سایت مقالات فارسی – ترجمۀ کتاب ذات و تجلّی دین نوشتۀ فان در لیو به همراه … |
ضدیت با تحویل گرایی: ضدیت با تحویلگرایی یک اصل عام پدیدارشناختی است که در تمامی شاخههای پدیدارشناسی، از پدیدارشناسی فلسفی گرفته تا پدیدارشناسی جامعهشناختی و پدیدارشناسی دین، وجود دارد. این اصل در برابر رویکردهای تجربی، پوزیتویستی و عقلگرایانهای اتخاذ شده که مفاهیم غیرانتقادی، آزمودهنشده و پیشینی را بر مطالعه جهان تحمیل میکنند و تلاش دارند تا تمامی واقعیتهای بیرونی را به چند اصل پیشینی، عام و فراتجربی فرو بکاهند.[۸۲]بر همین اساس، پدیدارشناسان دین نیزعقیده دارند که بسیاری از محققان دین، پیش از آنکه به مطالعه پدیدارهای دینی بپردازند به چند اصل عام و پیشینی روی میآورند و آنگاه تلاش میکنند تا دادههای دینی را در قالب همین چند اصل از پیش تعیینشده قالب نمایند.
به طور مثال، مارکس پدیدارهای دینی را به عوامل اقتصادی فرو میکاهد.[۸۳] دورکهایم دین را تجلّی روح جمعی تلقّی میکند.[۸۴] و فروید آن را به یک امر روانی،یعنی غریزه سرخورده جنسی که در قلمرو ناخودآگاه وجود آدمی پنهان شده، تحویل میبرد.[۸۵] محققانی که دین را با رویکرد تحویلگرایانه مورد بررسی قرار میدهند، همواره گرایش به تمامیتخواهی تئوریک دارند و هر یک مصرّانه ادعا میکند که «آنچه را بنیادی و اساسی است کشف کرده است؛ بنابراین، سایر نظریهها واقعا مورد نیاز نیست. هر یک احساس میکند که او نه تنها میتواند دین را تبیین کند، بلکه میتواند آن را به چیزی غیر از آنچه که به ظاهر به نظر میرسد، تحویل برد.»[۸۶] چنین رویکردی از پدیدارشناسان دین به شدت ویرانگر و گمراهکننده است؛ زیرا به جای آنکه به شناخت واقعیتهای مرتبط به دین کمک کند، به تباهی و نابودی ماهیت متمایز پدیدارهای دینی میانجامد. قلمرو امور دینی قلمرو مستقل و متمایزی است که به هیچ امر و واقعیت دیگری قابل تحویل نیست. محقق امر دین باید قضاوتهای پیشینی خود را کنار گذارد و نخست دین را به صورت یک قلمرو متفاوت و متمایز از سایر حوزههای حیات بشری در نظر بگیرد. او باید دین را به شیوه همدلانه و آنگونه که در تجربه دینداران و متدینان آشکار میشود درک نماید.[۸۷]
- خودمختاری: اصل خودمختاری یا استقلال، کاملاً با اصل «ضدّیت با تحویلگرایی» مرتبط است. این اصل ناظر به ماهیت متفاوت و متمایز پدیدارهای دینی از سایر پدیدههاست. این ایده هرچند نخستین بار توسط رودلف اوتو در کتاب مفهوم امر قدسی[۸۸]مطرح شد، اما اینک به عنوان یک اصل بنیادین و تغییر ناپذیر در پدیدارشناسی دین پذیرفته شده است. بر اساس نظر اوتو، جوهر بنیادین پدیدارهای دینی را تجربه امر قدسی تشکیل میدهد که از سرشت متعال، قدسی و کاملاً منحصر به فرد برخوردار است. قلمرو امر قدسی قلمرو متمایزی است که آن را نه میتوان به سایر قلمروها فروکاست و نه میتوان با شیوههای متعارف در علوم تجربی و اجتماعی مطالعه نمود. تجربه امر قدسی با سایر تجربههای انسانی متفاوت است و این تفاوت موجب میشود که توصیف تجربه امر قدسی در قالب مفاهیم، ادبیات و تجربیات روزمرّه آدمی ناممکن گردد. از اینرو، امر قدسی جلوه رازآلود، اسطورهای و ماهیت نمادین به خود میگیرد. آنچه که برای مطالعه پدیدارهای دینی لازم است زبانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، روانشناسی و یا سایر رویکردهای علمی نیست، بلکه روشی است که بر اساس آن بتوان به ماهیت نمادین و رازآلود زبان دین پی برد و از نمادها، اسطورهها و استعارههای نمادین دین رمزگشایی نمود.[۸۹]
بنابراین، دین خود قلمرو خودمختار و مستقلی است که مطالعه آن به روش خاصی نیاز دارد که قبل از هر چیز دین را به مثابه یک قلمرو جداگانه و متمایز با سایر قلمروها در نظر بگیرد. این کار تنها با رویکرد پدیدارشناختی امکانپذیر است که هرچند از سایر رشتههای علمی همانند مردمشناسی، جامعهشناسی، تاریخ، روانشناسی، زبانشناسی و سایر رشتهها استمداد میکند، اما هرگز پدیدههای دینی را به سایر پدیدهها تحویل نمیبرد.
