۲۰۰۴

 

بلنکر

 

دانشگاه کارآفرین یک سیستم جدید و اجتماعی است. در این داتشگاه عناصر و واحدهای درونی تلاش می کنند تا پاسخگوی نیازهای واقعی بازار و محیط شان باشند و نه تنها به نوآوری بپردازند بلکه در عملکردشان تغییرات اساسی ایجاد کنند.

 

 

۲۰۰۵

 

یونسکو

 

دانشگاهی است که: به داشجویان آموزش کارآفرینانه بدهد تا آنها کارآفرین شوندف ساختار کارآفرینانه ایجاد کند، در سطح دانشگاه و جامعه فرهنگ کارآفرینی را رواج دهد و در بین دانشجویان و اعضای هیأت علمی نگرش های کارآفرینانه ایجاد کند و مهارت های کارآفرینانه را در آنها پرورش دهد.

 

 

۲۰۰۵

 

گیب

 

دانشگاه کارآفرین یک دانشگاه بهینه سازی شده است بنحوی که بدنبال حداکثر سازی تجمیع کارآفرینی با کل سیستم دانشگاهی است.

 

راماپراساد و لاپاز[۱۷۵] در سال ۲۰۰۷ تحقیقی با عنوان «تغییر به سوی دانشگاه کارآفرین: متعادل سازی مجوعه عوامل پیش برنده و بازدارنده» انجام داده اند. در این تحقیق مرور ادبیات مربوط به عوامل پیش برنده و بازدارنده آمده است. تسهیل کننده ها و موانع می توانند به عنوان عوامل یا نیروهایی که نزدیک یا برخلاف یک هدف اقدام می کنند در نظر گرفته شوند، که این هم در مورد موضوع مورد مطالعه تولید یک دگرگونی و تنوع در یک دانشگاه از نوع سنتی به نوع کارآفرینانه آن است. ادبیات تحقیق موجود در مطالعه دانشگاه های کارآفرینانه معمولاً این دودستگی عوامل شناسایی شده را ارائه می دهد که کارآفرینی گرایی را در یک دانشگاه قادر می سازد، پرورش می دهد، یا افزایش دهد و یا اینکه مانع می شود، آن را مشکل می سازد، و یا از آن جلوگیری می کند. از عواملی که به طور عادی تسهیل کننده ها و موانع را برای تغییرشکل، با اثرات مرتبه اول و دوم خودشان امکان پذیر می سازد، می توان موارد زیر را ذکر کرد: عوامل پیش برنده: ایجاد شرکت های انشعابی، تیم های پژوهشی چند مهارتی، حمایت مالی برای کاربردهای تجاری، مدیریت مناسب شرکت های انشعابی، کانال ها و تسهیل کننده های مناسب، کارکردهای تخصصی، پرورش فرهنگ کارآفرینانه در همه سطوح، کیفیت بالای پژوهش و دانشگاه، چارچوب اصولی (قانونی) خارجی، توسعه فعال بیوتکنولوژی، تکنولوژی های کامپیوتر، علوم مواد و مهندسی؛ و عوامل بازدارنده: کاهش حمایت مالی، چارچوب اصولی خارجی، تفاوت ها در اهداف کوتاه مدت و بلندمدت، اثر نامطلوب ، بی میلی به تغییر، شرایط خارجی، تمرکز پژوهش پایه ای (Ramaprasad & La Paz, 2007). از این مقاله نتیجه می شود که تغییر زمانی می تواند سودمند باشد تنها اگر دانشگاه ها آن را کنترل کند و بطور سیستماتیکی عواملی که بر آن اثر می گذارند را مدیریت کند. پیش برنده ها، در حالی که تغییر را ارتقاء می بخشند، ممکن است اثرات مرتبه دوم غیرکارکردی داشته باشند و موانع ممکن است اثرات مرتبه دوم کارکردی را در پی داشته باشد. محققان پیشنهاد می دهند که در راستای گذار از دانشگاه های سنتی به دانشگاه های کارآفرین، باید اثرات کارکردی را به حداکثر مقدار خود برسانند و اثرات غیرکارکردی هر دو عوامل پیش برنده و بازدارنده را به حداقل برسانند.
اوشی و همکاران (O’Shea et al. ۲۰۰۷) در مقاله دیگری به تبیین آناتومی MIT به عنوان یک دانشگاه کارآفرین پرداخته و عوامل موفقیت این دانشگاه را مطرح می نمایند. آنها پس از مرور ادبیات عواملی را استخراج کرده اند که موفقیت MIT را مدیون آنها می دانند. این عوامل عبارتند از: تأمین وجوه اعطایی به MIT در راستای تحقیقات علوم و مهندسی، جریان وجوه صنعتی برای تحقیقات، کیفیت کارکنان دانشگاهی، ویژگی های سازمانی همچون فعالیت ها و سیاست های TLO، مأموریت دانشگاه، فرهنگ توسعه یافته در میان اعضا هیئت علمی MIT، پیشینه و سنت MIT، زمینه جغرافیایی خارجی که MIT در آن مشغول به فعالیت می باشد.
وی در مطالعه بعدی خود (O’Shea et al.2008) به بررسی بیشتر این موضوع پرداخته و آناتومی دانشگاه کارآفرین را بیشتر تبیین می نماید. این تحقیق نیز از رویکرد منبع محور پیروی کرده و دانشگاه MIT را به عنوان موضوع مورد بررسی خود انتخاب می کند. ایشان از داده های ثانویه و مصاحبه ها بهره برده و به این نتیجه رسیدند که چهار ویژگی در حمایت از شرکت های انشعابی حائز اهمیت می باشند؛ این موارد عبارتند از: افراد، سازمان، فرهنگ، و محیط.
فیلپات و همکارانش (Philpott et al., ۲۰۱۰) در مقاله ای تحت عنوان «دانشگاه کارآفرین: بررسی تنش های آکادمیک اساسی»[۱۷۶]، به بررسی هر چه بیشتر فرایند های کارآفرینانه در دانشگاه ها پرداخته و تعدادی از موانع تحقق کارآفرینی را شناسایی می نمایند. انواع فعالیت های کارآفرینانه دانشگاه ها، به ترتیب دوری از پارادایم سنتی و نزدیکی به پارادایم کارآفرینانه، عبارتند از:
ارائه افراد آموزش دیده بسیار واجد شرایط[۱۷۷]، انتشار نتایج دانشگاهی[۱۷۸]، دریافت وجوه اعطایی[۱۷۹]، مشاوره، دوره های آموزشی صنعت، تحقیقات قراردادی، اعطای پتنت و لیسانس، تشکیل بنگاه انشعابی، ایجاد پارک فناوری.
از نظر ایشان (Philpott et al, 2010) بکارگیری مأموریت سوم دانشگاهی بدون چالش و ریسک نیست. اغلب ریسک های مورد اشاره شامل فقدان آموزش و تحقیقات پایه، الزامات بیشتر در زمینه رازداری، تضاد منافع، تشدید تضاد داخلی و حتی برخی زیان های مالی محتمل (Slaughter and Leslie,1999) می گردد.
گوررو و اوربانو (۲۰۱۰) در مقاله خود،

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">