منابع مقالات علمی : نقش تکنولوژیهای نوین ارتباطات در روابط بین الملل با رویکرد صاحبنظران- قسمت … |
۲-۱۴- نقش رسانههای جهانی در نظام بینالمللی
اخیراً در پاسخ به کاستیهای مفهوم “روابط بینالمللی”، مفهوم “ارتباطات بینالمللی” مطرح گردیده است. توسعه سریع فنآوریهای ارتباطی و اطلاعاتی منجربه دگرگونیهای بنیادی در حوزههای مختلف زندگی و دانش بشر گردید، به طوری که اندیشمندان مفاهیم ” عصر اطلاعات” و جامعه اطلاعاتی” را برای تعیین این تغییرات در حوزه معنایی رشتههای مختلف علمی رواج دادند. از نگاه دکتر “مولانا” طی نیم قرن گذشته چهارنگرش در حوزه ارتباطات بینالمللی مطرح شده است : نگرش ایدهآلیستی[۲۵]و نوآئینی سیاسی[۲۶]و نگرش به اطلاعات به مثابه قدرت اقتصادی در عرصه روابط بین المللی و نگرش به اطلاعات به مثابه قدرت سیاسی در عرصه روابط بینالملل”.
نگرش ایدهآلیستی، ارتباطات بینالمللی را ابزار نزدیک ساختن مردم به ملتها و یاریگر سازمانهای بینالمللی در راستای خدماتدهی به جامعه جهانی میداند. لذا با برداشتی ایدهآلیستی از روابطبینالمللی، آن را عامل ارتقای تفاهم بین ملتها و دستیابی به صلح جهانی تلقی میکند.
دیدگاه نوآئینی سیاسی که ظرف چند دهه گذشته بر روابط بین دولتها حاکم بوده است، به ارتباطات بینالملل از زاویه پروپاگاندا، تقابل ایدئولوژیک، تبلیغات و خلق اسطوره و قالبواره مینگرد. این نگرش از کاراکتری اقتدارگر و توتالیتر برخوردار است و از ارتباطات درک یک سویهای دارد، لذا بر حاکمیتهای متمرکز و سازمان دهنده تأکید میکند و به دخل و تصرف در انگارههای ذهنی میپردازد.
نگرش نوع سوم، ترغیب کننده اتکا به توسعه بینالمللی، معاملات بازرگانی، بازاریابی، تجارت و انتقال فنآوری (نوسازی) است و غالباً ملل فقیر و پیرامونی را دچار غربزدگی [۲۷]کرده است. اما دیدگاهی که به اطلاعات به مثابه قدرت سیاسی در عرصه روابط بینالملل مینگرد، اطلاعات را عاری از بار ارزشی[۲۸]و بیطرف[۲۹]قلمداد میکند. این در حالی است که مطالعه رسانههای جمعی بینالمللی، خبرگزاریها، ادبیات تولیدی در این زمینهها و همچنین سینما و تلویزیون نشان میدهد که ابزارها در چند کشور انگشت شمار متمرکز شدهاند و وقتی اطلاعات از کشوری به کشور دیگر انتقال مییابد، مضامین فرهنگی کشور انتقال دهنده نیز منتقل میشود.
در دو نگرش آخر، با اطلاعات همانند کالایی استراتژیک (نفت، اورانیوم و …) برخورد میشود، چیزی شبیه به یک منبع بینالمللی که میتواند مورد مطالعه با تحریم قرار گیرد.
پس اطلاعات قدرت است و دستکاری در آن، تأثیرات عمیقی بر توسعه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر جای میگذارد. در “عصر اطلاعات” گر چه تولیدکنندگان جهانی اطلاعات به سرعت رشد کردهاند، فرصتهای ارتباط افراد با یکدیگر صدها برابر شدهاند و توانایی تأثیرگذاری نخبگان بر جهان نیز افزایش یافته است، اما در عین حال افراد باید ثروتمند هم باشند تا از مزایای ارتباطات برخوردار شوند. بنابراین جهانی بودن[۳۰] “
همگانی بودن”[۳۱]نیست و “ارتباطات جهانی” هم به معنی ” ارتباطات همگانی” نیست. گرایش به سوی الیگارشی ارتباطی نیز پدیدهای رو به گسترش است و جهانیسازی در حال تغییر زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی در جهان میباشد. (mowlana,ibed,pp.6-8)
وسایل ارتباط جمعی، پدیده دوران معاصر هستند، زیرا به طور کامل و اساسی دورانی متفاوت از گذشته را به وجود آوردهاند. امروزه تمامی امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و امور خارجی بر اساس اطلاعات و مبادله آن در سطوح بینالمللی عمل میکنند.
