پایان نامه تأثیر گرایشات ارزشی و استراتژیک بر رشد کسب و کارهای خانوادگی در صنعت پوشاک ورزشی |
چکیده:
هدف این تحقیق، روشن نمودن تأثیر گرایشات ارزشی و استراتژیک بر رشد کسب و کار های خانوادگی در صنعت پوشاک ورزشی است.تحقیق حاضر بر اساس هدف کاربردی و به لحاظ شیوه جمع آوری دادهها توصیفی، از نوع پیمایشی میباشد. جامعه آماری این بررسی کسب و کارهای خانوادگی موجود در صنعت پوشاک ورزشی در شهر تهران و تعداد نمونه بر اساس جدول مورگان 80 نفر می باشد. برای تعیین رابطه متغیرها و آزمون فرضیات، از نرم افزارهای SPSS و SMARTPLS2 و برای ارزیابی مدل مفهومی از مدل معادلات ساختاری بهره گرفته شده است.
یافته های تحقیق حاکی از تاثیر مثبت گرایشات استراتژیک بر رشد کسب و کارهای خانوادگی و تاثیر مثبت گرایشات ارزشی بر رشد کسب و کارهای خانوادگی با میانجی گری رسمی سازی در کسب و کارهای خانوادگی می باشد و فرضیه تاثیر مستقیم گرایش ارزشی بر رشد کسب و کارهای خانوادگی تایید نگردید.
فصل اول: کلیات تحقیق
مقدمه:
در حال حاضر کسبوکارهای خانوادگی بهعنوان یکی از شاخههای کارآفرینی از روند رو به رشدی برخوردار میباشند. در حدود 90 درصد از کسبوکارهایی که در آمریکا شکل میگیرند از نوع خانوادگی میباشند. در ایران نیز بااینکه آمار رسمی از سوی مراجع معتبر درزمینهٔ کسبوکارهای خانوادگی منتشر نشده است ولی روند رو به رشد شکلگیری این کسبوکارها کاملاً محسوس و قابل مشاهده هست. با توجه به این موارد میتوان دریافت که رشد و یا شکست کسبوکارهای خانوادگی بهطور مستقیم در رشد اقتصادی جوامع تأثیرگذار است. به همین دلیل تعیین عوامل مؤثر در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار میباشد.
یک عامل ثابت در این کسبوکارها، درگیر بودن اهداف خانواده با اهداف کسبوکار است، که ممکن است مستقیماً و یا غیرمستقیم با عملکرد کسبوکار مرتبط باشد. برای آنکه کسبوکاری مانند شرکت خانوادگی در یک رقابت شدید بازار جهانی در قرن 21 پایدار باشد لازم است یک همافزایی و همزیستی مابین کسبوکار و خانواده وجود داشته باشد. کسبوکار باید در مسیری انجام شود تا برای خانواده ارزشآفرینی نماید و خانواده نیز باید برای کسبوکار باید ارزش افزودهای داشته باشد که بدون خانواده امکانپذیر نباشد. در غیر این صورت هیچگونه دلیلی برای توجیه دخالت خانواده وجود ندارد. بر همین اساس، هدف خانواده نیز احتمالاً بیش از بیشینهسازی ثروت میباشد چراکه این هدف تنها مشخصه قسمت کسبوکار، و نه زوج کسبوکار- خانواده است.
از طرفی کسبوکارهای خانوادگی همچون دیگر کسبوکارها در شرایط متغیر و نامطمئن پر از رقابت کنونی در تلاشاند که در مواجهه با این تغییرات به بهترین شکل عمل کنند و به مزیت رقابتی پایدار نسبت به رقبا دست یابند. هدف اصلی مدیریت استراتژیک دستیابی به شیوهی عملکردی است که به شرکتها اجازه میدهد در برابر رقبا بهتر عمل کنند. تأثیر ابعاد ششگانه گرایشات استراتژیک: گرایش به کارآفرینی (گرایش کارآفرینانه)، گرایش به نوآوری، گرایش به ارتباط با مشتری (مشتریگرایی)، گرایش به بازار (بازار گرایی)، گرایش به برند (برند گرایی) و گرایش به یادگیری (یادگیری محوری) بر روی رشد کسبوکارهای خانوادگی در این پژوهش مورد بررسی قرارگرفته است.
در این فصل از پژوهش به کلیات تحقیق پرداخته میشود که پس از بیان مسئله، اهمیت و ضرورت پژوهش و روش تحقیق ارائه خواهد شد. اهداف، فرضیات و تعریف واژگان و اصطلاحات تحقیق از دیگر مطالب این فصل است.
1-1- بیان مسئله
در سالهای اخیر کسبوکار خانوادگی بهعنوان عامل مهمی در توسعه اقتصاد جهانی شناختهشده است. بخش قابل توجهی از کسب و کارهای موجود بر پایه مدیریت با مالکیت خانوادگی استوار است، اما تصور و باور ما از کسبوکار خانوادگی چیست:
کسبوکارهایی که بخش عمده مالکیت و کنترل آن در اختیار یک خانواده است و خانواده بهطور کامل و یا پارهوقت مستقیما در آن درگیر میباشد (رزنبلات و اندرسون،1981).
آنچه به راستی کسب و کارهای خانوادگی را منحصر به فرد می کند وجود این ارتباطات درونی بین نقش های شغلی و خانوادگی است، یعنی رابطه ای که به طور معمول در کسب و کار ها ی غیر خانوادگی یافت نمی شوند (شاه بابایی، 1390).
