کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است

p> نیز به همین معنا ذکر شده است که راجع به این آیه در «غزل» توضیح داده شده است و خواه شکستن معنوى باشد مثل شکستن پیمان. در کلام الله مجید از نقض بیشتر در معنای معنوى به کار رفته است. قرآن کریم افرادی را که بر عهد خویش تاکید می‌ورزند اما پس از مدتی آن را نقض میکنند نکوهش میکند:‏ «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها ؛ عهدها را بعد از تأکید نشکنید.»[۸۲]یا کسانی که عهد و میثاق الهی رانقض نمیکنند ستایش می‌کند: «الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ‏ الْمِیثاقَ‏[۸۳]؛آنانکه به عهد خدا وفا میکنند و پیمان محکم را نمیشکنند».[۸۴]
نقض عهد در لغت‌نامه‌ی دهخدا به شکستن عهد، خلاف پیمـان عمل کردن، عهدشکنی و پیمان‌شکنی معنا شده است.[۸۵] نقض عهد دو گونه است؛ گاهی انسان خود عهد را میگسلد و گاهی رابطهی بین خود و عهد را قطع میکند. یعنی تعهد به عهد ندارد. امتهای پیشین گاهی کتاب الهی را تحریف میکردند، یعنی خود عهد را نقض کردند و گاهی آن را تحریف نکردند لیکن پیوند خود را با آن کتابها قطع کردند. تفاوت این دو شیوه این است که در صورت دوم فقط شخص منقطع سقوط میکند، ولی اصل حبل سالم و محفوظ است و دیگری میتواند به آن تمسک کند و نجات یابد ولی در صورت اول که اصل گسسته شده هم خود عهدشکن سقوط میکند و هم باعث سقوط دیگران میشود.[۸۶]
۱- ۵-۲-۲٫ نَکث عهد
نکث (بر وزن مکث) به معنی شکستن، بازگشودن و واتابیدن است.[۸۷] (وإِذاهُمْ‏ یَنْکُثُون[۸۸]َ‏) همانند نقض است و در قرآن کریم برای پیمان‌شکنی استعاره گرفته شده است.[۸۹] مانند سورهی مبارکه توبه که می‌فرماید: «وَإِنْ‏ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ»[۹۰]. همچنین نِکث (به کسر نون) نیز چیزی است که پس از تابیده شدن باز شده باشد، ریسمان باشد یا بافته است و در معنی همانند نَکث است. واژهی نکث در هفت آیه از قرآن آمده است و با مشتقاتش نُه بار تکرار شده است و در مورد پیمان‌شکنی و نقض عهد به کار رفته است بجز در سورهی نحل آیه ۹۲ که «أنکاثاً» ذکر شده است.
۱-۵-۲-۳٫ نَبذ عهد
کلمهی «نبذ» معناى دور انداختن یک شیء به خاطر بی‌اهمیت بودن آن است.[۹۱] نبذ در قرآن به معنای بیتوجهی به عهد و پیمان الهی به کار رفته است (همزه ۴، آل عمران ۱۸۷، بقره ۱۰۰، قصص ۴۰).[۹۲]راغب نیز نبذ را انداختن چیزی از روی بیاعتنایی تعریف میکند اما دیگران مطلق انداختن را نبذ میدانند. چنانکه در اغلب آیات قرآن کریم هم عدم اعتنا ملحوظ است و نبذ به معنای «انداختن چیزی از روی بی اعتنایی و هم چنین به معنای بی توجه بودن به چیزی» آمده است. مانند: «‏فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ‏ فَنَبَذْناهُمْ‏ فِی الْیَم‏؛ فرعون و لشکریان او را گرفته و به دریا انداختیم»[۹۳]و نیز در آیه‏ی «فَنَبَذُوهُ‏ وَراءَظُهُورِهِمْ‏ ؛ از روی بى‏اعتنائى آن را پشت سر انداختند و اهمیّت ندادند».[۹۴]
۱- ۵-۲-۴٫ غدر
غدر به معنای ترک کردن است. به ترک عهد نیز غدر میگویند و به عنوان نمونه وقتی گفته میشود فلانی «غادر» است یعنی «ناقض عهد» است. این لفظ تنها دو بار در قرآن، (کهف / ۴۷ و ۴۹) آمده است.[۹۵]
۱-۴-۲-۵٫ غَزْل عهد
غَزْل (بر وزن فلس) به معنای تابیدن است. قرآن کریم بر وفاداری به پیمانهای الهی تاکید فراوان نموده و سستی در وفای به عهد و بد قولی را به شدت مورد نکوهش قرار داده است. تنها مثلی که با واژه غزل در این زمینه در قرآن آمده و خداوند به ناقض عهد زده است در آیه «وَ لاتَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ‏ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ َنْکاثاً؛(در عهد و پیمان خویش ثابت قدم باشید) وچون آن زن نباشیدکه رشته خویش را پس از تابیدن پنبه قطعه قطعه کرد»[۹۶]است که بر ثابت قدم بودن در عهدالله است تاکید نموده است. بدین معنا که اگر به عهد خدا وفا نکنید، قول شما بى‏فایده و بى‏اثر خواهد بود مثل عمل آن زن و در آن صورت بى‏اعتبار خواهید بود. نقل شده است که آن زن سفیهى بود از قریش با کنیزانش تا نصف روز میرشت آنگاه میگفت آنچه رشته‏اند پنبه کنند و این عادت او بود و به وى سفیه مکه میگفتند.[۹۷]
۱- ۵-۲-۶٫ خلف وعده
خُلف (بر وزن قفل) به معنی مخالفت در وعده و وفا نکردن به آن است و فعل آن همه از باب افعال بکار رفته است. مانند «إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ»[۹۸] ونیز آیهی ۴۷ همین سوره « فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ‏ مُخْلِفَ‏ وَعْدِهِ رُسُلَهُ …». وقتی به کسی گفته میشود خلف وعده کرد یعنی به وعدهی خود وفا نکرد.[۹۹]«وَعَدَنی فَأخلَفنی» یعنی به وعده و قرار خود وفا نکرد.[۱۰۰] در لسان العرب نیز در توضیح این کلمه آمده است: اخلاف عبارت است از وفا نکردن در عهد و پیمان و به اتمام نرساندن وعده و «رجُلٌ مُخلِفٌ» یعنی مردی که بسیار خلف وعده میکند.[۱۰۱]
۱-۶٫ اهمیت وفای به عهد و ارزش وفاداری در اسلام
وفای به عهد، یکی از بدیهیترین ارزشهای اجتماعی است که مقبولیت عمومی دارد و بدون آن هیچگونه همکاری اجتماعی ممکن نیست. دین اسلام بر وفای به عهد تاکید زیادی نموده و این امر را یکی از اصول انسانی دین دانسته که باید نسبت به همه افراد آن را لازم المراعات می‌داند.به همین دلیل در منابع اسلامی تاکید فراوانی روی این موضوع شده است. هرگاه وفای به عهد در جامعه کمرنگ شود، هرج‌ومرج و سلب اط
مینان عمومی که بزرگترین بلای اجتماعی است در میان جامعه رواج پیدا می‌کند و در چنین حالتی نباید انتظار داشت که اسلام نیز به نحو مطلوب به مرحله اجرا درآید چرا که همه قوانین اسلام از دو حال خارج نیستند: برخی عبارت‌اند از عهد و پیمان میان انسان و خداوند و برخی دیگر عهد و پیمان میان انسان‌ها با یکدیگر. و مردمی که وفای به عهد را ناچیز میشمارند در واقع نسبت به این پیمانهای میان خود و خداوند بی‌اعتنا هستند و در نتیجه هیچکدام از قوانین اسلامی به نحو مطلوب به اجرا در نمیآیند. لاجرم برای آنکه بتوان در سایه قوانین اسلامی به عبودیت پروردگار و حیات طیبه نائل آمد چاره‌ای جز متعهد شدن به پیمان‌ها و وفای به آنها وجود ندارد.
