مبانی سبک زندگی اسلامی در قرآن کریم92- قسمت 9 |
روش خاصی از زندگی یک شخص یا گروه.[6]این تعریف بیشتر توضیح واژه سبک زندگی است.
- شیوه زندگی یا سبک زیستن که منعکسکننده گرایشها و ارزشهای یک فرد یا گروه است، عادات، نگرشها، سلیقهها، معیارهای اخلاقی، سطح اقتصادی و… که با هم طرز زندگیکردن فرد یا گروهی را میسازد[7]این تعریف همان معنای اصطلاحی است که امروزه در ادبیات علوم انسانی و اجتماعی رواج یافته است.
تعریفی که از سبک زندگی ارائه میشود بر حسب نگاهی که به انسان وجود دارد، متفاوت خواهد بود؛ و نوع نگاه به انسان نیز خود در درجه اول منبعث از نوع نگاه و جهانی بینی است که مکتب و آیین مسلط در جامعه ارائه میدهد و در درجه دوم، ناشی از شناختی است که خود انسان از کارکردها، ویژگی، شاخص ها، فلسفه (وجودی) و اهداف خویش از مبحث سبک زندگی انتظار دارد[8].
د ـ اسلامی
از نظر لغوی منسوب به اسلام یا از تمدن وفرهنگ و جزء آن که منصوب به اسلام باشد. در اصطلاح پیرو اسلام، مسلمان دوره اسلامی عهد اسلامی، دوره بعد از اسلام ، قرون اسلامی، قرنهایی که بعد اسلام سپری شده است.
فصل دوم
اصول و مبانی سبک زندگی اسلامی
در قرآن كريم
2ـ 1 ـ مبانی اعتقادی
از منظر اسلامي، مهمترين پايههاي زندگي اجتماعي و اساس روابط اجتماعي، اصول اعتقادی از جمله اعتقاد به اصل توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت می باشد . تمام تعاليم آسماني اسلام بر مدار اين دو اصل ميباشد و به تبع آن، سبک زندگي مطلوب، روشي است که اين اصول اساسي در آن ملحوظ باشد.
سبک زندگی اسلامی که بر گرفته از تعالیم حیاتبخش اسلامی و وحیانی است دارای اصول و عقاید برحقی است که تمسک به آن مایه نجات و رستگاری پیروان این آیین خواهد بود. اعتقاد به یگانگی خداوند، (اصل توحید) منشا آفرینش بودن پروردگار، (اصل خالقیت) خداوند روزی رسان، (اصل رازقیت) مربوبیت تمام پدیده ها هستی، هدفدار بودن جهان هستی، از مهمترین و اصلی ترین اعتقادات یک فرد مسلمان است که در سبک زندگی خود باید دست آویز خود قرار دهد. در این فصل تلاش شده است اصول و مبانی اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی سبک زندگی اسلامی همرا با تبیین اصول آن با استناد به آیات و برخی روایات مورد تبیین قرار گیرد.
2 ـ 1 ـ 1 ـ اصل توحيد
یکی از مبانی سبک زندگی اسلامی در قرآن اصل توحید است: اعتقاد به وجود خداوند اصل مشترکی است میان همه شرایع آسمانی و فصل ممیز انسان الهی از فرد مادی در میهن امر نهفته است. قرآن کریم وجود خدا را امری روشن و بی نیاز از دلیل می داند و هر گونه نه شک و تردید در این باره را بی مورد تلقی می کند چنان که می فرماید: «افی اللهِ شکٌّ فاطرِ السماواتِ والارض»[9] آیا در خلقت و آفرینش آسمانها و زمین شک و تردید دارید.