بررسی رابطه بین رسانهها و فرایند سیاست خارجی به سال ۱۹۹۲ بر میگردد. در این سال “والتر لیپمن”[۳۲]در مقاله “افکار عمومی” درباره نفوذ رسانهها بر افکار عمومی مطالبی را نوشت. محققان اولیه عقیده داشتند که رسانهها ماهرانه از نفوذ بزرگ خود در فرایند تصمیمگیری سیاست خارجی استفاده میکنند. “داگلاس”[۳۳]و “بومر”[۳۴](۱۹۳۲)، رسانهها را به عنوان کلیدی در روابط بینالمل مورد ملاحظه قرار دادند.
“استو”[۳۵](۱۹۳۶) اشاره کرد که رسانهها نفوذ سیاسی نیرومندی دارند. مطالعه میکنند و “کوگ گشال”[۳۶](۱۹۳۴) نشان داد که رسانهها نفوذ سیاسی نیرومندی دارند. مطالعه “کوهن”[۳۷]با عنوان “مطبوعات و سیاست خارجی” (۱۹۳۶)، به دو نقش همزمان رسانهها در سیاست خارجی اشاره دارد: نقش اطلاعرسانی عمومی و تشریح سیاست خارجی؛ و نقش مشارکت کننده در فرایند سیاست خارجی از راه سوال و انتقاد کردن از تصمیمگیران حکومتی.
Malek, ibed, pp.4-5)) رسانههای جهان، در یک نظام گسترده جهانی جمع میآیند.
“انزنزبرگر”[۳۸]عناصر تشکیل دهنده رسانهها را در نظام جهانی چنین بیان میکند: “ماهوارههای خبری، تلویزیون، کاستها، نوارهای ویدیویی، دستگاههای ضبط ویدیویی، تلفنهای تصویری، پخش صوت استریوفونیک، تکنیکهای لیزری، فرایندهای تکثیرالکترواستاتیک، چاپ الکترونیک با سرعت بالا، ماشینهای حروفچین[۳۹]و فراگیر[۴۰]، میکروفیشها با دستیبابی الکترونیک، چاپ رادیویی، کامپیوترهای اشتراک زمانی، بانکهای دادهها.
همه این اشکال جدید رسانه به طور مداوم پیوندهای جدیدی را چه با یکدیگر و چه با سایر رسانهها مثل چاپ، رادیو، فیلم، تلویزیون، تلفن، تلهتایپ، رادار و غیره شکل میدهند. (اینگلیس فرد، پیشین، ص گستردهای برای جمعآوری اخبار و اطلاعات فعالیت داشته باشند و با توجه به در دسترس داشتن تحلیلگران و متخصصین مجرب در تمامی رشتهها در بیشتر مناطق دنیا، تاثیر زیادی بر جهتدهی افکار عمومی بگذارند. تاثیر رسانههای بینالمللی روی افکار عمومی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
۱- تاثیری که روی افکار رهبران سیاسی دارند و در واقع افکار تصمیمگیرنده را در عرصههای مختلف سیاسی و اقتصادی هدایت میکنند. نخبگان، بخش اعظم شناخت و تحلیل خود را نسبت به اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مناطق مختلف، نه به صورت مستقل بلکه از طریق رسانههای بینالمللی کسب میکنند.
بنابراین رسانهها از طریق تاثیری که روی افکار رهبران، نخبگان، سرمایهگذران، تصمیمگیران و حتی شخصیتهای فرهنگی و ادبی مناطق مختلف دارند میتوانند تصور رهبران را تا حد زیادی هدایت کنند.
۲- تاثیری که رسانههای بینالمللی بر روی افکار عمومی تودههای مردم داشته و آن را کنترل میکنند. (امیری، ۱۳۷۹، ص ۱۵).