- رویکرد مقایسه ای و نظام مند: از نظر پدیدارشناسان دین، بهترین راه برای عبور از امور به ظاهر آشکار دینی و دستیابی به نظام و ساختار بنیادینی که جوهر پدیدارهای دینی را تشکیل میدهد، تحقیق در زمینه دین با رویکرد مقایسهای و تطبیقی است.[۹۰]در رویکرد مقایسهای،نخست باید از تمدن کنونی، که در واقع تنها بخش کوچکی از تاریخ حیات انسانی را بازگو میکند، عبور کرد و جهان باستان را مورد مطالعه قرار داد. جهان باستان هرچند به صورت الگوی تام در جهان امروزی یافت نمیشود، اما هنوز هم جوامعی وجود دارند که اشکالی از حیات ابتدایی و باستانی را در میان خود حفظ نمودهاند. جوامعی که به صورت قبیلهای و در قالب فرهنگهای عامیانه روستایی زندگی میکنند و کشاورزی، دامداری یا ماهیگیری الگوی غالب معیشتی و اقتصادی آنها را تشکیل میدهد، اغلب از ویژگیهای باستانی برخوردارند.[۹۱]در نگاه مقایسهای هرچند تفاوتها و تمایزها بیشتر برجسته میشوند، اما در عین حال این رویکرد به محقق کمک میکند تا با کنارهم قراردادن الگوهای به ظاهر متفاوت دینی و رمزگشایی از آن به ساختارهای بنیادین و مشترکی دست یابند که جوهر و اساس هر امر و واقعیت دینی را تشکیل میدهد.[۹۲]
از سوی دیگر، از نظر پدیدارشناسان دین، نمادها و اسطورهها به ندرت به صورت یک امر منفرد و یگانه وجود دارد، بلکه اغلب از ویژگی ساختمند و نظاموار برخوردارند. هر نمادی در واقع بخشی از جهان بزرگتر نمادها را تشکیل میدهد و از این طریق الگوهای نظاموار و منظمی به وجود میآورند که تمامی ابعاد به ظاهر آشفته و متکثر جهان انسانی را به وحدت و یکپارچگی میرساند.[۹۳]
- رویکرد تجربی و تاریخی: اصل دیگر در پدیدارشناسی دین، رویکرد تجربی و تاریخی است. پدیدارشناسان از آن رو رویکرد خود را تنها رویکرد علمی و تجربی میدانند که از نظر آنها تنها رویکردی است که فارغ از هر نوع پیشداوری و مفروضات پیشینی به مطالعه پدیدارهای دینی میپردازد. پدیدارشناسان در قدم نخست به گردآوری دادههای دینی از جوامع گوناگون میپردازند، سپس از طریق رمزگشایی و بررسی رازها و رمزهایی که در نمادها و اسطورهای دینی مستترند، به تحلیل پدیدارشناختی آنها اقدام میکنند.[۹۴]
از سوی دیگر، پدیدارشناسی دین، پیوند عمیق با تاریخ ادیان دارد. تمدن کنونی جهان در مقایسه با سراسر تاریخ بشری تنها بخش اندکی از رویدادهای تاریخی را در خود جای داده و از اینرو، قسمت بسیار اندکی از کلیت تاریخ بشری را تشکیل میدهد. اکتفا کردن به مطالعه وضعیت دینداری در جوامع معاصر، چیز زیادی درباره تاریخ و کلیت فراگیر جهان بشری به ما نمیدهد. و اگر این کار صورت گیرد، در واقع کلّیت تاریخ بشری قربانی بخش بسیار ناچیز آن شده است. از اینرو، محقق دین باید از وضعیت کنونی بیرون رفته، تاریخ جوامع دینی و الگوهای به جای مانده از جوامع باستانی و ابتدایی را به شیوه همدلانه مردمشناختی مورد بررسی قرار دهد.[۹۵] امروزه هرچند الگوی تام جوامع ابتدایی دستنیافتنی است، اما باز هم جوامعی که تاکنون از تعرض تمدن کنونی به دور ماندهاند، الگوها و عناصری از جوامع ابتدایی را در قالب فرهنگهای قبیلهای و روستایی را در میان خود نگه داشتهاند. با مطالعه این جوامع میتوان به چیزهای زیادی در باب الگوها، نمادها و عناصر نظام دینیجوامعباستانیدستیافت.[۹۶] بنابراین،یکپدیدارشناس دین، بالضروره باید یک مورّخ دین نیز باشد.
