روش شناسی تعامل مفسران شیعی با سنت، برپایه «آلاء الرّحمن» و تطبیق آن … |
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
- ۱٫ ۳٫ ۱٫ ۲٫ دیدگاه آیت الله معرفت&
این عالم بزرگوار ارزش خبر واحد در تفسیر و تاریخ را تنها با در نظر گرفتن خود متن و نه سند آن قبول دارند و خود متن را شاهد صدق روایت میدانند اگر ابهام موجود در یک موضوع را برطرف نماید. لکن اگر ابهام را برطرف نکند، حتی اگر از لحاظ سندی هم صحیح باشد، دیگر دلیلی بر پذیرش تعبدی آن نخواهد بود.
ایشان نتیجتاً خبر کسی که صدق و امانتداری او روشن باشد را میپذیرد و سخن شخص شهره در دروغگویی و خیانت در خبر را نمیپذیرد. در مورد شخص مجهول الحال هم درنگ تا آشکار شدن قرائن صداقت وی را لازم میداند وگرنه آن را مردود میشمارد.[۷۲]
نهایتاً نظر آیت الله معرفت در مقولهی پذیرش خبر اینست:
«بنابراین شرط پذیرفته شدن خبر، آن است که قراین درستی همراه آن باشد؛ به این معنا که در کتابی معتبر یافت شود و راوی آن به صداقت و امانت مشهور باشد یا دستکم به دروغگویی و خیانت شناخته شده نباشد. متن خبر از سلامت و استحکام برخوردار باشد، به گونهای که یا موجب علم شود و یا شک و تردید را از انسان زایل و با عقل و نقل قطعی در دین و شریعت تعارض نداشته باشد که اگر این امور در حدیثی فراهم آید، اطمینانآور است و میشود بر آن اعتماد کرد. از این رو خبر ـ هر چند از نظر سند مرسل باشدـ اگر دیگر شروط پذیرش را دارا باشد، پذیرفتنی است.»[۷۳]
- ۳٫ ۱٫ ۲٫ دیدگاه قائلان عدم حجیت خبر واحد در تفسیر
دیدگاه این طیف راجع به روایات آحاد ظنی معتبر در تفسیر، عدم حجیت خبر واحد میباشد، نه در آیات احکام شرعیه و آیات فقهی و نه در غیر آن. نظر ایشان چنین است که نسبت دادن چیزی به خداوند متعال بوسیلهی دلایل ظنی حرام است و شبههی افترا به حضرت حق را در پی دارد که خود امری حرام و گناه بزرگی است، اخبار آحاد همچون ظنآور است در این مقوله جای میگیرد.
همچنین آنها اعتبار و حجیت خبر را در صورتی میدانند که بیان باشد، بیان هم یا شفاهی است یا خبر متواتر و یا خبر واحد محفوف به قرینهی قطعیه؛ و خبر واحد بدون قرینهی قطعی، ظنی میباشد و بیان بودن آن ثابت نشده است، لذا حجیت ندارد.
از طرفداران این دیدگاه، شیخ طوسی &، علامه طباطبایی &، علامه شعرانی، سید مرتضی، طبرسی، ابوالفتوح رازی میباشند.[۷۴]
- ۲٫ ۳٫ ۱٫ ۲٫ دیدگاه شیخ طوسی &
شیخ طوسی & از نخستین اشخاص قائل به عدم حجیت خبر واحد در تفسیر آیات قرآنی میباشد. ایشان در مقدمهی تفسیر خویش در مورد چگونگی بهرهروی از روایات تفسیری غیرقطعآور چنین مینگارد:
«واما طریقه الآحاد من الروایات الشارده والألفاظ النادره فانه لایقطع بذلک ولایجعل شاهداً علی کتاب الله وینبغی أن یتوقف فیه ویذکر ما یحتمله ولا یقطع علی المراد منه بعینه.»[۷۵]
«اگر روایت تفسیری، قطعآور باشد یا همراه قرائن قطعی باشد، میتواند آیه قرآن را تفسیر کند و چنانچه روایتی تفسیری، گمانآور باشد، مانند خبر واحد غیرقطعی این روایت را به عنوان مراد احتمالی آیه میتوان دانست، لیکن نمیتوان آن را تفسیر واقعی آیه به شمار آورد.»[۷۶]
به هر حال میتوان چکیدهی دیدگاه این مفسر بزرگ را در مورد چگونگی اعتبار روایات تفسیر گمانآور، چنین مطرح نمود:
الف) امکان تعبد به پذیرش خبر واحد را ایشان هم در اصول دین و هم در فروع دین قبول دارد.
ب) با وجود امکان تعبد در اصول دین، منتها هیچگونه تعبدی در تفسیر صورت نگرفته است.
ج) ایشان روایات تفسیر گمانآور را تنها به عنوان مراد احتمالی آیه میپذیرد و برداشت مراد قطعی آیه از آن را نمیپذیرد.[۷۷]
- ۲٫ ۳٫ ۱٫ ۲٫ دیدگاه علامه طباطبایی&
علامه طباطبایی در باب حجیت داشتن روایات، بحوث گوناگون و پراکندهای لابلای تفسیرالمیزان و نیز دیگر آثار خویش ارائه نموده است. لکن در این مقال تنها به صورت مختصر و در قالب نکاتی به نظرات ایشان در این زمینه پرداخته میشود.