رسانههای بینالمللی مهمترین ابزار دیپلماسی خارجی هر کشور هستند. بدون ابزار رسانهای و ارتباطی موثر برای اقناع افکار عمومی و توجیه سیاستهای خارجی در سطح جهان، هیچ کشوری نمیتواند در صحنه بینالمللی، منافع و اهداف ملی خود را تعقیب کرده، سیاست خارجی خود با اهداف ملیاش را در خارج از مرزها به شکل منطقی پیگیری کند، لاجرم باید زمینههای مقدماتی، روانی و فکری این سیاست ها را قبلاً فراهم کند. در زمان صلح، رسانهها وسیلهای برای تعقیب منافع ملی در سطح کلان هستند و در هنگام جنگ به تحقق اهداف نظامی یاری میرسانند (امیری، پیشین).
کشورهای قدرتمند نفوذ خود را مدیون رسانههای بینالمللی هستند که در پوشش اطلاعرسانی و تنویر افکار عمومی، حول تامین منافع کشور و پیشبرد سیاستخارجی به تبلیغات سیاسی میپردازند. این رسانه در شناخت فرصتها و زمینههای تحقق سیاست خارجی نیز به کارگزاران سیاست خارجی کشورها کمک میکنند. از آن جا که سیاست خارجی در واقع امتداد سیاست داخل هر کشوری است، در عمل نیاز به وفاق، همبستگی ملی، انسجام و اشتراک در تئوری و عمل در مفهوم و مصادیق منافع ملی دارد.
رسانهها میتوانند با شناسایی و تعریف منافع ملی و توجیه مستمر آن در اذهان عمومی، این وفاق و اشتراک را ایجاد نمایند. جهتگیری رسانههای بینالملل وابسته به خط مشی داده شده به آن ها و متاثر از ارگانهای رسمی حکومتی است. میزان تاثیرگذاری رسانهها بر سیاست کشورها، به میزان وسعت رسانهای آنها بستگی دراد. هر چه گستره رسانهها وسیعتر و فراگیرتر باشد و نقاط بیشتری را تحت پوشش قرار دهد، میزان اثربخشی آن بر سیاست کشورهای بیشتر است. “امیری، پیشین).
شکل سنتی ارتباطات بینالملل، بر ارتباطات میان فردی گروه کوچکی از نخبگان ملی استوار بود. فناوریهای نوین ارتباطی، و ورود بازیگران غیردولتی به عرصه دیپلماسی باعث شده است تا شیوه تازهای از دیپلماسی نمایان شود که به افکار عمومی توجه بیشتری نشان میدهد. این جریان نوین اطلاعاتی، تحت عنوان دیپلماسی عمومی، با کمک فناوریهای نوین ارتباطی رشد یافته است.
مرزهای ملی دیگر مانعی برای ارسال پیامهای بینالمللی به حساب نمیآیند و لذا بازار آژانس تبلیغاتی و اطلاعاتی رونق یافته و علم ارتباطات و کارشناسان ارتباطی مورد توجه جدی دولتمردان و کارگزاران سیاست خارجی کشورها قرار گرفتهاند. انقلاب اطلاعات و جهانی شدن عرصه ارتباطات، دیپلماسی رسانهای را اصلیترین جزء مکمل سیاست خارجی نموده است.
برخلاف گذشته که برتری نظامی قدرت جهانی یک کشور را تعیین مینمود، امروزه توانایی یک کشور در استفاده از رسانهها است که تصویر برتر بینالمللی را شکل میدهد. اگر یک کشور در پی ایجاد و حفظ یک تصویر مطلوب بینالمللی در جامع جهانی است، باید بتواند هویت برتر ملی خود را در عرصه جهانی نمایش دهد. در روابط بینالمللی معاصر لازم است این توانایی وجود داشته باشد که هویت واحد و برتر ملی در یک تصویر جهانی طرح شود.
کشورهای دارای فناوری ارتباطی برتر، بر جریان جهانی اطلاعات و نیز بنیان تصویر بینالمللیشان نفوذ بیشتری دارند. گرچه تقویت هویت ملی هر کشور، از درون و با کنترل رسانههای داخلی امکانپذیر است، اما در مورد شکلدهی تصویر بینالمللی، تنها کشورهایی موفقاند که رسانههای جهانگستر نیرومندی دارند. بنابراین “قدرت جهانی” یک کشور، به توانایی دیپلماسی رسانهایاش ارتباط مییابد و به همین دلیل سیاست خارجی باید همراه با نقش دیپلماسی رسانهای که هویت برتر ملی را در سطح بینالمللی بنا مینهد- بررسی شود.
