پایان نامه بررسی عملکرد سیستم خبرۀ پیشنهادی میان مدت |
نقاط قوت تحلیل بنیادی
گرایش بلندمدت: تحلیل بنیادی برای سرمایهگذاریهای بلندمدت که مبتنی بر گرایش و روند بلندمدت میباشند مفید است. توانایی تشخیص و پیشبینی روندهای اقتصادی، دموگرافی (ساختار جمعیتی)، تکنولوژی و یا روند مصرف میتواند برای سرمایهگذار در تعیین و انتخاب صنایع خوب و یا شرکتها مفید باشد.
تشخیص و تعیین ارزش: به نظر میرسد که تحلیل بنیادی برای شناسایی شرکتهایی که از ارزش خوبی برخوردارند، کمک میکند. تحلیل بنیادی کمک میکند به کشف و شناسایی شرکت هایی با دارایی های با ارزش، ترازنامۀ قوی، سود پایدار و قدرت دوام و تداوم.
فهم تجارت: یکی از مشهودترین پاداش تحلیل بنیادی اما غیر محسوس ، درک کامل از تجارت و داد و ستد است. بعد از تلاش، جستجو و تحلیل، یک سرمایه گذار با درآمدهای کلیدی و عوامل محرک و مؤثر بر سود و منافعی که پشت یک شرکت قرار دارند آشنا خواهد شد. درآمدها و انتظارات منافع آتی می تواند عامل قوی از قیمت دارایی باشند. درک خوب از بازار میتواند به سرمایه گذار کمک کند که از شرکتهایی که تمایل به سقوط و افت دارند دوری کند. درنتیجه درک تجارت، در تحلیل بنیادی به سرمایه گذاران اجازه میدهد که درک خودشان را از محرک ارزش کلیدی در یک شرکت و یا شرکتها در یک صنعت توسعه دهند. قیمت سهام به سختی به وسیلۀ گروه صنایع منعکس میشود. اما با مطالعه در گروهها، سرمایهگذار وضعیت بهتری در انتخاب صنایع دارد.
شناسایی جایگاه شرکت در گروه: سهامها در یک گروه حرکت میکنند. بر اساس تجارت یک شرکت، سرمایه گذاران بهتر موقعیت خودشان را برای طبقه بندی سهام در گروههای وابسته به آنها تعیین میکنند (رفیعی امام، ۱۳۸۷، ۱۲۴).
۲-۳-۱-۲ نقاط ضعف تحلیل بنیادی
محدودیت زمان: تحلیلهای بنیادی ممکن است بینش و آگاهی بسیار خوبی را ارائه دهند، اما میتوانند به طور فوق العادهای زمان بر باشند. مدلهای زمان بر اغلب ارزیابی ضد و نقیضی از قیمت جاری در بازار سهام دارند. همچنین بیشتر سرمایه گذاران انفرادی وقت و دانش کافی برای ارزشیابی کامل شرکت ها را ندارند. تحلیل گران بنیادی بر اساس آمارهای ارائه شدۀ شرکتها تصمیم میگیرند. اگر شرکتی آمار و ارقام دقیقی ارائه نکند پیشبینیها تحقق نخواهد یافت. اگر شرکتی میزان درآمدش را به طور دقیق و درست به شما اعلام نکند تحلیل بنیادی در اینجا به تنهایی نتیجه بخش نخواهد بود و شما نیازمند حسابداری ماهر و با تجربه هستید تا حقایق را برایتان آشکار کند.
مشکل دیگر تحلیل بنیادی این است که استنباطهای شما از میزان درآمد آینده مبتنی بر حدس و گمان است نه بر اساس واقعیت و لذا امکان اثبات آن وجود ندارد.
تحلیل بنیادی سهام شرکتها عوامل روانشناختی تأثیرگذار بر قیمت سهام را در نظر نمیگیرد.
۲-۳-۱-۳ برخی از شاخصهای بنیادی مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از:
۲-۳-۱-۳-۱ شاخص
اولین بار که شاخص (نسبت قیمت به درآمد) در نشریات مالی دنیا در سال ۱۹۷۲ میلادی مطرح شد کمتر کسی پیشبینی میکرد که این شاخص چه کاربردهای فراوانی میتواند در بازار اوراق بهادار داشته باشد. یکی از سادهترین و کاربردیترین شاخصها برای نشان دادن عملکرد بازار بورس اوراق بهادار در قیاس با بازارهای یک منطقه و یا عملکرد یک شرکت در قیاس با دیگر شرکتها در بازار بورس، شاخص است.
“نسبت قیمت به درآمد” که از تقسیم آخرین قیمت هر سهم (price) بر آخرین درآمد برآورده شده هر سهم (Earnings Per Share) به دست میآید به عنوان یک شاخص معتبر در ردیف شاخصهای بورس تهران قرار گرفتهاست. مبنای محاسبه برای کل بورس تهران از تقسیم ارزش کل بازار بر جمع سود قبل از کسر مالیات برآوردی شرکتهای پذیرفته شده به دست میآید. چنانچه شرکتی درآمد هر سهم خود را برای سال جاری برآورد و گزارش نکرده باشد، کماکان EPS سال قبل در محاسبه منظور می شود. ضمناً شرکتهایی که زیانده میباشند در محاسبات مربوط به نسبت دخالت داده نمیشوند. بدیهی است در این صورت ارزش جاری شرکتهای فوق نیز از ارزش بازار کم میشوند.
