جستجوی مقالات فارسی – تدوین و الویت بندی استراتژی های ارتقای گردشگری مقصدهای شهری نوظهور- قسمت … |
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |
Herman Bos,(2007).
مقصدهایی که غیر قابل توجیه هستند و به عنوان رقبای بالقوه، نادیده گرفته شدهاند.
Herman Bos,(2007).
فعالیتهای بازاریابی و ترویج در مقصدهای نوظهور، در مرحله توسعه است و مراکز اطلاع رسانی محدودی در این مقصدها برای در اختیار قرار دادن اطلاعات به گردشگران در دسترس است.
Albana clue,(2010).
سطح آگاهی در مورد گردشگری و آموزش صنعت گردشگری محدود میباشد. در حالی که تعهد به رشد و پیشرفت بخش گردشگری وجود دارد.
Albana clue,(2010).
برنامههای گردشگری مقصدهای نوظهور، روی جذب بازدیدکنندگان به منظور تقویت و بازسازی اقتصاد منطقه، تمرکز میکنند.
Mulec, I. and Wise, N.(2013).
مقصدهای نوظهور برای ارتقای بهتر و تضمین رقابتپذیری مقصد، نیازمند برقراری روابط و ایجاد پیوندهای بازار میباشند.
Mulec, I. and Wise, N.(2013).
بخش پنجم: پیشینه تحقیق و مراحل توسعۀ گردشگری در مالزی بر اساس مدل چرخۀ عمر مقصد باتلر
بررسیهای محقق نشان میدهد تحقیقی در مورد استراتژیهای ارتقای گردشگری مقصدهای شهری نوظهور در داخل و خارج از کشور به انجام نرسیده است؛ اما تحقیقاتی که هر کدام تنها بخشی از موضوع تحقیق حاضر را پوشش می دهند، قابل دسترسی است. در این حوزه پژوهشهایی در زمینۀ تعیین و تشخیص جایگاه مقصدها با استفاده از مدلهای مختلف چرخۀ عمر مقصد صورت گرفته است و همچنین مطالعات زیادی به تدوین راهبردهای توسعه مقصدهای گردشگری با استفاده از مدل تحلیلی SWOT انجام شده است. در ذیل به چند نمونه از تحقیقات داخلی و خارجی که به پژوهش مربوطه ارتباط دارند، اشاره میشود:
تحقیقات داخلی
دلشاد (1387) در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان “ارائه الگوی مناسب توسعه گردشگری در کلاردشت” به شناخت مدلهای چرخه عمر مقصد و معرفی مؤلفههای تأثیرگذار بر توسعه مقصدهای تفرجگاهی؛ به علاوه، تعیین ویژگیهای گردشگری کلاردشت به منظور معرفی الگوی مناسب توسعه گردشگری آن پرداخته است. در این تحقیق برای شناسایی مؤلفههای تأثیرگذار بر توسعه مقصدهای تفرجگاهی از شیوه دلفی استفاده شده است. با توجه به نتایج حاصل از ارزیابی کمی و کیفی توسعه مقصدهای تفرجگاهی، الگوی طیف توسعه تفرجگاه پریدوکس به عنوان الگوی مناسب توسعه گردشگری مقصد کلاردشت انتخاب شده است.
ضیایی و حسنپور (1392) درتحقیقی با عنوان ” تدوین حوزههای راهبردی توسعه مقصدهای گردشگری با استفاده از تطبیق تئوریک و کاربردی مدلهای چرخه حیات مقصد و شاخص رنجش داکسی” تلاش نمودهاند؛ تا با شناسایی ویژگیهای کیفی(متغیرها) هر مرحله، جایگاه مقصدها را در مدلهای مذکور مشخص و متناسب با آنها، حوزههای راهبردی کلان توسعۀ گردشگری را تعیین و الویتبندی نمایند. تحقیق مذکور با استفاده از روش مطالعۀ تطبیقی میان دو مفهوم رایج در برنامهریزی گردشگری (چرخۀ عمر مقصد گردشگری و شاخص رنجش داکسی) انجام شده و به منظور بررسی و آزمون آنها در سه مقصد گردشگری پیادهسازی شده است. جامعه آماری این تحقیق، ارائه دهندگان خدمات گردشگری و ساکنان بومی بوده، نتایج بررسی های صورت گرفته نشان میدهد که الویت و ترکیب حوزههای راهبردی در مراحل مختلف این مدلها متفاوت میباشد.