البته حسن وفای به عهد و قبح عهدشکنی از امور فطری است که برای هر انسانی قابل فهم است. به عبارتی دیگر، انسان برای درک حسن وفای به عهد و قبح عهدشکنی، به راهنمایی شرع و اقامه برهان نیاز ندارد. به همین جهت، زمانی که به تاریخ جوامع مینگریم، به وضوح مشاهده میکنیم که پایبندی به معاهدات، یکی از اصول اخلاق اجتماعی مورد توجه آن‌ها بوده است. در حقیقت، هیچ اجتماعی راه زندگی اجتماعی و پیشرفت به سوی مقاصد خود را، جز به وسیله پایبندی به معاهدات هموار نمیبیند.
قرآن کریم نیز به این دلیل که متعرض اصلاح زندگی اجتماعی بشر شده، همان‌گونه که به اصلاح زندگی افراد اهتمام نموده است، به طور گسترده به بیان اهمیت وفای به عهد پرداخته است. در قرآن به روشهای گوناگون به وفای به عهد اشاره شده است. توصیهی اکید قرآن به وفای به عهد چه به صورت عام و چه به صورت خاص، چه وفای به عهد به نفع صاحب عهد باشد یا به ضرر او، چه طرف مقابل مشرک باشد یا مسلمان، چه عهد بزرگ و مهم باشد یا کوچک و بی‌اهمیت. خلاصه آن که قرآن وجوب وفای به عهد را به طور مطلق دستور داده و تحت هیچ شرایطی و با هیچ عذر و بهانهای، نقض آن را جایز ندانسته است. مگر جایی که عدالت، نقض عهد را حکم کند.
در اهمیت وفای به عهد همین بس که خدای تعالی آنگاه که میخواهد از حضرت اسماعیل (ع) به عظمت نام برد وفای به عهد را به عنوان یکی از اوصاف برجستهی وی به شمار میآورد و یاد میکند.[۱۰۲] در آیهای که به این موضوع پرداخته، وفای به عهد پیش از مقام نبوت و رسالت آورده شده است و گویی که وفای به عهد، پایه‌ی نبوت است.
در چند جای قرآن مجید وفای به عهد را واجب و روی آن تأکید نموده است. مهم‌ترین آیهای که می‌توان در این رابطه نام برد آیهی «و اوفوا بالعهد ان العهدکان مسئولاً؛ به پیمان (پیمانی که خدا با شما بسته است از تکالیف شرعی و عهدی که با یکدیگر می‌بندید و عهدی که با خدا می‌بندید) وفاکنید به درستی که پیمان مورد بازخواست خواهد بود»[۱۰۳] است که «عهد» در این آیه مطلق آمده در نتیجه عمومیت را میرساند و حکم آیه، همهی عهدها را در برمیگیرد. درجای دیگر می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید به تمام عقدهای خود وفاکنید»[۱۰۴]که از آن جمله پیمان با خدا یا بندگان خداست . همچنین در باره‌ی اهل صدق و تقوا می‌فرماید: «و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا؛ آنان که به پیمانشان چون پیمان بستند، وفاکنندگانند».[۱۰۵]
باز در قرآن آمده است که؛ «بلى من اءوفى بعهده واتّقى فانّ اللّه یحبّ المتّقین». در اینجا وفاى به عهد همردیف تقوا شمرده شده، تقوایى که بهترین زاد و توشه انسان در قیامت و سبب ورود در بهشت و معیار شخصیت و مقام انسان در پیشگاه خدا است. این تعبیر نشان مىدهد که وفاى به عهد یکى از شاخههاى مهم تقوا است و تعبیر آیه دربارهی این دو از قبیل ذکر عام بعد از ذکر خاص است.[۱۰۶]
با توجه به این آیات، به وضوح مشاهده میشود که قرآن کریم نسبت به وفای به عهد در همه معانی و مصادیقی که دارد، توصیه اکید فرموده است. ذکر کردن وفای به عهد به عنوان صفت برجسته یک انسان مؤمن در قرآن و قرار گرفتن این صفت در کنار دیگر اوصاف اساسی او نظیر خشوع در نماز، روی‌گردانی از کارهای لغو، پرداخت زکات، پاک‌دامنی و محافظت بر نمازها، نشان‌دهنده‌ی اهمیت والای وفای به عهد است. همچنین ذکر وفای به عهد به عنوان یکی از اصول اخلاق نیکوکاران واقعی و قرار گرفتن این شاخصه مهم اخلاقی در کنار اساسی‌ترین مسائل اعتقادی و عملی، نشان‌دهنده جایگاه ویژه وفای به عهد است. در آیهی ۱۷۷ سورهی بقره، پانزده صفت نیک در قالب اصول مهم اعتقادی، عملی و اخلاقی برای نیکوکاران واقعی بیان شده است. در بخش اعتقاد به مسئله ایمان به خدا، فرشتگان، انبیاء، قیامت و کتب آسمانی اشاره شده و در بخش عمل به برپایی نماز، پرداخت زکات، آزاد نمودن بردگان و صبر اشاره گردیده است. در قسمت اخلاقی نیز، وفای به عهد و دل کندن از مادیات و ترحم به فقرا، به عنوان اصول این بخش معرفی شده‌اند.[۱۰۷]
در قرآن برای نشان دادن اهمیت وفای به عهد روشهای دیگری نیز از جمله بیان سرزنش عهدشکنان، برخورد شدید با عهدشکنان و بیان پیامدهای سوء عهدشکنی به کار برده شده است. از خلال آیات قرآن به دست میآید که عهدشکنی پیامدهای شوم گمراهی، قساوت، خیانت و دروغ، شرمساری، بی‌اعتمادی، جنگ و خونریزی، فرجام بد، لعنت، عذاب و انحطاط را به دنبال دارد.[۱۰۸] که در قسمتهای بعدی آنها را توضیح خواهیم داد.
پس از قدرت و شوکت اسلام در زمان پیامبر(ص)، خداوند در سوره‌ی برائت به جهاد با مشرکین امر فرمود که مکه معظمه را از لوث شرک و بت پرستی پاک کنند ولی از این حکم آن
عده از مشرکینی که سابقه پیمان عدم تعرض با مسلمین دارند استثناء فرمود که باید به پیمان خود وفا کنند و متعرضشان نشوند تا مدت پیمانشان پایان پذیرد آنگاه با آنها جهاد کنند چنانچه می‌فرماید: « الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئاً و لم یظاهروا علیکم احداً فأتِمّوا الیهم عهدهم الی مدتهم ان الله یحب المتقین؛ مگر کسانی از مشرکین که با ایشان پیمان بسته‌اید و چیزی از پیمان‌تان را نقض نکرده و با کسی برعلیه شما هم پشتی نکرده‌اند برای آنها پیمان‌شان را تا مدت‌شان کامل کنید به درستی که خدا پرهیزگاران را دوست می‌دارد».[۱۰۹]
در روایات اسلامی به اهمیت وفای به عهد به طور مفصل پرداخته شده است و شواهد بسیاری در دست است که پیغمبر اکرم (ص) به وفای به عهد اهتمام تام داشت. از آن جمله در صلح حدیبیه بین آن حضرت و مشرکین مکه پیمانی بسته شد که اگر کسی از پیروان رسول خدا (ص) به سوی قریش آمد قریش او را بپذیرد و هر کس از قریش به سوی پیغمبر (ص) آمد او را نپذیرد رسول خدا (ص) همچنان بر پیمان خود استوار بود و کسی از افراد قریش را در آن هنگام نمیپذیرفت. [۱۱۰]پیامبر خدا (ص) اهمیت ویژه‌ای برای وفای به عهد قائل گشته و آن را مرادف با دین‌داری و عهدشکنی را مصداق بیدینی میداند. در حدیثی از ایشان نقل است که: «لادین لمن لا عهد له؛ کسی که پیمانشکن باشد دیندار نیست».[۱۱۱]
عمار یاسر گفته است: «من و محمد (صلی الله علیه و آله) قبل از اسلام گوسفند میچراندیم روزی در محلی مرتع خوبی یافتم و قرار شد گوسفندان را آنجا بچرانیم فردا که من گوسفندانم را به آنجا بردم دیدم آن حضرت پیش از من به آنجا رسیده، ولی گوسفندان را از چرا بازداشته است. پرسیدم: چرا چنین کردهای؟ پاسخ داد: ما با هم قرار گذاشتیم که گوسفندان را به اتفاق بچرانیم و من دوست ندارم خلاف وعده انجام دهم ».[۱۱۲]