در عین روشن بودن وجود خدا قرآن برای کسانی که می خواهند از طریق تفکر و استدلال خدا رابپرستند و شک وتردید را از ذهن پاک کنند راه هایی را پیش رویی آنها گشوده است که مهمترین آنها عبادرتند از:
1- احساس وابستگی و نیاز مندی انسان به موجود برتر که در شرایط ویژه ای خود را نشان می دهد . این همان ندای فطرت انسانی است که او را بسوی مبدأ آفرینش می خواند می فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّينُ الْقَیِّمُ وَ لكِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (و پس توای رسول) روی خود را توجه آیین خالص (اسلام) کن این فطرتی است که خدا مردم را بر آن آفریده است.
2ــ دعوت به مطالعات عالم طبیعت و تأمل در شگفتی های آن که نشانه های روشن وجود خداوند است : نشانه ای که حاکی از علم و قدرت در تدبر حکیمانه ی خداوند در جهان هستی است. « إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِی الْأَلْبا بِ»[10] (مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههايى [قانع كننده] است).
پس نتیجه می گیریم که انسان الهی راه و روش و اصول زندگی خود را بر مبنای خدا گرایی یعنی توحید بنا نموده و به زندگی ارائه میدهد . البته توحید مراتبی دارد که یکی از آنها توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت و توحید در مالکیت است که هرکدام در جای خود توضیح داده شده اند پس باید بدانیم مبنایی که خداوند در قرآن برای مسلمانان جهت ادامه زندگی قرار داده زندگی توحیدی است که اگر انسان موحد زندگی خود و نیازهای موجود در زندگی را طبق اصول و مبانی و شیوه ی اسلامی در قرآن قرار داده. چرا که زندگی سعادتمند جزء این روش و مبانی اسلامی معنی نمی دهد و بیهوده و عبث خواهد بود و همه ی پیامبران بر این اصول توصیه کرده اند که مبنای زندگی توحید (لا اله إلا الله) قرار دهید تا زندگی هدف پیدا کند
آنچه که ویژگی سبک زندگی اسلامی را از دیگر سبک ها و منش ها متمایز می سازد، اعتقاد به حاکمیت اصل توحید بر تمام زوایای زندگی است. در پرتو و حاکمیت اصل توحید «لا إله إلا الله» است که زندگی افراد مؤمن در جریان حقیقی و واقعی خود هدایت و راهبری می شود. اصل توحید و اعتقاد به وحدانیت خدا به منظور شرک زدایی وچنگ زدن به عروة الوثقی از مهمترین مبانی اعتقادی فرد مسلمان است.
اهميت خداشناسي به دليل آثار آن در حيات فردي و اجتماعي انسانها مورد توجه است. اعتقاد انسان به خدا و برداشتي كه از اوصاف الهي دارد، در شئون مختلف زندگي او، انگيزهها، نيّتها، داوريها و اعمال او مؤثر است و شخصيت ويژهاي براي فرد ميسازد و روش او را تغيير ميدهد. با توجه به این اصل باید که همیشه ندای قولوا لا ی نخستین سخن پیامبر اکرم (ص) با مردم این بود که « قولوا لا إله إلا الله، تفلحوا» ای مردم! بگویید: «لا إله إلا الله» تا رستگار شوید.» انگيزة بعثت ان
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |
بياء در درجه اول رهانيدن انسانها از شرك و بتپرستي به توحيد و يگانه پرستي بوده لذا همواره (لا إله إلا الله) محوريترين شعار پيامبران خدا بوده است. بنابراين، يكي از ضرورتهاي حيات آدمي، شناخت نوع ارتباط او با خداوند است.
«توحيد»، ريشه درخت اسلام و روح همة آموزههاي قرآن است. از اينروي، مهمترين مبناي تربيت اخلاقي را «توحيد» ميداند. شجره طيبهاي كه قرآن از آن نام ميبرد كه اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان است، همان توحيد است كه فروع آن، اخلاق، اعتقادات و احكام ميباشد.11 بنابراين، مهمترين مبناي قرآن در تربيت اخلاقي توحيد است.
