخته و قطعیت و شمول خود را از دست داده است. در قرائت جدید آن ها، چیزی که در گذشته در متن بود میتواند به حاشیه رانده شوند و آن مفاهیم و موضوعاتی که حاشیهای تلقی میشدند، میتوانند در متن مطالعات بینالمللی قرار گیرند.
«واسکوئز» در ارزیابی تأثیرات پست مدرنیسم بر حوزه مطالعاتی روابط بین الملل به پنج بعد مهم از این اندیشه اشاره می کند:
۱- نفی این ایده که مدرنیسم پایان تاریخ است؛
۲- انتخابی بودن و برساخته بودن هر آن چه هست؛
۳- نقش باورها و رفتارها به عنوان خالق واقعیت ها؛
۴- رها نبودن تحقیق علمی از ارزش ها و نقش زبان و چارچوب های مفهومی در خلق شیوه های زندگی؛
۵- قائل شدن فرآیند هویت یابی و برساخته شدن هویت به عنوان شکلی از قدرت(همان).[۱۴]
کاربرد بنیادی پست مدرنیسم: به زعم « موراوسکی » (۱۹۹۶)، کاربرد بنیادی پست مدرنیسم چنین است:
نخست آنکه، پست مدرنیسم به شرح چگونگی ظهور اشکال جدید فرهنگ و سازمانهای اجتماعی _ اقتصادی، تقریبا از سالهای پایانی جنگ جهانی دوم میپردازد که همراه با رشد صنایع ، ظهور فرهنگهای مختلف، ارتباطات و انقلاب در فرهنگها بوده است. دوم اینکه پست مدرنیسم نماینده ردهای از تفکر هنری در نیمه دوم قرن بیستم بوده است. نقطه ارجاع اینگونه از پست مدرنیسم همانا اشکال متنوع مدرنیسم است که در نیمه اول قرن بیستم در عرصه هنر اروپا پدیدار شد. سوم آنکه پست مدرنیسم نماینده نوعی خاص از نوشتن و تأملات فلسفی است، نوشتن و تأملی که معمولا نه انحصارا حوزه نخست یا دوم را به عنوان هدف و موضوع خود انتخاب میکند. البته ردهبندی گونههای پست مدرنیسم به این، فقط برای سهولت کار انجام میپذیرد، به لحاظ اینکه این سه حیطه به یکدیگر سخت پیوسته است. (خندقی ، ۱۳۸۶).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
۲-۲- روابط بین الملل[۱۵]
مجموعه اقدامات و کنشهای متقابل واحدهای حکومتی و نهادهای غیر دولتی و همچنین روندهای سیاسی میان ملتها را روابط بینالملل میگویند.( جمالی، ، ۱۳۸۵،ص۲۰۸٫)
نظریهپردازی درباره روابط بینالملل را میتوان تا یونان و هند باستان و سپس در قرون وسطی و دوران مدرن(از رنسانس تا دوران روشنگری و بعد از آن) دنبال کرد. البته عدهای که روابط بینالملل را بر اساس روابط میان واحدهای ملی تعریف میکنند، این پدیده و مطالعه آنرا به جهان “وستغالیایی”؛ یعنی از سال ۱۶۴۸ بهبعد نسبت میدهند.