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-22] [ 03:01:00 ق.ظ ]




برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

که واجب است.به عبارت دیگر باید چنین عهدی را نقض کرد. و یا اگر مفاد عهد طوری باشد که آبروی مؤمن به خطر بیفتد یا اگر کسی قسم بخورد یا عهدى بر عمل حرامى ببندد پس مخالفت با آن، واجب مى‌گردد.[۲۸۵]
۴-۷٫ ثمرات وفای به عهد و زیان‌های عهدشکنی
وفای به عهد در متون اخلاقی اسلام مورد تاکید فراوان بوده و ثمرات زیادی برای آن ذکر شده است که در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و هم چنین در بعد دنیوی و اخروی زندگی انسان‌ها و روابط آنان تأثیر بسیار دارد. در اینجا به ذکر چند مورد اکتفا میکنیم.
۴-۷ – ۱٫ ثمرات وفای به عهد
۴-۷-۱ – ۱٫ نظم اجتماعی و ثبات جامعه
اسلام بیش‌ترین اهمیت را براى استحکام پیوندهاى اجتماعى قائل شده است و به یقین هر چیزى که کمک به تقویت این پیوندها کمک کند از نظر اسلام مطلوب و هر چیزى که سبب تضعیف آنها گردد منفور است. بدیهى است نخستین چیزى که سبب تقویت این پیوندها و در نتیجه از شرایط عمده تعاون و همکارى اجتماعى است، مسئلهی عهدها و پیمانها است. اگر مسئلهی وفاى به عهد مورد بی‌توجهی قرار گیرد پیشرفت جامعه انسانى عملاً متوقف مىگردد. اصولاً مىتوان میزان اتحاد، دوستی، قدرت، شوکت و پیشرفت در جامعه و موفقیت و بزرگی افراد را در زندگى به میزان پایبندى آنان به عهدهایشان ارزیابى کرد.
۴-۷-۱ – ۲٫ جلب اعتماد دیگران
اصولاً آنچه جامعه را از تفرقه بیرون میآورد و هم چون رشتههای زنجیر به هم پیوند میدهد، همین اصل اعتماد متقابل است که پشتوانه فعالیتهای اجتماعی و همکاری در سطح وسیع است. عهد و پیمان و سوگند، تأکیدی برای حفظ این هم بستگی و اعتماد متقابل است. در بُعد اجتماعی هر اندازه مردم بیشتر آن را رعایت کنند اعتماد بیشتری نسبت به یکدیگر پیدا میکنند. در نتیجه احساس اطمینان و آرامش بیش تر نموده و با خیال آسودهتری به فعالیت میپردازند و نسبت به تعهدات مالی احساس ناامنی و نگرانی نمیکنند و این باعث رشد اقتصادی جامعه و مایهی سعادت مردم آن جامعه میگردد.
همچنین وفاى به عهد سرمایههاى دیگران را به سوى انسان سرازیر مىکند و حتّى در جهات مادّى نیز زندگى او رونق مىگیرد به همین دلیل است که تمام دولتهاى جهان براى اینکه بتوانند از رونق اقتصادى خوبى برخوردار گردند سعى مىکنند به عهد و پیمانهاى خود پایبند باشند و الا منزوى خواهند شد، حتّى در کشورهایى که انقلاب رخ مىدهد و نظام جامعه به کلی دگرگون مىشود هنگامى که انقلابیون زمام کشورى را به دست مىگیرند اعلام مىکنند که بر تمام عهد و پیمانهایى که نظام پیشین داشته است وفادارند، هر چند عهد و پیمانها برخلاف سلیقه و تشخیص آنها باشد چرا که اگر راهى جز این بروند اعتماد بین‌المللی را از دست خواهند داد. علاوه بر این اصل عدالت که از بدیهىترین اصول اخلاقى اجتماعى است، بدون وفاى به عهد و پیمان در جوامع انسانى پیاده نمىشود و پیمان‌شکنان در صف ظالمان و جبارانند و هر انسانى با فطرت خداداد خویش چنین افرادى را ملامت و سرزنش و تحقیر مىکند و این نشان مىدهد که لزوم وفاى به عهد یک امر فطرى است.
۴-۷-۱ – ۳٫ حب الهی
خداوند در برخی از آیات قرآن راه رسیدن به تقوای الهی و بهرهمندی از محبت او را وفاداری به عمل و عهد و پیمان الهی میداند. مراد از حب الهی مورد دوستی و عشق و محبت الهی قرار گرفتن است و اینکه خداوند بنده‌اش را دوست میدارد و او را مورد عنایت خود قرار میدهد. با توجه به آیهی ۷۶ سورهی آل عمران خداوند میفرماید: وفای به عهد و امانت‌داری از نشانهای تقوا است. کسی که وفادار باشد باتقواست و باتقوایی و وفاداری به عهد و امانتداری زمینهی جلب محبت خداوند است. و همچنین خداوند در این آیه خطاب به اهل کتاب میفرماید: چنانچه وفادار باشند و تقوا پیشه کنند محبوب خدا هستند و تقوا ملاک محبوبیت است نه اهل کتاب بودن». [۲۸۶]
۴-۷-۱-۴٫ لطف الهی
برخورداری از لطف خاص خدا قسم دیگر از آثار وفاداری است. چنانکه در برخی از آیات قرآن اشاره شده خداوند وفاداران را مورد ستایش و تمجید قرار داده و لطف خاص خود را شامل حال آنها میکند. حال این الطاف الهی ممکن است در هر زمینهای باشد. با توجه به تفسیر آیه‌ی ۱ سورهی مائده که خداوند در این آیه به وفاداران اشاره میکند که به عهد و پیمان خود با خدا وفا کنید و چنانکه با خدا عهد بستهاید گوشت چارپایان را که بر شما حلال گشته استفاده کنید و از خوردن حرام بپرهیزید، میتوان گفت این حکم برای وفاداران در واقع یک لطف الهی است.
۴-۷- ۱ – ۵٫ برخورداری از برکات و پاداش الهی
خداوند میفرماید: «وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلیلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ پیمان خدا را به بهاى اندک مفروشید، حق اینست که آنچه نزد خداست بهتر است اگر بدانید آنچه نزد شماست فانى مى‏شود و آنچه نزد خداست ماندنى است و کسانى که صبورى پیشه کردند پاداششان را بهتر از آنچه عمل مى‏کرده‏اند مى‏دهیم».[۲۸۷]
باز در جای دیگر خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ
أَجْراً عَظیماً؛ به درستى آنهایى که با تو بیعت مى‏کنند جز این نیست که با خدا بیعت مى‏کنند چون دست خدا بالاى دستشان است بنا بر این هر کس بیعت خود را بشکند علیه خودش شکسته و هر کس وفا کند به عهدى که با خدا بر سر آن پیمان بسته خداى تعالى خیلى زود پاداش عظیمى به او مى‏دهد.[۲۸۸]
۴-۷ – ۲٫ زیانهای عهدشکنی
یکی از روشهایی که در قرآن برای نشان دادن اهمیت وفای به عهد به کار رفته، بیان پیامدهای سوء عهدشکنی است. از خلال آیات قرآن به دست میآید که عهدشکنی پیامدهای شوم گمراهی، قساوت، خیانت و دروغ، شرمساری، بی‌اعتمادی، جنگ و خونریزی، فرجام بد، لعنت، عذاب و انحطاط را به دنبال دارد.[۲۸۹]در زیر نمونه‌هایی از زیانهای نقض عهد آمده است.
۴-۷-۲ – ۱٫ رواج بی‌اعتمادی در جامعه و از هم گسیختگی آن