ازهری(1391) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ” الویتبندی استراتژیهای توسعه جاذبهها از دیدگاه ذینفعان” با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با مدل راهبردی SWOT و همچنین مطالعات میدانی، نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدهای مجموعه شیخ صفی الدین اردبیل را بررسی کرده است. در این تحقیق جهت ارائه راهکارهای مدیریتی و تدوین استراتژی، مدل فرد. آر. دیوید در نظر گرفته شده است. در نهایت با توجه به نتایج به دست آمده با استفاده از ماتریس برنامهریزی کمی (QSPM) الویت استراتژیهای منطقه رقابتی را (شامل؛ تهیه برنامه جامع توسعه بازاریابی، اعمال کنترل بر کاربریهای خدماتی و تجاری محوطه پیرامون، اجرای طرح چیدمان خدمات تکمیلی، توسعه گردشگری فرهنگی با بهرهگیری از سایر منابع تاریخی و فرهنگی در راستای هویت مکانی- فرهنگی، تاکید بر پژوهش و تحقیق، تخصیص بودجه برای نصب و راهاندازی تکنولوژیهای نوین) تعیین کرده است.
حسینی و همکاران (1391) در مطالعهای با عنوان “تحلیل قابلیتها و تنگناهای گردشگری سلطانیه به منظور برنامهریزی راهبردی با استفاده از الگوی تحلیلی SWOT “با هدف شناخت چالشها و مشکلات صنعت گردشگری منطقۀ سلطانیه و با استفاده از الگوی تحلیلی SWOT به تحلیل گردشگری این شهر پرداختهاند. جامعه آماری این پژوهش شامل سه گروه مردم، گردشگران و کارشناسان آشنا به امور شهر بوده است و به منظور برنامهریزی راهبردی با استفاده از روش پیمایشی و توصیفی تحلیلی، قابلیتها (نقاط قوت و فرصتها) و تنگناهای (نقاط ضعف و تهدیدها) گردشگری شهر را بیان نمودهاند.
موحد و همکاران (1389) در تحقیقی با عنوان “تحلیل عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری استان کردستان با استفاده از مدل SWOT” سعی داشتهاند با توجه به قابلیتهای بالقوه و بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای پیش روی گردشگری استان کردستان، راهکارهای استراتژیک جهت توسعه هرچه بهتر آن ارائه دهند. جامعه آماری این پژوهش، کارشناسان سازمانهایی هستند که به نحوی در تصمیمگیری یا فعالیتهای گردشگری استان ذینفع بودند.
قدمی (1390) تحقیقی با عنوان” ارزیابی و تدوین استراتژی مقصد در چارچوب توسعه پایدار گردشگری نمونه مورد مطالعه: کلان شهر مشهد” انجام داده است؛ هدف این تحقیق ارزیابی استراتژیک و ارائه استراتژیهای بهینه بخش گردشگری کلان شهر مشهد در چارچوب رویکرد توسعه پایدار گردشگری است. روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی مبتنی بر مشاهدات میدانی و تهیه چک لیست و استفاده از ابزارهای تحلیلی SWOT و IEA و QSPM بوده است. نتایج نشان میدهد که حوزه گردشگری مشهد در راستای توسعه پایدار گردشگری با ضعفهای عمیقتری نسبت به قوتها روبروست. اما به لحاظ محیط بیرونی با فرصتهای متعدد و قویتری روبروست که در صورت اتخاذ و پیادهسازی استراتژیهای WO به ویژه تلاش جهت تحقق مدیریت یکپارچه گردشگری به نتایج مطلوبتری دست مییابد.
هادیانی و همکاران (1391) در تحقیقی با عنوان ”برنامهریزی راهبردی توسعه گردشگری بر اساس تحلیل SWOT مطالعه موردی: شهر شیراز” به روش توصیفی تحلیلی و با بکارگیری فرایند برنامهریزی راهبردی، ضمن پیجویی توانم
ندیها و کارکردهای گردشگری شهر شیراز، به منظور توسعه این کارکردها، اقدام به ارائه راهکارها و تعیین راهبردهای کاربردی جهت توسعه گردشگری نمودهاند. به منظور مشارکتی کردن برنامهریزی آتی در ناحیه مورد مطالعه، از تکمیل پرسشنامه توسط مردم، مسئولان و گردشگران استفاده شده است و برای وزن دهی به تکتک عوامل تأثیر گذار نیز از روش دلفی استفاده شده است. نتایج نشاندهنده آن است که راهبردهای قابل قبول در برنامهریزی گردشگری شهر شیراز، در الویت اول راهبردهای محافظهکارانه است و راهبردهای تهاجمی در الویت دوم برنامهریزی قرار گرفتهاند.