کسب و کارهای خانوادگی به عنوان موتور محرکه کارآفرینی و نوآوری (کواک، 2003)، نه تنها اکثریت تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده است، بلکه مهمترین عامل ایجاد شغل در سراسر جهان است (آستراچان، 2003؛ مؤسسه شرکت های خانوادگی، 2011؛ گمز، نونز و گوتیرز، 2002).
در ایالات متحده به طور تقریبی بیش از 10.8 میلیون کسب و کار خانوادگی وجود دارد که این تعداد 58 درصد کل نیروی کار این کشور را به استخدام در آورده است. کسب و کارهای خانوادگی همچنین سهمی بالغ بر 59 درصد تولید ناخالص ملی این کشور را به خود اختصاص داده اند (آستراچان و شانکر،2003). بیش از 90 درصد از کل کسب و کارها در ایالات متحده، از نوع کسب و کارهای خانوادگی هستند که بیش از 80 درصد شغل های جدید را تامین می نمایند (خاکپور مقدم،1390، به نقل از مک کن،2005).
مانند سایر نقاط جهان کسب و کارهای خانوادگی نقش چشم گیری در اقتصاد کشور های حاشیه ی خلیج فارس ایفا می کند، بطوریکه تخمین زده می شود نقش این کسب و کار ها در تولید ناخالص داخلی این کشور ها از کمترین مقدار در عربستان که به نوعی بخش دولتی حاکم است، از 35 تا 38 درصد تا بیشترین مقدار،65 درصد در GDP کشورهایی مثل کویت متفاوت است. این مقدار در کشور ایران محاسبه نشده است، ولی آنچه بدیهی است، نقش شرکت های خانوادگی در اقتصاد غیر دولتی بسیار حائز اهمیت است. شرکت هایی از قبیل گلرنگ، مادیران، بهروز، بوتان و مجموعه شرکت های دریانی ها در صنایع مختلف و سایر شرکت های خانوادگی نقش قابل توجهی را در اقتصاد غیر دولتی ایران دارند (ایراندوست،1390).
بنابرین رشد و یا شکست کسب و کارهای خانوادگی به طور مستقیم در رشد اقتصادی جوامع تأثیرگذار است. مطالعات انجام شده در خصوص علل، تأثیرات یا فرایند های رشد کسب و کار نتایج مختلفی داشته اند.
مطابق پژوهش هایی که در خصوص کسب و کارهای خانوادگی انجام شده است، رشد یک کسب و کار خانوادگی را میتوان از ابعاد مختلف تعریف کرد، از جمله میتوان به گسترش بخش های بازار، افزایش تعداد پرسنل انسانی، افزایش تعداد شعبات، دوام کسب و کار برای نسل های دوم، افزایش درآمد، نام تجاری مطرح و بینالمللی شدن به عنوان مؤلفه هایی برای رشد یک کسب و کار اشاره کرد. برای این که کسب و کار خانوادگی رشد نماید و برای نسل های بعدی نیز بقا داشته باشد باید دارای برنامه ریزی استراتژیک دقیق و اصولی با اهداف مشخص باشد تا توان خلق ارزش و نهایتا مزیت رقابتی را در بازار ملی و بین المللی به منظور رشد و توسعه داشته باشد (شاه بابایی، 1390).
در حالی که عوامل مختلفی به عنوان تعیین کننده رشد شرکتها اظهار شده است اما محققین در خصوص آن ها به اتفاق آرا نرسیده اند (وینزیمر، 2000) و علی رغم تلاش ها ی صورت گرفته در جهت ساختن مدلی برای پیش بینی رشد آینده ی شرکت ها، نتیجه قابل قبولی حاصل نشده است.
از جمله عوامل مؤثر بر رشد شرکت ها گرایشات استراتژیک می باشد، محققان بازاریابی در طول سال ها چندین گرایش استراتژیک را موثر بر عملکرد شرکت معرفی کرده اند ازجمله گرایش ارتباط با مشتری، گرایش به نوآوری، گرایش به بازار، گرایش به برند، گرایش به کارآفرینی، گرایش به یادگیری (لاکانن و دیگران، 2011) که هر یک از آن ها تاثیراتی بر رشد و سودآوری در کسب و کارهای خانوادگی دارند (آلتینداگ و زهیر، 2012).
عاملی که نمی توان از اثر آن بر گرایشات استراتژیک شرکت ها (چاگانتی و سامباریا، 1987) چشم پوشی کرد و به خودی خود بر رشد کسب و کارها تأثیر گذار است (پترسون و دیستلبرگ، 2011)، گرایشات ارزشی می باشد. دیستلبرگ و سورسون (2009) معتقدند که کسب و کارهای خانوادگی میتوانند به واسطه ی گرایش ارزشیشان سازماندهی شوند. در مجموع، ارزشها به عنوان نیروی محرک و پیش زمینه ای برای اهداف کسب و کار می باشند و به اندازهی مالکیت و انتقال منابع در حمایت از این اهداف اهمیت دارند.
از آنجایی که صنعت پوشاک (ورزشی) که به عنوان صنعت و محصولات مصرفی در عرصه رقابت حضور دارد و از جمله صنایعی است در ایران که درصد بالایی از آنها به صورت خانوادگی اداره می شوند (به نقل از رئیس صنف مربوطه) و همچنین تولید در این صنعت رو به رشد است به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که چگونه گرایشات ارزشی و استراتژیک بر رشد کسب و کارهای خانوادگی تأثیر میگذارند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-01-09] [ 10:05:00 ب.ظ ]
|