اگر روابط زندگي بر شالوده اعتقادات توحيدي قرار گيرد، نميتوان مدار زندگي را به دنياي مادي محدود دانست و هر نوع بهرهكشي نيرومندان از ضعيفان را تجويز كرد. اهميت اين موضوع به اندازهاي است كه علامه طباطبايي(ره) فرمود: اسلام عقيده دارد كه زندگي دنيا جز براي كسب معارف الهي نيست و همه آنها به توحيد منحل ميشود و نفع ديگري ندارد. [11].
علامه طباطبایی، «توحيد» را مهمترين مبناي تربيت اخلاقي قرآن ميداند كه تمامي آموزههاي قرآن، حول محور آن ميچرخد. انسان موحد پس از شناخت خداوند و شناخت نيازهاي خود، بنابر اميال فطري نظير ميل به هدف، كمال، حقيقت، تقديس موجود برتر، كرامت ذاتي و صيانت از نفس، به سوي خداوند جذب ميشود، و تنها راه رسيدن به قرب را در انجام دستورهاي الهي و ترك محرّمات مييابد. اين همان روش عبوديّت است كه انسان را به تهذيب نفس ميرساند.
هرچند زندگي افراد در جوامع بشري ظاهراً شكل يكساني دارد و موحّد و مشرك در پي تأمين نيازهاي خويشاند، اما دو نوع نگرش كاملاً متفاوت در ميان آنها حكمفرماست كه اين عقيده و نگرش، روشها را تغيير و اهداف زندگي افراد و حاكمان را در حيات اجتماعي متباين ميسازد: نگاه گروهي موحّدانه و نگرش عدهاي مشركانه است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»[12] (و برخى از مردم، در برابر خدا، همانندهايى [براى او] برمىگزينند، و آنها را چون دوستى خدا، دوست مىدارند ، ولي اهل ايمان، كمال محبت و دوستي را فقط مخصوص خدا ميدانند.
نه تنها عقيده به توحيد و شرك، مباني نظري دارد، بلكه مباني نظري در تمام شئون عملي انسان نيز ساري و جاري است. انسانها در همه جاي شهر و جامعه و نيز جوامع و ملل، برمبناي همين عقايد با يكديگر تعامل دارند.[13]
انساني كه معتقد است كارگردان اصلي جهان تنها خداوند است و نيازمنديهاي او، تنها با تدبير خداوند، سر و سامان خواهد گرفت، دست نياز به سوي ديگران دراز نخواهد كرد؛ در مقابل مشكلات بيتابي و كمصبري نخواهد داشت؛ زيرا او ميداند كه خداوند تنها ربّ او نيست، بلکه ربّ همه جهان است و امور را به بهترين شيوه هدايت خواهد كرد.
مسلّماً چنين نگرشي دربارة توحيد، اساس تفكر انسان را دگرگون ساخته و ريشة رذايل اخلاقي را در او ميخشكاند. همانگونه كه مهمترين انگيزة رعايت اخلاق را براي رسيدن به همه خيرات در انسان زنده ميكند. احتجاج قرآن كريم بر توحيد عبودي آن است كه تنها كسي سزاوار پرستش و خضوع و اطاعت است كه خالق انسان و پرورش دهندة استعدادها، مالك مرگ و حيات، و نفع و ضرر او باشد. «وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ[14]» و جز خدا كسي را كه نه سودي به تو مي رساند و نه زياني را دفع ميكند] مخوان، كه اگر چنين كني، از ستمكاران خواهي بود».