اگر پیمان‌شکنی‌ها در سطح جامعهاى گسترش یابد و افراد به تعهد خویش بی‌اعتنایی نشان دهند و تخلف کنند به همان مقدار سلب اعتماد و بدبینی پدید میآید. بدقولی، از نظر اخلاقی رفتاری نابهنجار و ضد ارزشی است که به عنوان یک رذیلت ناپسند اخلاقی معرفی شده است. جامعهای که از سرمایه اخلاقی و اعتماد عمومی در سطح بالایی برخوردار است افزون بر اینکه متعهد به عقود و عهود است، به قول و قرارهای خود نیز پایبند است؛ زیرا این سطح از اعتماد عمومی موجب افزایش انسجام و همدلی اجتماعی و همگرایی و همکاری میان افراد جامعه میشود و روند معاملات و تعاملات و ارتباطات اجتماعی را تسهیل میکند.
در مقابل، هرگونه بی قولی، به معنای فقدان اعتماد اجتماعی در جامعه و بیانگر نوعی بحران اخلاقی در جامعه است. هر چند که چنین جامعهای با احکام قانونی و حقوقی سفت و سخت، همکاری اجتماعی را سامان میدهد، ولی نمیتواند به رشد و شکوفایی کامل دست یابد و در دو عرصه آرامش و امنیت و آسایش و رفاه اقتصادی با مشکل جدی مواجه خواهد شد؛ زیرا آنچه جامعه را به کمال میبرد، همکاریهای همدلانه است که بیانگر انسجام و وحدت ملی است.
به سخن دیگر، اجتماع، خود یک خانواده بزرگ است که اصل حاکم بر آن میبایست اصول اخلاقی و عشق و محبت و مودت جمعی باشد؛ چرا که اگر بخواهد نظام اجتماعی را عقلانیت و حقوق و قوانین، سامان دهد، در یک کف از تعاملات اجتماعی باقی خواهد ماند و هرگز روابط اجتماعی سالم در آن شکل نخواهد گرفت. جامعه همانند خانواده همان اندازه که به عقلانیت و قانون مداری نیاز دارد، فراتر از آن به احسان و محبت و مودت نیاز دارد که ریشه در اصول اخلاقی چون وفای به قول و قرارها دارد. میزان وفای به عهد و سطح عمل و التزام به این قول و قرارها نشان میدهد که تا چه اندازه انسجام و همدلی و نیز همکاری و معاونت میان اعضای یک خانواده بزرگ به نام جامعه وجود دارد. هر چه پایبندی و التزام به قول و قرارها افزایش یابد، به همان میزان سطح اعتماد عمومی و نیز سطح همکاری و همدلی و انسجام نیز افزایش مییابد. بدقولی در جامعه، به معنای بحران اخلاقی است و از آثار آن بی‌اعتمادی اجتماعی و از دست رفتن سرمایههای بزرگ برای جامعه و در نتیجه عامل واگرایی و تفرقه و فقدان امنیت و آرامش و همچنین آسایش و کاهش رشد اقتصادی و بحران در آن خواهد بود.
۴-۷- ۲ – ۲٫ تسلط دشمنان
عهدشکنی در جامعه جدایی و بی‌اعتمادی و تفرقه را به دنبال دارد. وقتی رشتهی اتحاد یک جامعه پاره شد و دچار تفرقه گردید، هنگام خطر نمی‌تواند با یکپارچگی در برابر دشمن بایستد و به آسانى در برابر دشمن زانو مىزند از همین رو پیغمبر اکرم(ص) پیمان‌شکنی را مایه چیرگی دشمن دانسته و می‌فرماید: «اذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم; هرگاه پیمان شکنی کردند، خداوند دشمنشان را بر آن ها چیره می کند.»[۲۹۰] در جای دیگر میفرمایند: «خَمسٌ بِخَمسٍ ما نَقَضَ قَومٌ العَهدَ إِلّا سَلَّطَ عَلیهِم عَدُوُّهُم وَ ما حَکِمُوا بَغَیرِ ما أَنزَلَ اللهُ إلّا فَشافیهِمُ الفَقرُ وَ لا ظَهَرَت فیهِمُ الفاحِشَهُ إِلّا فَشافیهِمُ المَوتُ و لا طَفَّفوا المِکیالَ إِلّا مُنِعوا النَّباتَ وَ أُخِذُوا بالسَّنّینَ وَ لَا مَنَعُوا الزَّکاهَ إِلّا ُحُبِسَ عَنهُمُ القَطرُ؛ پنج چیز از لوازم پنج چیز است؛ کسانی که پیمان شکنند دشمنشان بر آنها مسلط شود و کسانی که بر خلاف آنچه خدا گفته قضاوت کنند فقر میان آنها رواج یابد و کسانی که بی عفتی میان آنها رواج یابد مرگ ناگهانی میان آنها شایع شود و کسانی که کم فروشی پیشه کنند به قحط دچار شوند و کسانی که زکات ندهند به خشکسالی مبتلا گردند»[۲۹۱] زیرا پیمان شکنی مایه سلب اعتماد از یکدیگر شده و اتحاد و یگانگی را از بین میبرد. وقتی هم جامعهای دچار پراکندگی شد، هنگام خطر نمیتواند با یکپارچگی در برابر دشمن بایستد و دشمن بر آنها مسلط میشود. امام صادق(ع) نیز فرمود: «وعده مؤمن به برادر دینیاش نذری است که کفاره ندارد. پس کسی که خلف وعده کند، با وعده خدا مخالفت کرده و خود را در معرض خشم خدا قرار داده است».[۲۹۲]
۴- ۷-۲-۳٫ عهدشکنی و عقوبت سریع
پیامبر (ص) فرمود: «اربعها سرع شئ عقوبه رجلا حسنت الیه و یکافئک بالاحسان الیه اسائه و رجل لاتبغی علیه و هو یبغی علیک و رجل عاهدته علی امر فمن امرکالوفاء به ومن امره الغدر بک و رجل یصل قرابته و یقطعون؛ چهار عمل زشت، سریعترین عقوبت را در پى دارد. اول کسی که به او احسان کنى امّا او نیکى تو را با بدى پاسخ دهد. دوم کسی که تو به او ستم نکنی ولی او به تو ستم کند. سوم کسى که
با او در کارى پیمان ببندى و تو به عهد خود وفا کنى، ولى او در حق تو مکر و خیانت کرده و به آنچه عهدکرده است وفا نکند. چهارم کسی که به رحم خود صله کند و آن رحم از او ببرد».[۲۹۳]
نقل است که ابوعزّه یکی از شاعران عرب و از مشرکین مکه بعد از چند بار عهدشکنی دوباره با تحریک «صفوان بن أمیه» عهدی را که با رسول خدا بسته بود، شکست و دیگران را علیه مسلمانان تحریک کرد و خود هم به جنگ آمد، «ابو عزّه» در غزوه «حمراء الأسد» اسیر شد و چون دیگر بار تقاضاى عفو و اغماض از رسول خدا (ص) کرد، حضرت در پاسخ وى فرمود: نه به خدا قسم! دیگر نخواهد شد که در مکه دست به ریش خود بکشى و بگویی که: من دو بار محمد را فریب دادم و به روایت دیگر: «گفت: همانا مؤمن دوبار از یک سوراخ گزیده نمى‏شود». آنگاه به «زبیر» یا «عاصم بن ثابت» فرمود تا گردن وى را بزنند و او را گردن زدند.[۲۹۴]
۴-۷-۲- ۴٫ خشم خدا و عذاب الهی
یکی از گناههایی که به کبیره بودنش تصریح شده شکستن پیمان و وفا نکردن به عهدهاست. امام صادق (ع) برای کبیره بودنش به آیهی ۲۵ سورهی رعد استشهاد نموده که در آن خداوند میفرماید: «والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به أن یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنه و لهم سوء الدار؛ کسانی که پیمان خدایی را پس از بسته شدنش میگسلند و میبرند آنچه خداوند امر به پیوند آن فرموده و در زمین فساد میکنند برای ایشان دوری از رحمت خداست و برایشان سرای بدی است که دوزخ است».[۲۹۵]
همچنین میفرماید: «الذین یشترون بعهد الله و ایمانهم ثمناً قلیلاً اولئک لاخلاق لهم فی الاخره و لا یکلمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیمه و لایزکیهم ولهم عذاب الیم ؛ به درستی کسانی که عهد خدائی و سوگندهای خود را در برابر قیمت ناچیزی از دست میدهند کرامتی ندارند و در قیامت نصیب و بهرهای برایشان نیست و در آن روز خدا با ایشان سخن نمیگوید و نظر و رحمت نمیافکند و پاکشان نفرموده و برایشان عذاب دردناکی است». [۲۹۶]