از نظرگاه علامه طباطبایی، ملاک پذیرش یا عدم پذیرش روایات در حوزهی فقهی با حوزههای غیرفقهی یکسان نمیباشد. ایشان در پاسخ به یکی از مفسرین که شرط قبول روایت را فقط تواتر و دارا بودن سند صحیح و متصل به شخص معصوم و عدم بیاعتباری سند آن نزد اهل رجال میداند، چنین مینگارد:
«فمسأله اصولیه والذی استقر علیه النظر الیوم فی المسأله أن الخبر إن کان متواتر او محفوفا بقرینه قطعیه فلا ریب فی حجیتها وأما غیر ذلک فلاحجیه فیه إلا الأخبار الوارده فی الأحکام الشرعیه الفرعیه اذا کان الخبر موثوق الصدور بالظن النوعی فإن لها حجیه.»[۷۸]
همانطور که پیداست، علامه خبر متواتر و نیز خبر محفوف به قرائن قطعی الصدور را بیشک حجت میداند و غیر اینگونه اخبار را دارای حجیت نمیداند، مگر اخبار آحادی که در باب احکام شرعی و فرعی آمده باشد که موثوق الصدور به ظن نوعی نیز باشد هم حجت است.
علامه در ادامه سخن خویش، دلیل تفاوت ملاک و معیار حجیت روایات یا عدم حجیت روایات در حوزهی فقه و احکام شرعی با غیر فقه و تفسیر، چنین میفرماید:
«وذلک أن الحجیه الشرعیه من الاعتبارات العقلائیه فتتبع وجود أثر شرعی فی المورد یقبل الجعل والاعتبار الشرعی والقضایا التاریخیه والامور الاعتقادیه لامعنی لجعل الحجیه فیها لعدم اثر شرعی ولا معنی لحکم الشارع بکون غیرالعلم علما وتعبید الناس بذلک والموضوعات الخارجیه وان امکن ان یتحقق فیها اثر شرعی إلا أن آثارها جزئیه والجعل الشرعی لاینال إلا الکلیات ولیطلب تفصیل القول فی المسأله من علم الاصول.»[۷۹]
از بیان علامه چنین استفاده میشود که ایشان حجیت شرعی را یکی از اعتبارات عقلایی میداند که اثر شرعی به دنبال دارد و اخبار وارده در باب احکام شرعی حجیت دارد لکن در غیر احکام همچون قضایای تاریخی و امور اعتقادی حجیت داشتن روایات معنا ندارد و دلیل این امر را نیز عدم دارا بودن اثر شرعی از روایات برای چنین اموری میداند و جعل شرعی را تنها برای کلیات مسائل روا میداند. در انتها نیز مخاطب را برای تفصیل بحث به علم اصول ارجاع میدهد.
علامه همچنین نظر خود را ذیل عنوان «معنی حجیت بیان پیغمبر | و ائمه ^ در کتاب «قرآن و اسلام» خویش چنین بیان میدارد: «بدلالت خود قرآن مجید، بیان پیغمبر اکرم | و اهلبیت گرامش چنانکه در فصول سابق گذشت در تفسیر آیات قرآنی حجیت دارد. این حجیت در مورد قول شفاهی و صریح پیغمبر اکرم | و ائمه اهلبیت و همچنین در اخبار قطعیه الصدور که بیان ایشان را حکایت میکند روشن است. ولی خبر غیرقطعی که در اصطلاح، خبر واحد نامیده میشود و حجیت آن در میان مسلمین مورد اختلاف است منوط به نظر کسی است که به تفسیر میپردازد، در میان اهل سنت نوعا به خبر واحد که در اصطلاح، صحیح نامیده میشود مطلقاً عمل میکنند و در میان شیعه آنچه اکنون در علم اصول تقریباً مسلم است اینست که خبر واحد موثوق الصدور در احکام شرعیه حجت است و در غیر آنها اعتبار ندارد.»[۸۰]
اگر بخواهیم به همین مقدار از سخن علامه بسنده نماییم بخش اعظمی از روایات از اعتبار ساقط گشته و باید آنها را کنار گذاشته و بدون استفاده در تفسیر از آنها بگذریم درحالیکه واقع امر چیز دیگری است و باید تحلیل و تبیین ویژهای که علامه از نوع کارآمدی روایات تفسیر در تفسیر قرآن ارائه میدهد را نیز ملاحظه نمود.
از دیدگاه علامه در مورد نقش سنت و از جمله روایات، در ارتباط با قرآن و تبیین مفاهیم آن به دو امر مهم میتوان اشاره نمود: نخست اینکه روایات و سنت در تفسیر، نقش آموزشی دارند نه نقش تفسیری.
مطلب بعدی هم اینست که از دیگر موارد استفاده روایات تفسیری، کشف جزئیات داستانها و احکام و معاد و… میباشد. بنابراین نمیتوان علامه را مخالف استفاده و بهرهوری از روایات تفسیری به طور مطلق قلمداد کرد. همچنین ایشان از شروط صحت استفاده از روایات تفسیری گمانآور با سند نامعتبر را سازگاری مضمون و محتوای روایت با معارف و آیات قرآنی میداند.[۸۱]
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-09-21] [ 10:39:00 ب.ظ ]
|