سایت مقالات فارسی – تعیین میزان رفتارهای پرخاشگرانه و نقش سبک های فرزندپروری و مهارت های … |
با توجه به ضرایب Bمندرج در جدول ۴-۲۳، معلوم شد از بین متغیرهای پیشبین، متغیر تکانشی(۴۲/۰) و رفتار اجتماعی مناسب (۱۴/۰)وبرتری طلبی(۱۰/۰)، به ترتیب اثرمعنیداری بر پرخاشگری دارند.
فصل پنجم
بحث
نتیجهگیری
محدودیتهای پژوهشی
پیشنهادات پژوهشی
پیشنهادات کاربردی
۵-۱ بحث
تحقیق حاضر به برّرسی روابط دو متغیر شیوههای فرزندپروری والدین و مهارتهای اجتماعی با پرخاشگری دانشآموزان دختر و پسر پایههای چهارم و پنجم ابتدایی شهر زنجان پرداخته است.
دربرّرسی سؤال اول و دوم تحقیق، میزان شیوع اختلال پرخاشگری دانشآموزان دختر و پسر پایههای چهارم و پنجم ابتدایی چقدر است؟آیا میزان مؤلفههای پرخاشگری در بین دانشآموزان دختر و پسر متفاوت است؟
یافتههای توصیفی حاکی از آن بودند که میانگین دانشآموزان پسر در متغیر پرخاشگری فیزیکی وکنشی، از میانگین نمرات دانشآموزان دختردراین متغیرها بالاتر بود. میانگین نمرات دانشآموزان دختر نیز در مؤلفههای خشم و خصومت و پرخاشگری رابطهای از میانگین نمرات دانشآموزان پسردر همین مؤلفهها بالاتر بود. از نظر مقایسه نیز پرخاشگری رابطهای در هر دو جنس دختران و پسران از سایر مؤلفهها بالاتر و مؤلفهی خصومت از سایر مؤلفهها پایینتر و در حالت کلی نیز، پرخاشگری در دختران بیشتر از پسران گزارش شد که در ادامه به منظور تعیین معناداری اثر گروهها بر مؤلفههای پرخاشگری تحلیل آماره ویلکز لامبدا بامقدار (۰۱/۰ P< ، ۸۸/۶ =(F، بیانگر آن بود که بین متغیرهای پرخاشگری از نظر جنسیت، تفاوت معنادار وجود دارد. برای بررسی پیشفرض برابری واریانسهای متغیرهای وابسته از آزمون لون استفاده شدکه نتایج تفاوت معناداری را بین دانشآموزان دختر و پسر از لحاظ متغیرهای پرخاشگری فیزیکی، خشم، بدبینی و رابطهای (به جز متغیر پرخاشگری کنشی) نشان ندادند. از اینرو پیشفرض برابری واریانسهای متغیرهای وابسته، تأیید شد. تحلیلهای مربوط به آزمون واریانس تکمتغیره برای بررسی تفاوت بین دو گروه نیز نشان داد که دو گروه دختر و پسر، فقط از لحاظ متغیر پرخاشگری کنشی با یکدیگر تفاوت معنادار دارند(۰۰۱/۰ P<). و با توجه به میانگین بدست آمده ۳۸/۴۱، میتوان نتیجه گرفت که میزان پرخاشگری کنشی در دانشآموزان پسر بالاتر از میزان آن در دانشآموزان دختر است. این یافتهها با یافتههای پژوهشهای کوی و داج، مکوبی، کریک و گرات پیتر، ۱۹۹۵ (به نقل از کراهه، ۱۳۹۰)؛ واحدی، ۱۳۸۵؛ خوشحال دستجردی و آرمان،۱۳۸۳؛ کریک و گرات پیتر،۱۹۹۵؛ (به نقل از واحدی،۱۳۸۷) همسویی دارد.