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:01:00 ق.ظ ]




راغب اصفهانی، حسین بن محمد. مفردات الفاظ قرآن. حسین خداپرست، قم: نشر نوید اسلام، چاپ دوم، (۱۳۸۹ش).

 

 

  • ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن. ج۲، ۴، سیدغلامرضا خسروی حسینی، تهران: مرتضوی، چاپ دوم، (۱۳۷۴ش).

 

 

  • زیبا کلام، فاطمه، سیر اندیشه فلسفی در غرب، چ اول، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، (۱۳۷۸ش).

 

 

  • ژکس، فلسفه اخلاق (حکمت عملی). ابوالقاسم پورحسینی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، (۱۳۶۲ش).

 

 

  • سبحانی، سید جعفر. منشور جاوید قرآن(نخستین تفسیر موضوعی به زبان فارسی). ج۱، قم: نشر توحید، چاپ اول، (۱۳۶۰ش).

 

 

  • ــــــــــــــــــــــــــ فرهنگ اصطلاحات وتعبیرات عرفانی. تهران: انتشارات طهوری، چاپ هشتم، (۱۳۸۶ش).

 

 

  • شبر، سید عبدالله. اخلاق، محمد رضا جباران، قم: مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ سیزدهم،(۱۳۸۷ش).

 

 

  • طالقانی، سید محمود. پرتوی از قرآن. ج۱، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ سوم، (۱۳۷۰ش).

 

 

  • طباطبایی، علامه محمد حسین .نهایهالحکمه. قم: مؤسسه نشر اسلام، (۱۳۶۲ش).

 

 

  • طوسی، نصیر الدین. اخلاق ناصری. مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران: شرکت افست، چاپ دوم، (۱۳۶۰ش).

 

 

  • عبدوس، محمدتقی؛ محمدی اشتهاردی، محمد. بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان (ع). قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، (۱۳۷۴ش).

 

 

  • علامه حلی، ترجمه‌ تبصره المتعلمین. شیخ ابوالحسن شعرانی، تهران: انتشارات کتاب فروشی اسلامیه، بیچا، (۱۳۷۲ش).

 

 

  • عمید، حسن. فرهنگ عمید. تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ هشتم، (۱۳۷۱ش).

 

 

  • غزالی طوسی، ابومحمد.الاربعین. برهان الدین حمدی، تهران: انتشارات اطلاعات، بیچا، ( ۱۳۸۹ش).

 

 

  • ــــــــــــــ.کیمیای سعادت. ج۱، حسین خدیوجم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم، (۱۳۸۲ش).

 

 

  • فارابی، محمد بن محمد. سعادت در نگاه فارابی. ترجمه تحصیل السعاده و تنبیه علی سبیل السعاده. علی اکبر جابری مقدم، قم: الهدی، بیچا، (۱۳۸۴ش).

 

 

  • فرامرز قرا ملکی، احد. اخلاق حرفه‌ای. بی‌جا: انتشارات مجنون، (۱۳۸۳ش).

 

 

  • فلسفی، هدایت الله. حقوق بین الملل معاهدات، تهران: نشر نو، چاپ دوم، (۱۳۸۳ش).

 

 

  • فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی. راه روشن؛ ترجمه کتاب المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء. ج۸، محمد صادق عارف، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، بیچا، (۱۳۷۹ش)

 

 

  • قرائتی، محسن. تفسیر نور. ج۱، ۵، ۶٫ تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، (۱۳۸۳ش)

 

 

  • کلینى، محمد بن یعقوب. أصول الکافی. ج۱،۲، کمره‏اى، قم: نشر اسوه، چاپ سوم، (۱۳۷۵ش).

 

 

  • مجموعه مقالات، فلسفه اخلاق. جمعی از مترجمان، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، (۱۳۸۰ش).

 

 

  • مدرسی، محمدرضا. فلسفه اخلاق: پژوهش در بنیان های زبانی، فطری، تجربی، نظری و دینی اخلاق. تهران: سروش، بیچا، (۱۳۷۱ش).

 

 

  • مدیریت مطالعات و تحقیقات حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی، درس های اخلاقی از نهج البلاغه. بیجا: شرکت ناجی نشر، چاپ اول (۱۳۸۹ش).