پایههای اساسی روابط بینالملل، بعد از پیدایش سیستم کشوری در اروپا در قرن هفدهم و بعد از قرارداد ۱۶۴۸ وستغالیا ریخته شد و با انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ تکامل یافت.( محکی، ۱۳۸۰،ص۱۹۰٫)
پدیده روابط بینالملل در دهه سوم قرن بیستم، ابتدا بهعنوان یک رشته دانشگاهی در دانشگاههای آمریکا مثل هاروارد و کلمبیا و بعد از جنگ جهانی دوم شکل مشخصتری بهخود گرفت. دانشمندان این رشته چهارچوبهای مفهومی متفاوت خود را براساس مبانی فرانظری مختلف ارائه کردند. از اواخر دهه ۱۹۳۰، وجود تعارض در دیدگاههای نظری در این حوزه مورد توجه قرار گرفت و به یکی از مشخصههای پایدار رشته روابط بینالملل تبدیل شد.( مشیرزاده، ۱۳۸۵،صص۱و۲٫)
برخی صاحبنظران، که تحت تأثیر متفکران علوم سیاسی و حقوقدانها قرار دارند، معتقدند که عناصر نظریهپردازی در این رشته، در آثار حقوقدانانی چون«گروسیوس»«پوفندرف» و محققانی همچون«اراسموس»،«سالی»،«ماکیاولی»،«هیوم»«روسو»ویادداشتهای سیاستمدارانی مثل «بیسمارک» یافت میشوند.( قوام، ۱۳۸۴،ص۴٫)
اینگونه از روابط(بینالملل) تا قبل از جنگ جهانی اول، اغلب بر کادر اروپایی استوار بوده و قدرتهای تعیینکننده جامعه بینالمللی، دولتهای بزرگ اروپایی بودند و عمدهترین مسائل آن عصر مثل«مستعمرات»،«جنگ و صلح»،«بلوکبندی و اتحادیهسازی»، «حل و فصل بحرانها» و «اقتصاد بینالملل»بستگی به اراده آنان داشت، اما بعد از جنگ جهانی اول زوال این ساختار آغاز شد و طی دو دهه، اروپا از دور خارج شد و نظم نوین دیگری بر جامعه بینالملل حکمفرما شد.( جمالی، همان؛ ص۱۷٫)
تفاوت روابط بینالملل، سیاست بینالملل و سیاست خارجی در این است که روابط بینالملل مجموعه اقدامات حکومتها در عرصه بینالملل و فعالیتهای شرکتها و مؤسسات غیردولتی را شامل میشود؛ اما سیاست بینالملل، به رفتار دولتها و عکسالعمل یا پاسخ دولتهای دیگر اشاره دارد و در واقع تنها به عملکرد دولتها محدود است و این در حالی است که سیاست خارجی، دربرگیرنده تصمیمهای یک دولت در عرصه روابط خارجی است.( جمالی، همان ص۲۱۰٫)
۲-۳- الگوهای مطالعه روابط بینالملل
چهار الگوی کلیدی و مهم در حوزهی مطالعه روابط بینالملل بهچشم میخورد:
- سنت لیبرالیسم انگلوساکسون؛ این الگو که مرحلهی آرمانگرای مطالعات روابط بینالملل است، بلافاصله بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد و تقریباً یک دهه ادامه داشت. مرحلهی ایده آلیستی در مطالعات روابط بینالملل که در تفکر روشنفکرانه “وودر و ویلسون” در پیدایش جامعه ملل و دیوان بینالمللی دادگستری تجسّم یافت، نظریه مردمسالارانه دموکراتیک غربی را عامل صلح و صورتهای استبدادی و نظامهای دیکتاتور را عامل جنگ میداند. این مرحله نسبت بهمعادله پدیده روابط بینالملل، رهیافتی تاریخی و قانونی دارد.
- الگوی مارکس و لنین؛ این رهیافت به تبیین قدرت سیاسی، علل جنگ و مناقشه و کل پدیده روابط بینالملل، برحسب نیروهای اقتصادی زیربنایی پرداخت. اساس این الگو را جبر اقتصادی و هستهی اصلی آنرا اقتصاد سیاسی تشکیل میدهد. نظریه اقتصاد سیاسی، قدرت سیاسی را عامل جنگ و مناقشه معرفی کرده و کل پدیده روابط بینالملل را پدیدهای اقتصادی میداند.
- سنت واقعگرا(معطوف به قدرت)؛ این سنّت، حاصل مستقیم جنگ جهانی دوم بود؛ که میکوشید با نقد آرمانگرایی و آرمانشهرگرایی دهههای قبل از خود، میان آرزو و واقعیت، مرز روشنی بکشد، درواقع قدرت را بهعنوان هسته اصلی در کانون اندیشه خود قرار میدهد. معتقدین به این نظریه، با تمایز قائل شدن میان سیاست داخلی و بینالمللی(خارجی)، دولتهای ملّی و تصمیمگیران آنها را مهمترین بازیگران روابط بینالملل انگاشتند و روابط بینالمللی را بهمنزله تلاشی برای کسب قدرت در نظر گرفتند.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-09-21] [ 11:19:00 ب.ظ ]
|