در بررسی سؤال سوم، کدامیک از سبکهای فرزندپروری در پیشبینی پرخاشگری دانشآموزان سهم بیشتری دارند؟ سهم سبکهای فرزندپروری در میزان پرخاشگری نیز یافتهها حکایت از رابطه منفی معنادار مؤلفهی صمیمیت و رابطه معنادار مؤلفههای طرد، آشفتگی و سرکوب با پرخاشگری داشتند و در بقیه موارد روابط معنادار بهدست نیامد. در ادامه بهمنظور تبیین سهم هرکدام از این سبکهای مرتبط فرزندپروری در پیشبینی تغییرات نمرات متغیر پرخاشگری از تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شدکه بر طبق آن مؤلفه سرکوب در گام اول بر اساس ضریب تعیینِ (پیشبینی) تعدیلشده۱۴/۰ درصد و در گام دوم مؤلفه آشفتگی با ضریب تعیین تعدیلشده۱۹/۰درصد تغییرات متغیر پرخاشگری را تبیین میکننداین یافتهها با یافتههای پژوهشهای آنتونیو و همکاران، ۲۰۱۳؛ یالکین و همکاران،۲۰۱۳؛ عراقی، ۱۳۸۷؛ جلالی، پوراحمدی، باباپور و شعیری، ۱۳۸۸؛ بیرامی، ۱۳۸۸؛ یارمحمدیان، قادری و چاوشیفر، ۱۳۹۰؛ اکبرینژاد، نصیرنژاد و اعتمادی، ۱۳۸۸ و سهرابی و حسنی، ۱۳۸۶ همسویی داشتند. برای تبیین یافتههای این سؤال باید توجه داشت که بسیاری از مشکلات کودکان مبتلا به اختلالات برونسازی شده ازجمله رفتارهای پرخاشگری در خانواده فراگرفته میشوند و عوامل نگهدارنده آنها نیز در همین محیط قرار دارند. پترسون(۱۹۹۸) نیز در توضیح مشکلات برونسازی شده در کودکان چرخهای را توضیح میدهد که در آن والدین به اعمال فشار و زور برای مواجهه با کودکان میپردازند، کودکان نیز در مقابل این فشار از خود مقاومت نشان میدهند، والدین اعمال فشار را بیشتر میکنند و کودکان سرسختتر میشوند. این چرخهی توأم با فشار متقابل که در اغلب مواقع با پیروزی کودکان در سرپیچی کردن از فرامین والدین همراه است، مبنای بسیاری از مشکلات و رفتارهای برونسازی شده میشود.از طرف دیگر از آنجایی که رفتارهای نامناسب کودکان مبتلا به اختلالات برونیسازی شده فراوان رخ میدهند، اغلب والدین نگاهی با بدبینی به کودکان خود دارند و آنها را طرد میکنند و چون رفتارهای مناسب بسیار اندک رخ میدهند، در چنین فضایی نادیده انگاشته میشوند (سندرز و همکاران، ۲۰۰۴). درحالیکه خانواده نقش بسیار کلیدی و با اهمیتی در ارتقای سطح سلامت روانی فرزندان دارد. لذا آماده ساختن فرد برای زندگی در خارج از محیط خانوادگی یکی از بزرگترین وظایف اجتماعی پدر و مادر است و کیفیت روابط خانوادگی، تأثیر عمیق و پایداری بر تحوّل روانی و سلامت افراد برجای میگذارد. طبق یافتههای پژوهشهای مرتبط نیز میتوان گفت که چنانچه شیوه فرزندپروری سهلگیرانه توأم با شیوه فرزندپروری قاطعانه بهکار بسته شود، شیوه فرزندپروری موفّقی برای ظهور رفتارهای مناسب در فرزندان و مهار رفتارهای ضدّاجتماعی آنان ارائه میدهند. واحدی (۱۳۹۰) نیز، در تحقیق خود به تحقیقاتی اشاره دارد که در آنها نتایج حاکی از وجود روابط معنادارمثبت بین ابعاد والدینی غیرحمایتی (سهلگیرانه و طرد- خصمانه) و پرخاشگری میباشد. برای مثال: براساس ادبیات پژوهش مذکور، تحقیقات حکایت از وجود ارتباط معنادار بین شیوهی فرزندپروری مستبدانه و پرخاشگری فیزیکی کودکان نسبت به همسالان دارند. همینطور یافتههای تحقیق گرات پیتر(۱۹۹۷)گویای این مطلب بود که کودکانیکه نسبت به همسالان خود پرخاشگری رابطهای نشان میدهند، خودشان در گذشته آماج پرخاشگری رابطهای والدین بودهاند. مطالعهی دیگری که توسط کازاس، ویگل، کریک و استراو (۲۰۰۶)انجام گرفت نشان داد که ابعاد والدینی سهلگیرانهی مادران و مستبدانهی پدران با پرخاشگری رابطهای پسران، رابطهی مثبتی دارد. این یافته بیانگر آن است که کودکان ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه را از والدین بیاموزند و این رفتارها را در ارتباط با همسالان خود بهکارگیرند. چرخهی