 

 

  • مصباح یزدی، محمد تقی. (مشکات)شرح الهیات شفا، ج ۱، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، (۱۳۸۶ش).

 

 

  • ـــــــــــــــــــــــــــــــــ. دروس فلسفه اخلاق. تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ سوم، (۱۳۷۳ش).

 

 

  • ــــــــــــــــــــــــــ. دروس فلسفه اسلامی، تهران: مؤسسه مطالعاتی و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، (۱۳۶۳ش).

 

 

  • مصطفوی، فریده و دیگران. روش خودسازی. قم: دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، بیچا، (۱۳۸۶ش).

 

 

  • مصطفوی، حسن. تفسیر روشن. ج‏۳، تهران: مرکز نشر کتاب، چاپ اول، (۱۳۸۰ش).

 

 

  • مطهری، شهید مرتضی. سیری در سیره نبوی. قم: انتشارات صدرا، (بیتا).

 

 

  • ـــــــــــــــــــــــــــ. تعلیم و تربیت. تهران: انتشارات الزهراء، چاپ هشتم، (۱۳۶۵ش).

 

 

  • معادیخواه، عبدالمجید. فروغ بی پایان. تهران: نشر ذره، بیچا، (۱۳۷۹ش).

 

 

  • معین، محمد. فرهنگ فارسی، چاپ نهم، تهران: انتشارات امیر کبیر، بیچا، (۱۳۷۵ش).

 

 

  • آیت ا… مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از فضلا. اخلاق در قرآن، ج ۱، ۳، قم: امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ چهارم، (۱۳۸۸ش).

 

 

  • آیت ا… مکارم شیرازی، ناصر و همکاران. یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث. تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، (۱۳۸۹ش).

 

 

  • آیت ا… مکارم شیرازی، ناصر. تفسیرنمونه. ج ۱۷، ۲۲ و ۱۴تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ( ۱۳۷۴ش).

 

 

  • موسوی خمینی (ره)، روح الله. تحریرالوسیله. ج۳، علی اسلامی، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپخانه ی دفتر انتشارات اسلامی، (بیتا).



 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:00:00 ق.ظ ]




ـــــــــــــــــــــــــــــ. رساله «توضسح المسائل. قم: مؤسسه مکتب امیرالمرمنین (ع)، چاپ اول، (۱۳۷۳ش).

 

 

  • موسوی همدانی، سید محمد باقر. ترجمه تفسیر المیزان. ج ۱، ۵، ۲، ۹، ۱۲، ۱۵،۱۴، ۱۶ قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، (۱۳۷۴ش).

 

 

  • ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. ترجمه تفسیر المیزان. ج۸، قم: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجاء، (۱۳۶۶ش).

 

 

  • مهدوی‌کنی، محمدرضا. نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بیچا، (۱۳۸۴ش).

 

 

  • نراقی، مهدی بن ابیذر. معراج السعاده. تهران: انتشارات دهقان، چاپ هفتم، (۱۳۸۷ش).

 

 

  • نراقی، ملا احمد. معراج السعاده. قم: انتشارات قائم آل محمد (ع)، چاپ هفتم، (۱۳۸۱ش).

 

 

  • نراقی، مهدی بن ابیذر. جامع السعادات (ترجمه ی متن کامل جامع السعادات). ج ۱، ۲، کریم فیضی، انتشارات قائم آل محمد، (۱۳۹۰ش).

 

 

  • ــــــــــــــــــــــــــــــ. جامع السعادات. ج۳، سید جلال الدین مجتبوی، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول، (۱۳۶۴ش).

 

 

  • نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد. اخلاق ناصری. مجتبی مینوی و علی رضا حیدری، تهران: خوارزمی، چاپ سوم، (۱۳۶۴ش).

 

 

  • نیلی‌پور، مهدی. بهشت اخلاق (بررسی ۳۱۳ واژهی اخلاقی). ج۲، قم: مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)، چاپ دوم، (۱۳۸۵ش).

 

 

  • وجدی، غنیم؛ سادات، محمدعلی سادات. جلوههایی از اخلاق مؤمنان، خالد ایوبی نیا، سنندج: آراس، چاپ اول، (۱۳۹۰ ش).

 

 

  • ورنر، شارل.حکمت یونان. بزرگ نادرزاد، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ( ۱۳۷۳ش).

 

 

  • هاشمی رفسنجانی، اکبر و جمعی از محققان. تفسیر راهنما. ج ۲، ج۲،۱۴، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، حوزهی علمیه‌ی قم، چاپ دوم، (۱۳۷۶ش).

 

 

  • هولمز، رابرت.ال. مبانی فلسفه اخلاق. مسعود علیا، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ چهارم، (۱۳۸۵ش).

 

 

ب) منابع عربی

 

 

 

    1. ابن بابویه، محمد بن علی. الخصال. ج۱، علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بیچا، (۱۳۶۲ش).

 

 

    1. ابن حیون، نعمان بن محمد. دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام عن اهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام. ج ۲، آصف صیفی، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، بیچا، (بیتا).

 

 

    1. ابن سعد، محمد. الطبقات الکبرى. ج۱، ۲، محمد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، (۱۴۱۰ه‍ ق).

 

 

    1. ابن سینا، تسع رسائل فى الحکمه و الطبیعیات. قاهره: دارالعرب‏، چاپ دوم، (۱۳۲۶ ه‍ ق) .

 

 

    1. ابن شعبه حرانی، ابو محمد الحسن. تحف العقول عن آل الرسول صلی‌اللّه‌علیهم. علی اکبر غفاری، قم: موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم ،(۱۳۶۲ش).

 

 

    1. ابن مالک اندلسی، محمد بن عبدالله. الفیه ابن مالک فی النحو و الصرف. قاهره: دار الکتب المصریه، (۱۳۸۴ه‍ ق).

 

 

    1. ابن مسکویه، احمد بن محمد.تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق. قم: انتشارات زاهدی، چاپ هفتم، (۱۴۲۶ق).

 

 

    1. ابن منظور، محمد بن مکرم. لسان العرب. ج ۳، ۹، (قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ه‍ ق).

 

 

    1. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امین محمد عبدالوهاب و محمدصادق العبیدى، ج۳، بیروت: دار احیاء التراث العربى و مؤسسه التاریخ العربى، چاپ اول، (۱۴۱۶ه‍ ق).

 

 

    1. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. ج۶، علی شیری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ( ۱۴۰۸ه‍‌ ق).

 

 

    1. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک.السیرهالنبویه. ج۱، مصطفى السّقا و دیگران، بیروت: دارالمعرفه، (بى تا).

 

 

    1. احمد بن فارس، ابوالحسین. معجم مقاییس اللغه. ج۳، عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، (۱۴۰۴ه‍ ق).

 

 

    1. بابویه، محمد بن على.گلچین صدوق (گزیده من لایحضره الفقیه). تهران: کتابچی، چاپ اول، (۱۳۷۶ش). .

 

 

    1. بدوی، عبدالرحمن. الأخلاق النّظریه. کویت: وکاله المطبوعات، چاپ دوم، (۱۳۹۷ه‍ ق).

 

 

    1. بیهقی، احمدبن حسین بن علی، سنن الکبری. ج۹، بیروت: دار الفکر، (بی‌تا)

 

 

    1. الجوهری، اسماعیل بن حماد. صحاح اللغه. ج۴، احمد عبد الغفور عطار، بیروت: بینا، چاپ سوم، (۱۴۰۴ه‍ ق).