و. نقد پدیدارشناسی دین
۱/و. نقد دعاوی پدیدارشناسی دین از نگاه الن داگلاس
الف ـ دعاوی ضدیت با فروکاهش: بسیاری از منتقدان به این اصل پدیدارشناسی دین حمله کرده و استدلال میکنند که به لحاظ روششناختی مغشوش و غیرموجه و برآمده از انگیزهها و نیتهای الهیاتی مدافعان دین در برابر تحلیلهای غیر دینی است. رایجترین انتقاد ناظر بر ضدیت با فروکاهش مبتنی بر این استدلال است که همه رویکردهای روششناختی محدود به چشماندازها بوده و لاجرم تحویلگرایانه است. فرض غیر قابل فروکاهش بودن پدیدارهای دینی خود فرضی تحویلگرایانه است چرا که محدود میکند چه پدیدارهایی باید مورد بررسی قرار گیرد، چه جنبههایی از پدیدار باید توصیف شود و چه معانی ای باید مورد تفسیر قرار گیرد[۹۷]. پدیدارشناسی دین از حیث تذکار دادن نسبت به آفت شایع در تفکر روزگار خود توفیق فراوانی داشت اما چنین نیست که هر که بر آفات و آسیبها وقوف یابد لزوماً در مصون ماندن از آن نیز توفیق خواهد داشت. بدون تردید کشف خطای تحویلینگری را مرهون تاملات روش شناختی پدیدارشناسان هستیم اما آیا آنها در مصونیت از آسیب تحویلینگری، روش و ابزار رهگشایی نیز ارائه کردهاند؟
پدیدارشناسی خود بر نوعی حصرگرایی مبتنی است. به تعبیر دقیقتر، پدیدارشناسان، روی آورد خود را با حصرگرایی همراه کردهاند. از نظر آنها پدیدارهای دینی اموری هستند که صرفاً با رهیافت پدیدارشناختی قابل فهم هستند و نه با روی آورد تاریخی و یا روی آورد دیگر. از آنجا که تحویلینگری معلول حصرگرایی روششناختی است (کبری) و پدیدارشناسی نیز به نحوی متضمن حصرگرایی روش شناختی است (صغری) بنابراین پدیدارشناسی نه تنها درمان و پیشگیری کننده تحویلینگری نیست، بلکه در عمل چیزی جز امعان و فرورفتن در آن نیست (نتیجه).
ب ـ دعاوی تجربی و تاریخی بودن؛ منتقدان اغلب برآن هستند که پدیدارشناسی دین کار خود را با مفروضات غیر تجربی پیشینی آغاز میکند و روشی را که مورد استفاده قرار میدهد در اصل غیر تجربی است و ساختارها و معانی دینی را از بافت تاریخی و فرهنگی خاص خودشان جدا می کند. منتقدان اغلب به یک دوگانگی دقیق و مشخصی میان رویکرد تاریخی، استقرایی و تجربی از یکسو با رویکرد ضد تاریخی، قیاسی و غیر تجربی (اغلب عقلگرایانه) از سوی دیگر معتقد هستند. آنها رویکردهای خودشان را با رویکرد نخست و پدیدارشناسی دین را با رویکرد دوم یکی میگیرند و نتیجه میگیرند که پدیدارشناسی دین نمیتواند پایبند حداقل معیارهای استقرایی، تاریخی و تجربی مورد نیاز یک رویکرد علمی باشد یعنی معیار دقیقی برای تحقیقپذیری و ابطال پذیری.[۹۸]
۲/و. نقد کلی پدیدارشناسی دین از نگاه دایره المعارف الهیات انجیلی
در دایره المعارف الهیات انجیلی نیز نقد کلی بر پدیدارشناسی دین این گونه بیان شده است:
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 01:19:00 ق.ظ ]
|