در مورد نقش رسانههای جهانگستر در روابط بینالملل، دکتر مولانا مینویسد: “رسانهها میتوانند چندین عملکرد عمده را در فرایند سیاست خارجی انجام دهند. رسانهها قادرند که شرایط را تعریف کنند و به یک رویداد و شخصیت مشروعیت اعطا کنند (کارکرد برجسته سازی)، به عنوان سازمان دهنده[۴۱]عمل کنند، موضوعات را شفاف یا بد شکل نمایش دهند و سیاستهای حکومتی در موضوع سیاست خارجی را شتاب دهند یا کند سازند. رسانهها همچنین میظتوانند خواسته و ناخواسته ابزار تبلیغات سیاسی در شکلدهی و پیادهسازی سیاست خارجی باشند، رسانهها مجراهایی برای مبادلات رسمی، بنگاههای تبلیغاتی برای بازیگران و منابع ارزشمند اطلاعات برای حکومتها هستند… شاید بزرگترین سهم بالقوه رسانههای جهانی در فرایند تصمیمگیری سیاست خارجی، توانایی آنها برای نفوذ در خلق و خوی حکومت، نخبگان و مردم باشد. (Mowlana. ibed. p 39)
تلویزیون جهانی در نظام بینالملل شبکههای تلویزیونی جهانی نقشهایی متنوع (مانند نقشهای نظارتی، تفسیرگری، بازیگر دیپلماتیک و سازماندهنده)، در پیشبرد سیاست خارجی کشورهای متبوع خود ایفا میکنند. این نقشها هم به افکار عمومی و هم به سیاستگذاری در امور بینالمللی پیوند خوردهاند.
در واقع شبکههای تلویزیونی، تصویری رسانهای از امور بینالملل نشان میدهند که بیشتر به خواستههای سیاستگذاران نزدیک است تا به واقعیتهای سیاسی در حال رخداد. با توجه به اهمیت یافتن تاثیر افکار عمومی بر روند مبادلات جهانی، مطالعه رفتارهای جمعی به عنوان یکی از بخشهای اصلی متون ارتباطات بینالملل درآمده است، به ویژه از زمانی که در تحقیقات متعدد روشن گردید که فرایندهای معرفتی خاصی بر الگوهای غالب اخبار بینالمللی حاکم هستند و نیز آنچه توسط رسانهها ارائه میشود در شکلدهی و تثبیت ادراکات کشورهای دیگر موثر است.
رویههای ارتباطی شبکههای تلویزیون جهانی از افکار عمومی حوزه بخش خود تاثیر میپذیرند و آنها را به عنوان واقعیتهای مسلم مورد باور عمومی در سطح جهان انتشار میدهند. در تحقیقاتی که در مورد رابطه بین اهداف سیاست خارجی ایالات متحده و رسانههای جهانگستر آن کشور صورت گرفته اثبات شده است که بر خلاف ادعای سیاست مداران، این رسانهها نه تنها موضع انتقادی نسبت به سیاست خارجی آن کشور ندارند بلکه با شیوههایی مبتکرانه از اعتبار خود برای مشروعیت بخشیدن به دیدگاه رسمی حکومت حمایت میکنند.۴ تصویری که در شبکههای جهانی تلویزیونی از مردم کشورهای مختلف نمایش داده میشود، مطابق با اندیشه کشور محل پخش پیامها است و بر این اساس، مردم سایر کشورها ارزیابی و مرتبهبندی میشوند. مثلاً توجه شبکههای جهانی وابسته به ایالات متحده، متمایل به کشورهای برگزیده یا کشورهایی است که ویژگیهای اقتصادی، سیاسی، یا جغرافیایی برجستهای برای ایالات متحده دارند.