 

 

    1. الحر العاملی، محمد. وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه. ج۱، عبدالرحیم الربانی الشیرازی، بی‌جا، چاپ پنجم، (بی‌تا).

 

 

    1. خویی، ابوالقاسم. منهاج الصالحین. ج۲، بیروت: دارالبلاغه، (۱۴۱۲ه‍ ق).

 

 

    1. راغب اصفهانی، حسین ابن محمد. المفردات فی غریب القرآن. محقق: محمد سید گیلانی، تهران: مکتبه المرتضویه، (بیتا).

 

 

  1. زمخشری، محمود بن عمر. أساس البلاغه. عبدالرحیم محمود، بیروت: دار المعرفه، (بیتا).



 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:00:00 ق.ظ ]




دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است.

مثال تفکیک آئین دادرسی مدنی و آئین دادرسی کیفری ناشی از تفاوت در موضوع دعاوی مدنی و کیفری است و همین او موجب تمایز از تفاوت در موضوع دعاوی مدنی و کیفری است و همین امر موجب تمایز مراجع رسیدگی کننده به هر قسم از این دعاوی است. هر چند این نتیجهگیری همواره درست نیست، اما دست کم در مورد دعاوی تجاری میتوان به صورت جدی صحبت از مراجع اختصاصی به میان آورد. بدین ترتیب در این فصل محور اصلی بررسی دادگاههای تجاری به عنوان مرجعی صنفی با صلاحیت استثنای است پس مبحث اول را به دادگاههای تجاری اختصاصی دادهایم و این که به تعریف و تاریخچهی این دادگاهها میپردازیم، در مبحث دوم به تبیین وجوهی از این مرجع می پردازیم که به آن جنبهی اختصاصی میبخشد.
در مبحث سوم ارتباط این رشته از حقوق را با سایر موارد مورد بررسی قرار میدهیم. پس از آن بازشناسی عللی که ضرورت پیش بینی این مراجع را در قالب ویژگیهای آن بیان میکند موضوع مبحث چهارم ما قرارخواهد گرفت. در نهایت شیوههای جایگزین دادرسی را با محوریت دادرسی برای تکمیل مباحث مورد مطالعه قرار میدهیم که مبحث پنجم ما را شامل میشود.لازم به ذکر است که همچنین در مبحث دوم به شرح موادی ازلایحه می پردازیم که مزتبط با آن مبحث ذکرگردیده اند ونکاتی پیرامون آنها بیان می کنیم.
مبحث اول: دادگاههای تجاری
بررسی دادگاههای تجاری به عنوان مرجعی صنفی با صلاحیت استثنایی، میطلبد که ابتدا تعریفی از آن را ارائه دهیم و پس از آن تاریخچهی این دادگاهها را بررسی نموده که در این میان سابقهی این دادگاهها را در ایران و سایر کشورها مورد مطالعه قرار میدهیم.
گفتار اول : تعریف، فایده و محتوی دادگاههای تجاری
آئین دادرسی را مجموعه تشریفاتی گفتهاند که از رهگذر آن مشکل حقوقی حل و فصل میگردد[۱]. این مشکل حقوقی در بدوامر ممکن است واجد وصف کیفری، حقوقی (مدنی) یا تجاری باشد که بدین ترتیب مجموعه تشریفات حاکم بر آن عنوان آئین دادرسی کیفری، آئین دادرسی مدنی یا آئین دادرسی تجاری را برخود میگیرد. امروزه به سختی میتوان نظام حقوقی را یافت که این تفکیک را نپذیرفته باشد بویژه آنکه آئین دادرسی تجاری در تقسیم بندی کلی در زیر مجموعه حقوق خصوصی و آئین دادرسی مدنی قرار
میگیرد جایی که پیدایش تخصصهای جدید در عرصه حقوق مدنی و کیفری باعث ایجاد مراجع استثنایی شده که دادگاههای ویژهی خود را میطلبد و این دادگاهها را ایجاد نموده است.
آئین دادرسی تجاری نیز که در ایران به تازگی مطرح شده است از این دست است. هر چند که آئین دادرسی تجاری در جای خود وامدار آئین دادرسی مدنی میباشد.
با این حال ارائهی لایحهی آئین دادرسی تجاری خبر از عزم جدی قانونگذار به ایجاد مرز میان آئین دادرسی تجاری و آئین دادرسی مدنی میدهد که فایدهی آن پختگی و جامعیت هر چه بهتر اهداف تجاری است که در سرعت بخشی و رفع نیازهای سیستم تجاری میتواند نقش مهمی را ایفا کند.
گفتار دوم : تاریخچه دادگاههای تجاری
با وجود اینکه حقوق تجارت ایران سابقهای طولانی ندارد، اما باید گفت از تجربههای طولانی سایر ملل در این علم بهرهی فراوان برده و تا حد بسیار زیادی از آنها تأثیر پذیرفته است. نتیجهی این وضع ارتباط تنگاتنگ حقوق تجارت ما با حقوق تجارت کشورهای دیگر است.
هر چند که بحث در باب دادگاههای
تجاری متفاوت از حقوق تجارت است. با این حال تبعیت از این فکر ما را بر آن میدارد که در کنار بررسی تاریخچه دادگاههای تجاری در ایران به بررسی تاریخچه سایر کشورها نیز در این زمینه بپردازیم از این رو این بحث را ذیل دو عنوان تاریخچه دادگاههای تجاری ایران و سایر کشورها مورد بررسی قرار میدهیم.
بند اول: ایران
مهمترین سند موجود از حقوق ساسانیان مرسوم به ماتیکان هزار داتستان[۲] است که در آن هیچ گونه اشارهای به محاکمی که در آن به دعاوی ما بین تجار رسیدگی شود نشده است[۳]. هرچند برخی از نویسندگان حل اختلاف میان بازرگانان را در اختیار کنسولها میدانند[۴] و برخی دیگر به حل اختلاف از طریق فرمانروایان محلی در ایران باستان اشاره میکنند[۵] اما میتوان گفت: توجه به لزوم وجود این دادگاهها و اهمیت این محاکم در ایران نیز همانند سایر نظامهای حقوقی پس از ورود مقررات ماهوی حقوق تجارت آشکار گردید. بیش از ده سال پس از قانون«قبول و نکول بروات تجارتی» که اولین قانون در زمینهی امور بازرگانی بود و در سال ۱۲۹۸ هـ. ق به تصویب رسید[۶]، اولین دادگاه تجاری که در اصل مرجعی صنفی برای رسیدگی به دعاوی ما بین تجار بود در دیوان خانه در سال ۱۳۰۱ هـ.ق تشکیل شد.
