• جرم

تعریف لغوی: در لغت به معنای قطع کردن است.‌یا به قول راغب اصفهانی، اصل جرم عبارت است از کندن و قطع درخت از میوه، و آنگاه برای هر کسب و کار زشت و مکروه، به طور استعاره به کار می‌رود. و به معنی وادار کردن به کاری ناپسند، نیز هست.[۱]

تعریف اصطلاحی: اصطلاحاً جرم در فقه عبارت است از انجام دادن فعل،‌یا بر زبان راندن سخنی که اسلام آن را حرام شمرده است،. و بر فعل آن کیفری مقرر داشته است.‌یا‌ترک فعل‌یا قول، که قانون اسلام آن را واجب شمرده است، و بر‌ترک آن، کیفری مقرر داشته است. برخی از فقهاء جرم را مترادف جنایت می‌دانند. اما جرائم را می‌توان به اعتبار مجازات معین شده در شرع اسلام، به چهار قسمت تقسیم کرد: الف) جرایمی‌که مجازات آن‌ها حد است. ب) جرایمی‌که مجازات آن‌ها قصاص است. ج) جرایمی‌که مجازات آن‌ها دیه است. د) جرائمی‌که مجازات آن‌ها تعزیر است.[۲]

  •  حمایت

تعریف لغوی: حمایت، نگهداری کردن و دفاع کردن از کسی، پشتیبانی کردن.[۳]

  •  برابری

تعریف لغوی:‌یکسانی و تعادل، مساوات، هم‌تایی و هم‌سنگی.[۴]

واژه برابری خود به تنهایی تعریف خاصی به لحاظ اصطلاحی ندارد بلکه در کنار واژگان دیگری معنا می‌یابد مانند برابری نژادی، برابری تباری که معنای مورد نظر در این رساله برابری حقوقی وبرابری جنسی می‌باشد.

تعریف اصطلاحی: برابری جنسی: زن ومرد هم در احراز همه مقامات با حقوق اجتماعی برابرو هم به عنوان فرد شهروند برابرند.

برابری حقوقی: همه شهروندان را از تبعیض‌های جامعه‌ی مبتنی بر رتبه در روزگار کهن می‌رهاند و در همان حال برخورداری‌یکسان همه‌ی آنان را از برخی حقوق اساسی و تضمین شده در قانون در بردارد و در بردارنده‌ی برابری در همه‌ی حقوق اساسی مندرج در قانون اساسی است.[۵]

  •  تخفیف

 آ‌نچه در‌باره‌ی تخفیف در فرهنگ لغت[۶] می‌توان دید:سبک کردن ،کاستن، مختصر ساختن می‌باشد به این معنا می‌توان در معنای تسامح[۷] و تساهل[۸] نیز آن را مشاهده نمود. ونیز در جایی دیگر می‌توان تخفیف را به معنای آ‌رامش وتسکین مشاهده نموداز این رو مقصود از تخفیف در این نوشته احکامی‌است که در مقایسه با مرد نسبت به زن سبک‌تر وآسان‌تر گرفته شده است که می‌توان در این معنا مترادف با امتیاز نیز دانست.

  •  حقوق کیفری اسلام

مجموعه احکامی‌است که به طورعمده در ابواب حدود، قصاص، و دیات به تفضیل بیان شده است که مقصود در رساله حاضر بخشی از حدود می‌باشد.