بسياري از جوامع به ظاهر متمدّن، يك اصل و هدف را مبناي زندگي اجتماعي و منشأ سعادت همگان به شمار آوردهاند که همان بهرهبرداري از منافع و مزاياي دنيوي و بهرهكشي از طبقه ضعيف براي سود بيشتر است. ادعاي آنان اين است كه مكتب سودگروي و لذتگرايي، بيشترين پيروان را دارد. اما در اسلام، زندگي اجتماعي بر اصل توحيد و يكتاپرستي مبتني است و اين اصل، مهمترين عامل سعادت، پيشرفت و فلاح و رستگاري است. با اندك تأملي در تعاليم اسلام، معلوم خواهد شد كه تمام روابط انساني در حيات اجتماعي؛ از قبيل روابط فرهنگي و تربيتي، مشاركت تجاري و اقتصادي و قراردادهاي سياسي و نظامي بر مبناي اصل توحيد تنسيق و تنظيم شدهاند. جان كلام اينكه مسائل اجتماعي و روابط جمعي در جامعه اسلامي، مرتبه نازل مقام توحيدي است كه مرتبه عالي آن، معاودت به ساحت قدس ربوبي است؛ بنابراين روح توحيدي بر همه اطراف و اكناف جامعه اسلامي متجلّی است.
بنابر این اعتقاد به توحید به انسان می آموزد که همه حرکات وسکنات برای رضایت خدا خواهد بود . اگر توحید در جانهای مردم رسوخ کند زندگی هم توحیدی خواهد بود.
2 ـ 1 ـ 1 ـ 1 ـ توحيد در خالقیت
خداي سبحان انسان را مركّب از جسمِ مادّی و جانِ مجرّد آفريد: «إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ * فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»[15]. (آن گاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِل خواهم آفريد، پس چون او را [كاملًا] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم، سجدهكنان براى او [به خاك] بيفتيد). اين دو در زندگي دنيوي، پيوسته همراه يكديگرند تا هنگام مرگ كه روح از بدن جد
ا و به پيشگاه پروردگارش بازگردد؛ اما از اِسناد جسم انسان به گِل و روح او به خدا، معلوم ميشود كه اين دو همتاي هم نيستند، بلكه روح انسان اصل و بدن او فرع است.
قرآن كريم داستان پيدايش انسان را از آغاز تا انجام، چنين بيان كرده است: خلقت طبيعي انسان از خاك، آنگاه از گِل… و پس از آن از نطفه است و با گذراندن مراحل مادّی و حصول استعداد تام، خداوند با اعطاي روح، آفرينش ديگري به او ميبخشد كه نه تنها مايه امتياز انسان از موجودات ديگر است، كه مايه امتياز روح از جسم نيز هست، ازاينرو آفريننده او «أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» است: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»[16]. (و به يقين، انسان را از عصارهاى از گِل آفريديم، سپس او را [به صورت] نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم،آن گاه نطفه را به صورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم، و آن گاه مضغه را استخوانهايى ساختيم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم، آن گاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است). وگرنه به لحاظ جسمي، انسان با حيوانات ديگر تفاوتي ندارد، حتي برخي از حيوانات، زيباتر و قويتر از انسان آفريده شدهاند.
فرد معتقد به اصل خالقیت همه چیز را از آن خدا می داند و در این راستا به زندگی خود جهت می بخشد. چنین فردی اگر بتواند با داشتن بُعد مادي، موانع پرواز را بردارد و به اوج معنويات برسد، برترين مخلوق عالم است؛ چنانكه پروردگار او برترين خالق است. خداي سبحان درباره آفرينش فرشتگان نفرمود «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»؛ با آنكه داراي روح و علم كافي بودند. بنابراين طبق ظاهر قرآن، انسان نه در بدن مادّی خلاصه ميشود، نه جسمش همتاي روح اوست، بلكه مركّب از روح و بدن است و حقيقت او را روح تشكيل ميدهد. نشانه اصالت روح، آن است كه هرگز با مرگ، نابود نشده، چيزي از او گُم نميشود، بلكه وفات ميكند؛ يعني فرشتگان الهي او را همانند پرندهاي كه از قفس بيرون آورده ميشود، قبض روح ميكنند و تمام حقيقتش را ميگيرند: «قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ»[17]. (بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آن گاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد).
2 ـ 1 ـ 1 ـ 2 ـ توحيد در مالکیت خداوند
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 06:51:00 ق.ظ ]
|