شریفینیا و همکاران (1392) تحقیقی با عنوان”برنامهریزی راهبردی توسعه گردشگری با استفاده از مدل SWOT مطالعه موردی: شهر سوخته” با هدف بررسی وضعیت گردشگری و نقش آن در توسعه ملی انجام دادهاند و گردشگران و مسئولان به عنوان جامعه آماری این پژوهش انتخاب شده است. در این تحقیق با استفاده از تحلیل SWOT به ارائه استراتژی و راهبردهای جهت توسعه گردشگری شهر سوخته، پرداخته شده است. نتایج و تحلیلهای تجربی نشان میدهد که منطقه مورد مطالعه به علت بالا بودن پتانسیل و جاذبههای گردشگری از آستانهی آسیبپذیری بالاتری برخوردار است. از این رو بازنگری در سیاستهای موجود، به منظور رفع محدودیتها و استفاده از مزیتهای نسبی ضرورتی اجتنابناپذیر است.
عباسپور (1389) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان “ارزیابی کیفیت محصول گردشگری شهری تهران از دید گردشگران درون مرزی” تلاش کرده است با اتخاذ الگوی محصول گردشگری شهری، رضایت گردشگران درون مرزی شهر تهران را از کیفیت عناصر مختلف (اصلی، ثانویه و جانبی) محصول گردشگری این شهر با استفاده از دو تکنیک IPA(تحلیل اهمیت-عملکرد) و EPA (انتظارات ادراکات-اهمیت) ارزیابی کند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که بخش عمدهای از نقات ضعف محصول گردشگری شهر تهران مربوط به عناصر جانبی (زیرساختها) بوده بنابراین برای رفع نارضایتی گردشگران، بهبود و ارتقا سطح کیفیت این عناصر در اولویت قرار دارد و این الویتبندی مدیریت و مصرف هدفمند منابع محدود مقصد را میسر میسازد.
تحقیقات خارجی
اندریوتیس[131] (2001) تحقیقی با عنوان ” استراتژیهای مقصدهای تفرجگاهی و مراحل چرخۀ عمر آنها”با هدف بررسی میزان سودمندی استراتژیهای حوزۀ کسب و کار برای مقصدهای تفرجگاهی و مراحل چرخۀ عمر آنها، انجام داده است.
هوسین(2014 (مطالعهای با عنوان “ردیابی چرخه عمر گردشگری مالزی و ارزیابی استراتژیهای استفاده شده از اولین طرح تا نهمین طرح مالزی” با هدف فهم و توضیح چگونگی توسعه گردشگری مالزی و شناسایی استراتژیهای استفاده شده در هر مرحله از چرخۀ عمر آن انجام داده است. جهت بررسی این موضوع به روش کیفی، تحلیلی از دادههای بایگانی شده از سال 1965 (اولین طرح مالزی) تا سال 2010 (نهمین طرح مالزی)، صورت گرفته است. بر اساس این تحلیل مالزی در مرحلۀ توسعه میباشد و پیشنهاد نموده است که مالزی در حال حاضر به منظور پیشگیری از رکود مقصد، استراتژیهایی متناسب با مرحلۀ چرخه عمر آن استفاده نماید.
ایسو و ایبیتو (2010) در تحقیقی با عنوان”ترویج یک مقصد گردشگری نوظهور” تلاش کردهاند تا ارتباط استراتژیهای ترویج را با برنامهریزی و توسعه گردشگری نشان دهند. مسئله عمدهی آن تمرکز بر مدل توسعه استراتژیهای ترویج مقصدهای گردشگری نوظهور میباشد و به این نتیجه رسیده است که اجزای فیزیکی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناسی مقصد، پایه و اساس تدوین استراتژیهای مقصد را شکل میدهند. این استراتژیها گوشه بازار[132] (یک قسمت متمرکز و قابل هدفگذاری بازار است) برای مقصدهای نوظهور ایجاد میکنند و مقصدهای نوظهور را از مقصدهای به بلوغ رسیده متمایز میکنند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 04:48:00 ق.ظ ]
|