 

 

  •  زن ودیدگاه‌ها

اصولاً تعدد و تصور نظریات ودیدگاه‌هانسبت به تمام مقولات هستی بیانگر اختیار وتسلط عملی انسان در شناخت ومعرفت طریق و روش حیات درجهان است واساساً شناخت هر مقوله نیزمتوقف بر شناخت اجزا دیگر جهان مجموعه است وشاید بتوان ادعا کرد که زن در طول تاریخ علاوه بر داشتن بیشترین سهم را در شناخت اجزاء جهان بسیاری از نظرات متشتت ومختلف را نیز به خود اختصاص داده است ابتدا قبل از بیان نظریات ودیدگاه‌ها نسبت به زن برای بیان چگونگی صحت وسقم آن نیاز به فهم ودرک منشاء پیدایش اینگونه نظریات خواهیم داشت.[۱۰]

علاوه بر این حقوق زن ومرد در اسلام همواره مورد بحث جوامع مختلف ونهادهای بین‌المللی بوده وافکار عمومی‌جهانیان همیشه متوجه این بوده که آیا در اسلام حقوق زن ومرد عادلانه می‌باشد‌یا اینکه حقوق زن کمتر از مرد بوده واسلام چنان اهمیتی به حقوق زن نمی‌دهد ودر اجرای قوانین اسلامی‌حقوق زن پایمال می‌گردد.

از طرف دیگر همه‌ی مردم اسلام را دین مساوات و برابری می‌دانند و چطور ممکن است دینی که به مساوات وبرابری معروف است و برای برپایی عدالت آمده بین زن و مرد تبعیض قائل شود و برای آنان حقوقی غیر‌عادلانه و احکامی‌ تبعیض‌آمیز معرفی کند و از این جهت مورد انتقاد و حمله جوامع مختلف غیراسلامی‌ خصوصاً غربی‌ها قرار گیرد و وسیله‌ای برای کسانی‌که از عدالت چیزی جز لفظ آن نشنیده‌اند در مقابل اسلام این دین کامل و مکتب عدالت سرطغیان واعتراض بلند کرده و خود را منادی برابری وعدالت واسلام را دینی تبعیض‌آمیز معرفی کنند.

بهتراست قبل از هر چیز دیدگاه‌های مختلف راجع به تساوی و برابری را تفکیک کرده وموضوع بحث را تنقیح نماییم.[۲٫۱٫۱٫۱                        دیدگاه اول:تفریطی‌ها

دیدگاهی وجود دارد که زن را نه بعنوان انسان ـ باخصایص کاملش ـ بلکه بعنوان «زن» وبعنوان موجودی با کارکردهای خاص جنسیتی می‌نگرد وطبعاً در این دیدگاه، زن به لحاظ محدودیت‌های فیزیولوژیکی که دارد، بعنوان«جنس دوم» تلقی می‌شود.[۱۲]

تاریخ بشریت شاهد صدها رای متفاوت ومتناقض در باب شخصیت انسانی زن، جایگاه و حقوق وی بوده است، این آرا که به ادیان ودانشمندان بشری منسوب است تنها نظریه‌های ذهنی ودور از زندگی نبوده بلکه پایه ومبنای رفتار مردان نسبت به زنان‌یا برگرفته از رفتار آنان بوده است.

در اینجا نخست اشاره‌ای گذرا به دیدگاه برخی از‌اندیشمندان وملل می‌کنیم.[۱۳]

چون بنای بحث‌های ما درباره مسائلی که مطرح می‌سازیم براجمال است مختصراً بحث می‌شود.

در این میان مکاتب باستان و دانشمندان قدیم کم نیستند مکاتب وکسانی که زن را در مرتبه انسانی همتای مرد نمی‌دانند.

اساساً از دیدگاه تاریخ زن محکوم به نقض قوه عاقله است و عملکرد تاریخ نیز در مواجه با فعلیت بخشیدن به این حکم طبیعی آفرینش عبارت بود از اینکه (زن در گذشته از جنبه‌های مختلف، جنس پست‌تر از مرد بود و برای اثبات این مدعی دلائل عدیده‌ای مطرح می‌ساختند می‌گفتند اینکه زن از مرد ضعیف‌تر است‌یک قانون طبیعی ومسلم هستی است وبنابراین همین اصل زن بالاجبار تحت انقیاد مرد قرار می‌گرفت و با ازدیاد خشونت، عینیت بیشتری به این قانون طبیعی می‌بخشیدند، مرد به هیچ عنوان حاضر نبود مقام زن را بالا برده ویا خود را به‌اندازه زن تنزل دهد.[۱۴]

در‌یونان باستان برخی بر این اعتقاد بودندکه زنان پلیدتر وخوارتر از حیوانند، وحتی زن را از سلاله شیطان می‌دانستند.