سرکوبگرایانهی پاترسون(پاتوک- پخام، چئونگ، بالهورن و ناگاشی، ۲۰۰۱؛ نقل از واحدی، ۱۳۹۰) مدلی را برای تأثیر فرزندپروری بر پرخاشگری نشان میدهد. طبق این مدل، وقتی والدین با یک دستور مبهم و با یک لحن منفی مانع فعالیت کودک شده، او را تهدید نموده، عیبجویی کرده و به تنبیه متوسل میشدند، کودک آه و ناله سر میداد، هوار میکشید و امتناع میکرد تا این که پدر و مادر دریابند که رفتار کودک خیلی شدید است و در نهایت تسلیم او میشدند. این مسئله سبب میشود که هر دو در دام تقویت گرفتار شوند. کودک و والدین هر دو تقویت منفی دریافت میکنند. وقتی این چرخه بارها تکرار میشود، در سایر اعضای خانواده، اضطراب و تحریکپذیری ایجاد شده و طولی نمیکشد که آنها نیز به تعاملهای خصمانه روی میآورند. ثمرهی این فرآیندهای خانوادگی، پرخاشگری است و باعث میشود تا کودکان، به دنیا از زاویهای خشن نگاه کنند (پاتوک- پخام، چئونگ، بالهورن و ناگاشی۲۰۰۱و کارپنتر۲۰۰۲ ؛ نقل از واحدی،۱۳۹۰).پاترسون معتقد است سه عامل فقدان قواعد (گرونیک، گارلند، دکورسی و جاکوب ۲۰۰۲؛ نقل از واحدی ۱۳۹۰)، نقص در بازبینی و نظارت (سینگر و باشلرز، ۱۹۹۴؛ نقل از واحدی، ۱۳۹۰)، پاداش و تنبیه بیثبات (مایر، ویلکوسکی و رابینسون، ۲۰۰۸) که پدر و مادر در چرخهی سرکوب گرایانه در پیش میگیرند، منجر به انضباط خشن میشود. خلق کودک ممکن است مانع توانایی یادگیری و پذیرفتن قواعد باشد. در حمایت از نظریهی سرکوبگرایانه میتوان گفت که مادران پسران پرخاشگر به احتمال زیاد بیشتر از مادران دارای پسران غیرپرخاشگر، رفتارهای آزاردهنده را تقویت مینمایند. سایر محقّقان نیز چرخهی سرکوبگرایانه بین والدین و کودک را تأیید نمودهاند (پاتوک- پخام، چئونگ، بالهورن و ناگاشی ۲۰۰۱؛ نقل از واحدی،۱۳۹۰).
در برّرسی سؤال چهارم، کدامیک از مهارتهای اجتماعی در پیشبینی پرخاشگری دانشآموزان سهم بیشتری دارند؟ مبتنی بر سهم مهارتهای اجتماعی دانشآموزان در رفتارهای پرخاشگرانه آنها یافتهها حاکی از آن بود که تمام مؤلفههای مهارتهای اجتماعی با پرخاشگری رابطه مثبت معنادار دارند. این یافتهها با یافتههای پژوهشهای نانگل، اردلی،کارپنتر و نیومن، ۲۰۰۲؛ میشل و همکاران، ۲۰۱۲؛ باباخانی، ۲۰۱۱؛ نادری و همکاران، ۱۳۸۶؛ یوسفی، ۱۳۸۶؛ واحدی و فتحی آذر، ۱۳۸۵و جانسون و جانسون، ۲۰۰۰ همسویی دارند. در توجیه یافتههای حاصل از این روابط نیز اشاره میشود که وجود مهارتهای اجتماعی به سازگاری کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک میکند. از سویی تفکر در مورد پرخاشگری و علل بروز آن یک بحث جدی علمی است، ولی موضوع جدیتر و حساستر این است که چگونه میتوان این جریان را مهار و در واقع آنرا بهعنوان یک رفتار مدیریت کرد. اکثر پژوهشهای پیشین نشان دادهاند افراد با دارا بودن مهارتهای اجتماعی غیر از ابراز پرخاشگری بهعنوان یک سازوکار برای دفاع از حقوق خود به شیوه ای خصمانه میتوانند با مهار آن و ایجاد ارتباط موثر مستقیم و صادقانه بدون اینکه به افکار و احساسات دیگران خدشهای وارد کنند،چگونگی رفتار صحیح با اطرافیان خود را بیاموزند. بنابراین آموزش صحیح و مداوم مهارتهای اجتماعی همراه با برقراری ارتباط انسانی و دوستانه با دانشآموزانمیتواند راهی برای حل مشکلات و آسیبهایی که در کمین آنها قرار دارد باشد. دانشآموزان با داشتن مهارتهای اجتماعی میتوانند با تعمّق و تامّل در ویژگیهای خود به شناخت نقاط ضعف خود پی برده، درصدد اصلاح آن باشند و با تکیه بر نقاط مثبت خود سعی در بهبود افکار، احساسات و عواطف خود با دیگران بکنند. این مهارتها به آنها کمک میکند تا در توانایی انجام رفتارهای مثبت، سازگارانه و ارزشی بتوانند استعدادهای ذاتی خویش را متبلور ساخته و به سازگاری با خود و محیط اطرافشان بپردازند.