بازرگانان تهران در آن زمان بر اساس آداب و رسوم و عرف تجاری «کتابچهای»[۷]را تدوین کردند و به امضای ناصرالدین شاه رساندند در این کتابچه در خصوص صلاحیت مجلس تجارت آمده است«۱- اگر طرفین دعوی هر دو بازرگان باشند، مجلس تجارت طرفین را به محکمه احضار کرده و فصل خصومت و احقاق حق کند. ۲- اگر مدعی تاجر و طرف دعوی یکی از مأمورین لشکری یا کشوری باشد، مجلس تجارت پس از رسیدگی به اسناد مدعی و اثبات حقانیت او، با نامهای احترام آمیز ایصال حقوق تاجر را از مدعی علیه بخواهد و اگر به این تقاضا ترتیب اثر داده نشد حکم صادره به صدور اعظم گزارش شود تا دستور داده شود که محکوم به از مواجب و مرسوم و مستمری محکوم علیه کسر و به تاجر ایصال گردد. ۳- اگر مدعی تاجر و طرف دعوی یکی از «علما و سادات و طلاب و اهل علم» باشد از آ
نان با احترام « رقعهی مطالبهی حقوق» شود و چنانچه محکوم علیه، مسامحه و کوتاهی در پرداخت دین خود نمود، آن هم به عرض اولیای دولت خواهد رسید و احقاق به عمل آید.» ۴- هرگاه شخص غیر تاجر ازشخص تاجر طلبی داشته باشد او نیز باید در مرحله اول به محکمهی تجارت مراجعه کند و تنها در صورتی که این دادگاه احقاق حق نکند، میتواند به دادگاههای شرعی مراجعه کند. ۵- هرکس که ادعای خلاف واقع در محکمهی تجارت مطرح کند پس از احراز عدم استحقاق باید ده درصد مبلغ خواسته را به محکمه بپردازد. ۶- اگر محکوم علیه در پرداخت محکوم به مسامحه کرد، مجلس وکلای تجار حق توقیف و حبس او را دارند و به علاوه در محدودهی صلاحیتهای مختلف خود، میتواند مستنکف از ادعای دین یاورشکسته تقصیر را« حبس و به هر وسیله» که بتوانند حق مردم را وصول نمایند که از جمله حق فروش املاک ،مستغلات، خانه و اثاث البیت مدیون و ایصال ثمن آنها به داین است و چنانچه، مدیون مدعی افلاس شد، محکمهی تجارت« مراتب را به عرض اولیای دولت قاهره میرساند و مستدعی میشوند که آن شخص را در انبار دولت، حبس مؤبد نمایند».
پس از این فرمان «مجلس وکلای تجار ایران» که اصطلاحاً «مجلس تجارت» نامیده میشد تحت نظارت وزارت تجارت شروع به کار کرد[۸]. در عین حال تا قبل از آن نیز محکمه تجارت در دیوان خانه عدلیه به دعاوی بازرگانی رسیدگی میکرد و این کار غالباً با مشاوره عدهای از تجار که عضو محکمه بودند انجام میگرفت. اما صدور رأی بارئیس محکمه بود. و در مواردی خاص هیأتی از تجار نیز آن‌را امضا میکردند. این محکمه به دعاوی میان بازرگانان غیر ایرانی نیزرسیدگی میکرد با این حال دعاوی جزیی و شکایات از اصناف غالباً در مرکز حکومت یا توسط کدخدایان حل و فصل می گردید[۹]. با این توضیحات باید گفت مجلس تجارت در اصل دو وظیفه داشت.[۱۰] رسیدگی به دعاوی بازرگانی[۱۱] و صنفی و برقراری نظم و انضباط در روابط میان تجار.
در این میان آنچه اهمیت داشت تنازعی بود که این محاکم با محکمه شرع داشتند؛ از آنجا که محاکم شرع خود را نسبت به تمامی دعاوی صالح میدانستند با امضاء کتابچه توسط ناصرالدین شاه عملاً دعاوی تجاری از صلاحیت این محاکم خارج شد. در عین حال رسیدگی در مجلس تجارت تا قبل از مشروطیت علاوه بر عرف و عادت همچنان تابع شروع بود[۱۲]. در نهایت در سال ۱۳۲۴ هـ. قمری قانونگذاری همراه با صدور فرمان مشروط در وجوه مختلف آغاز شد.
از جمله این قوانین «قانون موقتی محاکم تجارت بود» که در سال ۱۳۳۳ به تصویب رسید. این قانون مشتمل بر ۶۲ ماده بود و علاوه بر تشریح ساختار و ترکیب محاکم تجارت به وضع قواعد ویژهای در خصوص «آئین دادرسی»این محاکم میپرداخت. در موارد سکوت این قانون، دادگاهها با استناد به قانون موقت اصول محاکمات حقوقی و در نهایت در سال ۱۳۲۴ ه. قمری قانونگذاری همراه با صدور فرمان مشروطیت در وجوه مختلف آغاز شد.
از جملهی این قوانین، «قانون موقتی محاکم تجارت بود» که در سال ۱۳۳۳ به تصویب رسید. این قانون مشتمل بر ۶۲ ماده بود و علاوه بر تشریح ساختار و ترکیب محاکم تجارت به وضع قواعد ویژهای در خصوص «آئین دادرسی» این محاکم میپرداخت. در موارد سکوت این قانون، دادگاهها با استناد به قانون موقت اصول محاکمات حقوقی مصوب ۱۳۲۹ به حل و فصل دعاوی تجاری میپرداختند. در بهمن ماه ۱۳۰۴ قانون تشکیل محاکم تجارت به تصویب کمیسیون عدلیه رسید و محاکم تجارت به عنوان یکی از محاکم استثنایی زیر نظر وزارت عدلیه به حیات خود ادامه دادند، اما به دلیل عدم موفقیت این محاکم در اجرای اهداف قانونگذار، قانون تشکیلات ۱۳۰۷، تغییراتی را در ساختار این قانون از حیث حضور عضو تجاری ایجاد کرد و قانون تسریع محاکمات در ۱۳۰۹ با پیش بینی دادرسی اختصاری و نسخ قانون ۱۳۰۷، دعاوی تجاری را در صلاحیت محاکم عمومی قرار داد. النهایه با تصویب قانون آئین دادرسی مدنی در سال ۱۳۱۸ قانون تسریع محاکمات نیز از مجموعهی قوانین حاکم بر دعوی خارج شد و از این زمان کلیه دعاوی اعم از مدنی و بازرگانی براساس قانون ۱۳۱۸ مورد رسیدگی قرار میگرفتند از این تاریخ به بعد علی رغم وجود نیاز به تشکیل یک مرجع تخصصی برای حل و فصل دعاوی تجاری، هیچ گونه تشکیلات تخصصی در ایران سامان نیافته است. با این حال، ادبیات قانونی ایران با مفهوم دعاوی بازرگانی به عنوان دعوایی که ضروریات و قواعد خاص خود را میطلبد چندان بیگانه نیست. توجه قانونگذار به مفهوم دعاوی تجاری و دادگاههای تجاری را میتوان در متون ذیل یافت:

 

 

 

    1. قانون اصلاح پارهای از قوانین دادگستری مصوب ۲۵ خرداد ۱۳۵۶ در فصل هفتم تحت عنوان “رسیدگی به دعاوی بازرگانی” در سه ماده ۲۸ و ۲۹ و ۳۰ استفاده از نظر کارشناسان متخصص را در رسیدگی به دعاوی تجاری بین دارندگان کارت بازرگانی مورد پیش بینی قرار داده است بدون آن که رسیدگی به این دعاوی را در صلاحیت مراجع تخصصی قرار دهد.

 

 

    1. آیین نامه اجرایی تبصرهی ذیل ماده ۲۸ قانون اصلاح پارهای از قوانین دادگستری مصوب ۲۱ شهریور ۱۳۵۶ وزارت دادگستری نیز در تکمیل قانون ۱۳۵۶ به تعیین نحوهی انتخاب هیأتهای کارشناسی
      میپردازد.

 




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:00:00 ق.ظ ]