کشورهایی که مورد پوشش خبری قرار میگیرند، با توجه به اندیشه حاکم بر آن کشور طبقهبندی و معرفی میشوند و از آنها با عناوینی مانند “دوست، دوستانه” در شرایط همکاری، “دشمن، تهدید” در شرایط مخالف، یا “در حال توسعه”، “عقبمانده”، “پیشرفته” و غیره بنا به مورد یاد میشود. همیشه کشورهایی که از نظر فلسفه اقتصادی، سیستم سیاسی، ارزشها، زبان و غیره “ما را بیشتر دوست دارند” با کشورهایی که “ما را کمتر دوست دارند” مقایسه و ارزیابی میشوند. (Rivenburgh,1997. p. 81) تاثیر تلویزیون جهانی بر روابط بینالملل از آن جا ناشی میشود که در سطح جهان گستردگی بیسابقهای یافته، و بینندگان خود را با نمایشی تصویری، خیالانگیز و بسیار ساده از رویدادهای جلب میکند. تصاویری که بدون شرح کافی از سابقه و فرایند رویدادها، واقعیات را به طور ناقص ولی جذاب عرضه میکنند.
تلویزیون از تصاویر، رنگها و صوت به طور همزمان سود میجوید و واکنشهای احساسی در افکار عمومی به وجود میآورد. بنابراین در عصر تلویزیون جهانی، رابطه دوسویه و متقابلی میان این رسانه و حکومت محل پخش آن وجود دارد که نتیجه آن به روز آثار برنامهریزی شده است.
این آثار به صورت جلب حمایت داخلی از سیاست خارجی کشور و مشروعیت بخشیدن به اقدامات آن کشور در سطح افکار عمومی بینالمللی نمود مییابد. برخی از روشهایی که توسط دولتهای یاد شده در راستای دیپلماسی تلویزیونی دنبال میشوند عبارتند از: برگزاری نشست خبری با تمرکز روی موضوعاتی خاص، برگزاری کنفرانسهای خبری تلویزیونی، پوشش وسیع تلویزیونی از ایراد سخنرانی در صحنههای جهانی مانندسازمان ملل، سفر به کنفرانسهای بینالمللی، دیدار با رهبران در پایتختهای جهان، برنامه سخنرانی هفتگی یا ماهانه در تلویزیون و برگزاری مصاحبه بنا به مورد با اعضای منتخب شبکههای تلویزیونی.
هر یک از این نمایشات تلویزیونی، بر اساس شناسایی مخاطبان و با در نظر گرفتن کارایی تلویزیون، با سناریوهای از پیش تنظیم شده و با برنامهریزی قبلی صورت میگیرند. در این راستا سایر رسانههای جمعی (مانند مطبوعات و رادیو) و حتی رسانههای متعامل مانند شبکه اینترنت اقدام به اطلاعرسانی وسع از زمان پخش برنامههای تلویزیونی مورد نظر در سطح جهان میکنند.
امروزه به طور فزایندهای، شبکههای جهانی تلویزیونی مجرای اصلی نمایش ارتباط رهبران جهان با یکدیگر و واکنش رهبران جهان با یکدیگر و واکنش رهبران کشورهای مختلف در قبال رویدادهای جهانی هستند. اما این نمایشات، بر اساس مصالح و منافع کشورهای صاحب شبکه پخش صورت میگیرد و تصاویری عمدتاً غیرواقعی، سطحی و رویدادمدارانه میباشد.
اخبار تلویزیون جهانی برای مردم، تحت عنوان “آگاهی یافتن مردم از رویدادهای جهانی” بر اساس برداشتهای عمومی و حکومتی محل پخش تلویزیونی اولویت مییابند و برجستهسازی میشوند و در واقع شکل رسانهای خاصی به خود میگیرند که چندان واقعی و بیطرفانه نیست. تلویزیون جهانی با این ادعا که میدانگاه ارائه بحثهای همگانی است، در افکار عمومی نفوذ مییابد، حرکتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را سازمان میدهد و به عنوان مجرای روابط دیپلماتیک وسیلهای برای نمایش گفتگوی کارگزاران حکومتها با یکدیگر است و لذا کانالی است که از طریق آن دیدگاههای عمومی پالایش میگردند. در مجموع، این شبکههای تلویزیونی، توانایی خاصی برای حکومت متبوع خود در ابلاغ پیامشان به مردم و همراه ساختن آنان با سیاستهای خارجیشان به وجود آوردهاند.
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-09-21] [ 11:18:00 ب.ظ ]
|