ز من به غضب جدا کردهاند و کرده مرا

 

 

ز غصه با دل پر درد و دیدهی پر خون

 

حدود سی سال از عمر خود را در خدمت سلطان سنجر بود. زندگی او در عهد سنجر به مداحی آن پادشاه و بعد از مرگ سنجر و استیلای غزنویان بر خراسان در مدح امرا و رجال و مهاجرت در سرزمینهای مختلف گذشت.
سلاطین معاصر: ۱- معزالدّین سنجر بن ملکشاه (۵۱۱ تا ۵۵۲ ه. ق) ۲-علاءالدّین ملک جبال حسین بن حسین از سلاطین غوریه فیروزکوه (۵۴۵ تا ۵۵۶ ه. ق) ۳- اتسز بن محمد نوشتکین (۵۲۱ تا ۵۵۱ ه. ق)
شعرای معاصر: سنایی، غزنوی، سمرقندی، ادیب صابر، رشیدالدینوطواط (که با یکدیگر دشمنی داشتهاند)، معزی (انوری به او اعتقادی ندارد و او را تصریحا هجو میکند)، فتوحی (که میگوید در واقعهی بلخ دست داشتهاست.)، محمود بن علی سمائی، عمعق و بخارایی.
وفات او: بعد از آن که پیشگویی او در مورد اقتران درست درنیامد، مورد تمسخر قرارگرفت. برای حفظ جان به نیشابور و بعد به بلخ رفت و در آنجا مابین سال های ۵۸۵ یا ۵۸۷ ه.ق درگذشت. قبر او در شهر بلخ در کنار مزار سلطان احمدخضرویه است. امیناحمد رازی وفاتش را سال ۵۸۳ هجری میداند. اگر حضور انوری در سال قران صحیح باشد، این سال درست خواهدبود.
به روایتی انوری در اواخر عمر از مدح و ستایشگری توبهکرد و گوشهنشینی گزید. به سال ۵۸۵ ه. ق در بلخ درگذشت و همانجا به خاک سپردهشد.
از اوست:

 

 

 

 

 

 

 

 

مذلّت از طمع خیزد همیشه   وجودش در جهان نامتنفع باد
طمع آرد به روی مرد زردی   که لعمتهای رکنی بر طمع باید

منابع:
آیتی، عبدالمحمد، شکوه قصیده، ص ۳۴۵/ سمرقندی، تذکرۃالشعرا، صص ۸۳ و ۸۷/ اته، هرمان، تاریخادبیات در ایران، ص ۱۱/ موحدی، محمدرضا، سلسلهی سخنوران، ص ۶۴/ فروزانفر، بدیعالزمان، سخن و سخنوران، ص ۳۳۲/ آذر، لطفعلی بیگ بن آقاخان، آتشکده، جلد اول، ص ۲۱۳/ صفا، ذبیحالله، تاریخادبیات در ایران، جلد دوم، ص ۶۵۶/ انوری، اوحدالدین، دیوان، جلد اول، مقدمه، ص۱۴/ نظمی تبریزی، علی، دویست سخنور، ص۴۰ / شافعی، خسرو، صدشاعر، ص۹۳/ دفتر تحقیق و پژوهش آدینهی سبز، زندگینامهی شاعران ایران و جهان، ص ۲۹/ صفا، ذبیحالله، گنج سخن، جلد، اول، ص ۳۷۶/ ایمان، رحمعلیخان، تذکرهی منتخباللطایف، ص ۲۸/ مدرس، میرزامحمدعلی، ریحانهالادب، جلد اول، ص۱۹۷/ یوسفی، غلامحسین، چشمهی روشن، ص ۳۹/ ریپکا، یان، تاریخادبیات ایران، جلد اول، ص ۳۶۳/ ابراهیمی، جعفر، هزار سال شعر فارسی، ص۱۲۶

 

اوحدیکرمانی

 

ملقب به اوحدالدّین فرزند ابوالفخر حسین کرمانی از مشاهیر شاعران و عرفای سدهی ششم هجری در کرمان است. سال تولدش معلوم نیست. از بزرگان تصوف در کرمان است. شیخ محییالدّین را ملاقات میکند. سال وفاتش به اختلاف در تذکرهها ذکر شدهاست. وفات او را آذر در آتشکده و هدایت در ریاضالعارفین و مجمع الفصحا ۵۳۶ ه. ق یادمیکنند.
آثار او: علاوهبر رباعیات، مثنوی لطیفی نیز به نام «مصباح الارواح» دارد. مقداری از آن در هفت اقلیم و مجمعالفصحا آمدهاست.
از اوست:

 

 

در مدرسهها جواب گفتارم نیست
 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">