پایان نامه مقایسه ی تأثیر هوش هیجانی و هوش بازاریابی |
چکیده
این پژوهش با عنوان «مقایسهی تأثیر هوش هیجانی و هوش بازاریابی بر توفیق بنگاههای اقتصادی در بازاریابی» با این هدف کلی و 5هدف فرعی در سال 1391 در شهرک صنعتی بوعلی شهر همدان انجام شده است. این پژوهش یک مطالعه توصیفی-تحلیلی با روش پیمایشی از نوع علّی- مقایسهای است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مدیران و مسئولان امر بازاریابی در کارخانجات تولیدی و خدماتی در شهرک صنعتی بوعلی می باشد که شامل 180نفر میباشند. حجم نمونه توسط فرمول کوکران برابر با 123 نفر برآورد و به شیوهی تصادفی ساده انتخاب شدند. دادههای پژوهش توسط سه پرسشنامه؛ که یک پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی سیبریا شرینگ با 33 سؤال و دو پرسشنامه محقق ساخته هوش بازاریابی و توفیق در امر بازاریابی جمعآوری و با استفاده از نرم افزار SPSS و توسط آزمون رگرسیون چندمتغیری تجزیه و تحلیل گردید. روایی هر سه پرسشنامه به صورت صوری و محتوایی برآورد و پایایی ابزار توسط ضریب آلفای کرونباخ سنجش گردید که در تمامی پرسشنامهها و ابعاد بیش از 70/0 به دست آمد. نتایج پژوهش نشان داد که هوش هیجانی بیش از هوش بازاریابی بر توفیق بازاریابان و مسئولین بازاریابی بنگاههای اقتصادی اثرگذار بوده است نتایج دقیق حاکی از آن است که هوش هیجانی در ابعاد؛ مجموع توفیق در امر بازاریابی، تجزیه و تحلیل بازار و انتخاب بازارهای هدف، قویتر از هوش بازاریابی بوده است، اما هوش بازاریابی تنها در دو بعد؛ ترکیب عناصر بازاریابی و تلاشهای بازاریابی قویتر از هوش هیجانی عمل نموده است.
کلید واژگان: هوش هیجانی، هوش بازاریابی، توفیق در تجارت و بازاریابی، شهرک صنعتی، بوعلی، همدان
مقدمه
یکی از منابع مهم در هر شرکتی، که بی شک یکی از مبناهای اصلی و اساسی توسعه است، همانا نیروی انسانی آن است که مجموعهای از افراد با نیازهای بی شمار را در برمی گیرد. این افراد در صورت رفع نیازهایشان و داشتن انگیزه کافی، استعداد، توان و مهارت خود را در جهت خدمت به سازمان متبوع به کار خواهند گرفت. اگر افراد در شرکتها به خوبی عمل نکنند آنگاه آن شرکت در رسیدن به اهداف و انجام وظایف و مسؤلیتهای خطیر خود با مشکلات عدیده مواجه خواهد شد. از آنجایی که کارکنان واحد بازاریابی و فروش، نقش اساسی و بنیادی در ایجاد یک کار اثربخش در واحد سازمانی را بر عهده دارند. لذا تأمین نیازهای مادی و معنوی آنان و نیز ایجاد یک فضای مناسب هیجانی در محل کار که احتمالاً زمینه ساز توسعه اثربخش بودن بیش از پیش آنهاست، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
به این نکته باید توجه داشت که هوش با داده و اطلاعات متفاوت است؛به این دلیل که هوش مستلزم انجام اشکالی از تجزیه وتحلیل است که هدفش مفهوم بخشیدن به دادهها و اطلاعاتی است که ممکن است، در هر سازمانی پنهان باشد(بسی[1]، ۲۰۰۸).
امروزه مفهوم هوش را به عنوان فرایندی که رقابت پذیری و فرایند برنامه ریزی استراتژیک را بهبود میبخشد، مورد توجه قرار میدهند(سایمان و همکاران[2]، ۲۰۰۸)
کاتلر معتقد است بازاریابی پدیدهای تصادفی نیست، بلکه نتیجه برنامهریزی، طراحی و اجرایی بادقت است. فعالیتهای بازاریابی در تمام صنایع به طور مستمر در حال بهبود است تا شانس موفقیت را افزایش دهند، اما دستیابی به تعالی بازاریابی سخت و دشوار است(کالتر و کلر[3]، ۲۰۰۶).
امروزه از ابزارهای متنوعی به منظور غلبه بر این دشواری استفاده میشود و از جمله جدیدترین این ابزارها مفهوم هوش بازاریابی است. در مقالات و کتب مختلف، هوش در سه حوزه مطرح میشود: هوش بازاریابی، هوش رقابتی و هوش کسب و کار(رایت[4]، ۲۰۰۶). به عقیده کاتلر هوش بازاریابی اطلاعات هر روزه درباره تغییرات در محیط بازاریابی است که به مدیران در آماده سازی و تطبیق برنامههای بازاریابی کمک میکند. در واقع، سیستم هوش بازاریابی مشخص میکند که چه نوع هوشی مورد نیاز است و آن را از محیط دریافت کرده، در اختیار سازمان قرار میدهد(کاتلر و کلر، ۲۰۰۶). هوش بازاریابی تنها تحقیقات بازار نیست، بلکه هوشی عملی است برای کمک به مدیران سازمان است.
از سویی دیگر، مانند تمام فعالیتها و مفاهیم مدیریتی، این فعالیت نیز باید توسط افرادی ماهر و متخصص در سازمانها و شرکتها انجام شود. افرادی که نه تنها باید دارای تخصص و مهارتهای خاص بازاریابی باشند؛ بلکه باید دارای ویژگیهای فردی موثر برای اجرای موفقیت آمیز این سیستم نیز باشند. از جمله این ویژگیها داشتن سایر ابعاد هوشی همچون هوش هیجانی میباشد. امروزه نظریه هوش هیجانی به تبع بالا رفتن ارزش ارتباطات انسانی، رشد بالایی داشته و یکی از مباحث پر طرفدار برای سازمانها و شرکتهای تجاری است. هوش هیجانی به عنوان یکی از مهمترین مهارتهای انسانی نقش مهمی را در اثربخشی کارکنان ایفا میکند. امروزه روانشناسان علاوه بر توجهی که به تفاوت افراد از لحاظ هوش علمی دارند، هوش هیجانی را نیز به عنوان یک تفاوت عمده بین شخصیتهای مختلف قلمداد میکنند به طوری که افراد مختلف ممکن است از لحاظ میزان بهره هوش هیجانی متفاوت از یکدیگر باشند و این تفاوت به شیوههای گوناگون در زندگی آنها نمود پیدا میکند. با توجه به فضای رقابت جهانی و تغییر و تحولاتی که با شتاب در جهان امروز رخ میدهد. شرکتها برای حفظ بقا خود دست به اقداماتی میزنند یا شرایط را برای اثربخش کردن عملکرد واحدها یا بخشهای خود مهیا میسازند. شرکت ها، در جهان متحول و پیچیده امروز موفق خواهند بود که بتوانند هوش هیجانی کارکنان واحد خود را بالاخص واحد بازاریابی که جزء واحدهای کلیدی هر شرکت هستند را افزایش داده و همچنین بتوانند بین واحدهای اصلی یک هماهنگی و یکپارچگی ایجاد کنند. تا از آن طریق بتوانند به اهداف و رسالتهای اصلی شرکت خود رسیده و اثربخشی واحد خود را افزایش دهند (بارتلت و گشال[5]، ۲۰۰۲).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-01-09] [ 10:28:00 ب.ظ ]
|