۲-۱۹- همردیفی در مدیریت استراتژیک
«همردیفی[۱۷۷]» به چهار دلیل همواره مفهومی بنیادین و اساسی در مدیریت استراتژیک بوده است. نخست آنکه، رشته سیاست های کسب و کار[۱۷۸](از نخستین پارادایم های مدیریت استراتژیک)، برآمده از مفاهیم «جورسازی»[۱۷۹]، و «همسویی»[۱۸۰] میان منابع سازمانی با فرصت ها و تهدید های محیطی بوده است (چاندلر و اندروس[۱۸۱] ، ۱۳۷۱ ). نقش بنیادین و زیربنایی هم ردیفی به خوبی در بیان آندروس، برجسته گردیده است. توانایی شناخت چهار جزء استراتژی – (۱) فرصت های بازار، (۲) شایستگی های شرکت، (۳) ارزش ها ی کارکنان، و (۳) پذیرش تعهد نسبت به بخش های گوناگون جامعه- هیچ کدام قابل مقایسه با هنر هماهنگ نمودن به کارگیری این اجزا، در داخل گزینه ای نهایی از اهداف نیست ( آندروس ،۱۳۷۱ ).” بنابراین مفهوم سازی در مدیریت استراتژیک همواره بر نیاز به جور سازی و همردیف نمودن اجزا گوناگون مرتبط با استراتژی تاکید می نموده است.
دوم آنکه، در پژوهش هایی که اخیرا توسط محققین حوزه مدیریت استراتژیک صورت گرفته است، ایشان از مفاهیم و روش های تحقیق سایر رشته های مرتبط بهره گرفته اند. به ویژه سه رشته «اقتصاد سازمان صنعتی پورتر (۱۹۸۱)»، رفتار اداری سایمون (۱۹۸۱)، و بازاریابی گادیک (۱۹۸۱)، به عنوان سه رشته بسیار مرتبط با حوزه مدیریت استراتژیک شناخته شده اند ( جمیسون[۱۸۲]،۱۳۸۱ ) ، و به این دلیل که «هم ردیفی»، مفهومی غالب در این سه رشته مادر بوده است، به ویژه در اقتصاد سازمان صنعتی و رفتار ادرای، در رشته مدیریت استراتژیک نیز به عنوان مفروضه ای اساسی مطرح گردیده است.
سوم، به دنبال مطرح شدن ایده «پژوهش های تجربی مبتنی بر تئوری اقتضایی»، در مدیریت استراتژیک توسط هافر (۱۳۷۵)، بسیاری از مطالعات چه به صورت ضمنی و چه به صورت مستقیم، مفهوم هم ردیفی را در مطالعات خویش به کارگرفتند. مطالعات پژوهش های حوزه مدیریت استراتژیک، در مطالعات خود، نقش عوامل گوناگون اقتضایی را بر تدوین و فرموله نمودن استراتژی جستجو می نمودند. اغلب مطالعات و پژوهش های مبتنی بر تئوری اقتضایی نیز به صورت عمومی مفهوم هم ردیفی را برحسب روابط دو متغیره جستجو می نمودند. اما دیدگاه های جدیدتر دست یابی به انسجام و هماهنگی را میان مجموعه ای بزرگتر از عناصر را مورد بحث قرار داده اند.
و نهایتا چهارم آنکه، «هم ردیفی» به عنوان یک مفهوم هنجاری و قاعده اساسی توسط بسیاری از مشاوران سازمانی به کار گرفته شده است. و در این بین هماهنگی میان عناصر پیچیده و گوناگون سازمان برای اجرای اثربخش استراتژی انتخاب شده، مورد تاکید قرار می کرفته است ( ون کاترمن و کاملیوس، ۱۹۸۴ ). به عنوان مثال بر هماهنگی و سازگاری میان هفت عنصر سازمانی (استراتژی، ساختار، سیستم ها، سبک مدیریت، کارکنان، ارزش های مشترک، و مهارت ها)، به عنوان پیش نیاز دست یابی به موفقیت سازمانی مطرح گردیده است ( پیتر و واترمن[۱۸۳] ، ۱۹۸۲ ).
بنابراین مفهوم هم ردیفی جزء لاینفک مطالعات، پژوهش ها، و مشاوره های سازمانی در حوزه مدیریت استراتژیک بوده است و همواره نیز محل چالش های اساسی در این رشته بوده است.
علاوه بر این اخیرا مفاهیم استراتژیک و تحقیقات استراتژی از این نظر که صرفا به ارائه راه حل های تجویزی، بدون وجود یک بنیاد تئوریک مستحکم، و مطالعات تجربی کافی برای پشتیبانی از این تجویزها، مورد انتقادات شدیدی قرار گرفته اند ( مینتزبرگ[۱۸۴] ،‌۱۹۷۷ ). بنابراین درک و شناخت مفهوم هم ردیفی، درحوزه استراتژیکی که مورد مطالعه قرار گرفته است، قبل از آنکه به عنوان یک قاعده بدیهی و قانون هنجاری به کار گرفته شود، ضروری است. در این قسمت با بیان خلاصه ای از مهم ترین چارچوب های تئوریک و رویکردها به مفهوم هم ردیفی در مدیریت استراتژیک منابع انسانی، تلاش می شود تا تعریف مناسبی از این مفهوم در این حوزه ارائه شود.
۲-۲۰- همردیفی در مدیریت استراتژیک منابع انسانی
همردیفی، مفهوم بنیادین بسیاری از تئوری‌ها در تمام سطوح تحلیلی شامل افراد، گروهها، و سازمان‌ها می‌باشد( ون کات رامان[۱۸۵] ،‌۱۹۸۹ ). تاشمن و نادلر (۱۹۸۰) هم ردیفی را «درجه ای که نیازها، حوزه‌ها، اهداف، و/ یا ساختار یک جزء، با نیازها، حوزه‌ها، اهداف و/ یا ساختار جزء دیگر پیوند خورده است» تعریف می‌کنند.
فرض اساسی و ثابت در تمامی تعاریف و مفهوم‌سازی‌ها از همردیفی این است که سازمان‌ها زمانی که به انطباق دست می‌یابند اثربخش تر و کاراتر عمل خواهند نمود (نسبت به زمانی که چنین انطباقی در سازمان وجود ندارد) ( میلی من و همکاران[۱۸۶] ،‌۱۹۹۱ ، لینگنیک هال[۱۸۷] ، ۱۹۸۸ )

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">