۵-۲ نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف تعیین روابط دو متغیر شیوههای فرزندپروری والدین و مهارتهای اجتماعی با پرخاشگری دانشآموزان دختر و پسر پایههای چهارم و پنجم ابتدایی شهر زنجان انجام یافتهاست. در چند دهۀ اخیر با توجه به تحقیقاتی که در عرصۀ اختلالات پرخاشگری کودکان و نوجوانان صورت گرفته است اندیشمندان حوزۀ روانشناسی به این نتیجه رسیدند که رفتارهای پرخاشگرانه آسیبهای روانی و اجتماعی بسیار بالایی برای کودکان و نوجوانان بهوجود آورده است و اغلب با دستآورد ضعیف تحصیلی، عزّتنفس پایین، تحمّل سرخوردگی و علایم افسردگی را همراه میشود. گریز از مدرسه و آسیب به روابط خانواده و همسالان و در بلندمدّت طرد شدن از سوی همسالان نیز از پیامدهای رفتار پرخاشگرانه بهشمار میآید. علاوه بر اینها پرخاشگری بر قربانیان اینگونه رفتارها نیز پیامدهای منفی مانند افسردگی، اضطراب، احساس تنهایی، عزّتنفس پایین، فکر خودکشی و همچنین باعث شکل گرفتن دیدگاه منفی به مدرسه میشود و در نتیجه منجر به ترک تحصیل قربانیان میشود؛ قربانیان پرخاشگری خود را در گروه همسالان عضوی آسیبپذیر و شکست خورده تلقی میکنند که این پندار مسلّماً در نتیجه تسلیم شدن در برابر رفتار پرخاشگرانۀ همسالان و تکرار تراژدی قربانی شدن بهوجود میآید. از سویی چنانچه یافتههای پژوهش حاضر نیز خاطرنشان ساختند از جمله عوامل اثرگذار بر روند تشدید یا کاهش اختلال پرخاشگری در افراد، سبکهای فرزندپروری والدین یا شیوههایی است که آنان در تربیت کودکان اعمال میکنند. فرزندپروری فعالیت پیچیدهای شامل روشها و رفتارهای ویژه است که بهطور مجزّا یا در تعامل با یکدیگر بر رشد کودک تأثیر میگذارد. همه والدین در تعلیم و تربیت و نظارت بر فرزندان نقش اولیه را به عهده دارند. در این میان تلاشهای والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان پایه و اساس شیوهی فرزندپروری مبیّن است. متغیر دیگری که در پژوهش حاضر در رفتارهای پرخاشگرانه کودکان مؤثر تلقی شد مهارتهای اجتماعی بود. مطالعات مهارتهای اجتماعی را شالودۀ ارتباطات موفّق و رودررو را بهشمار میآورند. این مهارتها مجموعهای از تواناییهاست که به افراد اجازه میدهد روابط اجتماعی مثبت و مفید را آغاز و حفظ نمایند. دوستی و صمیمیت با همسالان را افزایش دهند، سازگاری رضایت بخشی را در مدرسه ایجاد کنند، به آنها اجازه دهند که خود را با شرایط وفق دهند و تقاضاهای محیط اجتماعی را بپذیرند. تحقیق حاضر در راستای دانشافزایی والدین درمورد مفهوم تربیت و شناساندن شیوههای مناسب و نامناسب و نیز کمک به دستاندرکاران نظام آموزشی در راستای برنامهریزی صحیح جهت ارائه برنامه ها یا دورههای آموزشی مهارتهای مناسبتر برقراری روابط و برخورد با موقعیتهای بغرنج اجتماعی میتواند مثمرثمر باشد.
۵-۳ محدودیتها
پژوهش حاضر همچون دیگر پژوهشها در زمینه علوم انسانی که موضوع آن انسان است، با محدودیتهایی روبهرو بوده است که مختصرا به آنها اشاره میشود.
از بعد روش شناختی، احتیاط در تعمیم پذیری نتایج این پژوهش هست که باید مدّنظر باشد چون فقط در دو پایه تحصیلی چهارم و پنجم ابتدایی انجام یافته و البته که تعمیم این نتایج به سایر سنین و مقاطع و پایههای تحصیلی با احتیاط صورت گیرد.
تکیه بر ابزارهای خودگزارشی، اکثراً جزو محدودیتهایی است که پژوهشهای علوم رفتاری برای از آن مصون نیستند.
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 01:09:00 ق.ظ ]
|