مهمترین نکته در مورد نسبت سهام این است که میتوانید به سرعت و به آسانی سهام شرکتها را با یکدیگر و یا صنایع و گروههای دیگر مقایسه کنید. بسیاری از سرمایهگذاران بر اساس این نسبت اقدام به خرید سهام شرکتها میکنند. برای مثال سرمایهگذاران ارزشی به دنبال شرکتهای ممتازی هستند که سهامشان را به قیمت مناسب به فروش میرسانند و خرید سهام با نسبت پایینتر را ترجیح میدهند. از سوی دیگر سرمایهگذاران در سهام پر رشد، طرفدار سهام با نسبت بالا هستند زیرا به اعتقاد آنان درآمد شرکت نیز در آینده افزایش خواهد یافت.
با این همه، خرید سهام بر مبنای پیشبینی درآمد آیندۀ شرکت برای بسیاری از سرمایهگذاران نتیجه معکوسی به بار آورده، چون گاهی اوقات پیشبینی درآمد آیندۀ شرکت به دلیل خوش بینی تحلیلگران بیش از حد برآورد می شود. با این حال امروزه سوء برداشتهای زیادی نسبت به رایج شده، در واقع نمیتوان به دلیل پایین بودن نسبت یک سهم، اقدام به خرید آن سهام کرده و به دلیل بالا بودن نسبت قیمت به درآمد یک سهم از خرید آن سهم چشم پوشید (گرچه ریسک این کار بیشتر است). به طور کلی میتوان از نسبت برای تعیین ارزش هر سهم در مقایسه با همردهها و کل بازار بهره گرفت. استفاده از نسبت یکی از الگوهای رایج و ساده تعیین ارزش هر سهم است که با ضرب سود مورد انتظار (EPS) با آن، ارزش هر سهم به دست میآید. استفاده از صنعت حدود تقریبی قیمت انتظاری سهم را بهتر مشخص مینماید. نکته قابل توجه این است که اگر بخواهیم شرکتها را براساس شاخص شان با یکدیگر مقایسه کنیم، این مقایسه فقط محدود به شرکتهایی میشود که در یک گروه یا صنعت خاص قرار دارند. درواقع دو شرکت کاملاً متفاوت را برای ارزشگذاری بهتر آنها نمیتوان با هم مقایسه کرد. از لحاظ نظری، یک سهم به ما میگوید که سرمایهگذاران چند ریال حاضرند به ازای هر ریال سود یک شرکت پرداخت کنند. به عبارت دیگر اگر یک سهم ۱۵ باشد به این معنی است که سرمایه گذاران حاضرند ۱۵ ریال برای هر ریال از سود این سهم بپردازند. از این رو به آن ضریب سهام نیز گفته میشود. حال اگر شرکتی در حال رشد باشد، انتظارات و خوش بینی بازار و سهامداران از آینده رشد آن شرکت را نوید میدهد. افزایش و رشد زمانی رخ میدهد که انتظارات رشد در عایدات سالانه شرکت مورد نظر وجود داشته باشد و در چنین شرایطی سهام شرکت نیز در حال افزایش میباشد. در چنین شرایطی سهام مورد نظر در ازای سود پایین و نسبت بالا میباشند. به عبارت دیگر اگر شرکتی بالاتر از میانگین بازار یا صنعت باشد بدین معنی است که بازار در ماهها و سالهای آینده انتظارات زیادی از سهام شرکت دارد و باید سودهای فزایندهای ایجاد کند و تا زمانی که انتظارات مثبت در خصوص رشد و عایدی شرکت وجود دارد شاخص رشد میکند تا این که به سطح آستانۀ خود برسد. از این مقطع به بعد که انتظارات رشد فزاینده به اتمام میرسد و درواقع یک رشد معمول و متداولی برای عایدات شرکت پیش بینی میشود. هرساله با افزایش سود و تعدیلات مثبت EPS شرکت نه تنها شاخص افزایش نمی یابد بلکه روند نزولی را نیز طی میکند و درنهایت به سطحی میرسد که بازده معقول و متداولی را برای سهام شرکت ارائه میدهد. در چنین شرایطی قیمت سهام شرکت نیز در محدوده مشخص و معینی نوسان خواهد داشت و دیگر مانند حالت قبلی، روند رو به رشدی را تجربه نمیکند مگر این که مجدداً در سال های آتی شرایط تغییر کرده و عوض شود. علی رغم سادگی محاسبه شاخص ، تفاسیر مختلف و گوناگونی از این شاخص می توان ارائه کرد. تعیین اندازه و روند این شاخص بیشتر به تجربه و نوع بینش تحلیلگر از شرکت و صنعت مربوطه بستگی دارد. همچنین برای بررسی و مقایسۀ قدرت سهام می توان از نسبت شاخص شرکت به شاخص کل بازار یا صنعت مربوطه استفاده کرد (رفیعی امام،۱۳۸۷،۹۹-۱۰۱).
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
متن کامل
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-10] [ 11:03:00 ب.ظ ]
|