بررسی بازنویسی ها و بازآفرینی های کلیله و دمنه برای کودکان و نوجوانان، منتشر شده … |
و گفت: در این چاه است و من از وی میترسم، اگر ملک مرا در بر گیرد او را نمایم. شیر او را در بر گرفت و به چاه فرو نگریست، خیال خود و از آن خرگوش بدید، او را بگذاشت و خود را در چاه افکند و غوطی خورد و نفس خونخوار و جان مردار به مالک سپرد.» (منشی، ۱۳۸۹: ۸۷)
۳-۴-۱-۳- روش خلق اثر
این داستان در کلیله و دمنه با عنوان «خرگوشی که به حیلت، شیر را شکار کرد» در لابهلای باب شیر و گاو نقل شده است.
بازنویس به منظور نمایان کردن دو شخصیت مخالف و برجستهی داستان و همچنین کوتاه و موجز کردن عنوان، آن را به «شیر و خرگوش دمسیاه» تغییر داده است.
او با افزودن مطالبی به داستان که بیشتر در قسمت شخصیتپردازی انجام شده است، زمینهی حضور فعالتر کودک را در داستان فراهم کرده است.
داستان همان حکایت کلیله و دمنه است با همان مضمون و محتوا؛ اما در اثر بازنویسی شده، سخن از زمانی است که قرعه به نام راسو و جوجه تیغی افتاده است تا غذای شیر شوند و شیر آنها را نمیپسندد و به این ترتیب همین حوادث جدید و همچنین برجسته کردن شخصیتهای مأخذ، به اثر حاضر خلاقیت بخشیده است.
تصاویر زیبا و رنگی کتاب که حضور تمامی شخصیتها در آن آشکار است، سهم بسزا و قابل توجهی در جلب توجه کودک به مطالعهی این داستان دارد.
۳-۴-۱-۴- عناصر داستان
– پیرنگ
روابط علی و معلولی، حوادث داستان را به هم پیوند زده است و چون هیچگونه پیچیدگی در رویدادها به چشم نمیخورد و داستان قابلیت گسترش دارد، پیرنگ از نوع باز است.
حیوانات که از حملات ناگهانی شیر خسته شدهاند، به او پیشنهاد میدهند که هر روز حیوانی را به عنوان غذا نزد او میفرستند. وقتی قرعه به نام راسو افتاده است، شیر خشمگین میشود زیرا بسیار بدبو است و نمیتواند آن را بخورد. خرگوش از آنجا که تدبیر و نقشهای دارد، اجازه میخواهد تا کمی دیرتر نزد شیر برود. خرگوش علت دیر آمدنش را این میداند که شیری، غذای سلطان را از او میگیرد و درون چاه میرود زیرا میخواهد شیر را به سمت چاه بکشاند. شیر با دیدن عکس خود در چاه، تصور میکند شیر دیگری است و به همین دلیل با پریدن در چاه مرگ خود را رقم میزند.
اکنون عناصر طرح به کار رفته در داستان بررسی میشود:
داستان با توصیف زندگی آرام حیوانات جنگل شروع میشود. حضور شیر که حیوانات را شکار میکند، گرهافکنی را شکل میدهد. به دنبال آن حیوانات جنگل پس از مشورت با یکدیگر، نزد شیر میروند و به او پیشنهاد میدهند از شکار آنها، خودداری کند تا خودشان غذای او را بفرستند و این کشمکش درونی داستان را به وجود میآورد و البته این کشمکش یک بار دیگر نیز جلوه میکند؛ زمانی که خرگوش دمسیاه برای از میان بردن شیر تدبیری میاندیشد (کشمکش درونی). بعد از پیشنهاد حیوانات، خواننده در حالتی از تعلیق قرار میگیرد که آیا این روند تا پایان داستان ادامه دارد و هر روز حیوانی غذای او میشود. با حوادثی که بازنویس به داستان افزوده است، حالت تعلیق و دلهرهی مخاطب بیشتر میشود. وقتی راسو و جوجه تیغی را برای شیر میآورند او عصبانی میشود و آنها را پس میزند، در اینجا خواننده نگران است که آیا شیر دوباره روش قبلی شکار حیوانات را پیش میگیرد. پس با کنجکاوی، ماجرا را دنبال میکند. بحران زمانی شکل میگیرد که خرگوش دمسیاه نزد شیر میرود و نقشهاش را اجرا میکند. هنگامی که شیر به سوی چاه میآید و با دیدن تصویر خود در آب، خود را به درون چاه پرت میکند، داستان به نقطهی اوج خود میرسد. گرهگشایی زمانی است که شیر غرق میشود. خوشحالی حیوانات و زندگی خوب و خوش آنها بدون شیر، پایان خوش داستان را رقم میزند.
بازنویس با افزودن مطالبی به داستان و ایجاد هیجان و تعلیق بیشتر در خواننده، پیرنگ را مستحکم و استوار کرده است.
– شخصیتپردازی
تمامی شخصیتها حیوانی هستند و همچون اثر مأخذ نامگذاری نشدهاند. شخصیت خرگوش که در مأخذ پیروز نام دارد، در اینجا به خرگوش دمسیاه یاد میشود.
شخصیت اصلی داستان، خرگوش دم سیاه است؛ خرگوشی کوچک که با تدبیر بزرگش شیر را به هلاکت میرساند و اعجاب سایر حیوانات را بر میانگیزد (شخصیتپردازی غیرمستقیم):
«گورخر گفت: ولی تو به این کوچکی چطوری شیر به آن بزرگی را توی چاه انداختی و خودت هم سالم برگشتی؟ مگر میشود؟ نکند باید حیوان دیگری را بفرستیم.» (شیخی، ۱۳۸۶: ۸۴)
خرگوش دم سیاه همان شخصیت پیروز حکایت مأخذ است و بیشتر در لابهلای گفتوگوهایش به خواننده معرفی میشود. (شخصیتپردازی غیرمستقیم):
«کمی صبر کنید و بعد مرا بفرستید. من نقشهای کشیدهام تا همه از دست این شیر ظالم راحت شویم.» (همان: ۷۹)
شیر شخصیت مخالف خرگوش است؛ شخصیتی بیرحم و درندهخو که تنها دغدغه و مشکلش، خوردن حیوانات بیچاره و بیگناه است (شخصیتپردازی غیرمستقیم):
«گوزن شروع به صحبت کرد و گفت: «ای شیر بزرگ و قدرتمند، ما امروز به اینجا آمدهایم تا مشکل خودمان و شما را حل کنیم.» شیر با صدای بلندی خندید و گفت: «چه حرفهایی میشنوم؟ مگر من چه مشکلی دارم که شما میخواهید آن را حل کنید؟ مشکل من فقط خوردن شما
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 03:21:00 ق.ظ ]
|