سقراط فیلسوف بزرگ‌یونان وجود زن رامنشا انحطاط بشریت می‌دانست.

ارسطو براین باور بود که زن چیزی نیست مگر مرد ناکام، خطای طبیعت وحاصل نقصی در آفرینش.

به عقیده ارسطو، طبیعت آنجا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را می‌آفریند.زنان وبندگان بنا برطبیعت، محکوم به اسارتند وهرگز سزاوار در کارهای عمومی ‌نیستند.[۱۵]

در اسطوره‌های چینی چنین آمده است: وقتی خداوند خواست زن را بیآفریند، دریافت که مواد آفرینش در خلقت مرد به اتمام رسیده است در برابر این شکل، چنین اقدام کرد که ضایعات پراکنده به هنگام افرینش مرد، زن را بیافریند.[۱۶]

همیشه در ادبیات آنان زن نازلتر از مرد معرفی گردیده وهیچگونه حقی را نداشته است حتی نسبت به فرزندش، ومرد در قبال زنش تعهد داده و مسولیتی نداشت وهرمواقع می‌توانست از او سلب حیثیت می‌کرد واو را می‌فروخت واز این مسائل عجیب‌تر این بود که برای کفش دختران چینی در آن کشور قالب‌های فلزی مخصوصی ساخته بودند و اجازه نمی‌دادند که پای دختر از حد معینی بیشتر رشد نماید و به همین دلیل پای زنان چینی رشد طبیعی نداشت.

در آئین هند و نیز زنان دارای سرنوشت مشابه سرنوشت چینی‌ها بودند. از سنت‌های زشتی که میان هندوان نسبت به زن وجود داشت مسئله ساتی بود،‌یعنی سنتی که به موجب آن زنی که شوهرش مرده وجسدش را سوزانیده‌اند بایستی پهلوی شوهرش سوخته شود. بانو پروفسورآند(ANDR)درکتاب وضع زن دردها براتا می‌نویسد: هیچ مخلوقی گناه‌کارتر از زن نیست،آتش‌افروز است، زن لبه تیغ است در حقیقت زن همه این چیزها را دارد ـ مردان نباید آنها را دوست داشته باشندوحتی طبق دستور کتاب مانو(MANO)در این آئین، زن نباید هیچ‌وقت در جستجوی استقلال باشد و هیچ‌وقت نباید کاری را بدلخواه خودش انجام دهدو بتصریح جمله‌های ۱۴۷و۱۴۰مانو تاکید شده که هیچ‌وقت زن استقلال ندارد وحتی بعد از مرگ اربابش، باید تابع پسران ارباب باشد وبالاتر می‌گفتند که زن روح گناهکاری است که متولد می‌شودو نوعی تناسخ را باور داشتند.[۱۷]

در روم قبل از میلاد دختران و زنان کنیز و بدبخت بودند و مانند اشیا وحیوانات خرید وفروش می‌شدند و از مقام حقوق اجتماعی خود محروم بودند نه ارث می‌بردند و نه می‌توانستند مالک چیزی باشند.

در اروپای غربی و قرون وسطی زن را بازیچه مرد و او را رفیق مار وشیطان می‌دانستند وعقیده داشتند که زن برای بقای نسل انسان به شکل آدمی‌ در آمده.[۱۸]

مسیحیت کلیسایی نیز متأثر از آئین ‌یهود ودیدگاه‌های رومی‌ و‌یونانی، زن را عامل گناه انسان اولیه می‌دانست. به اعتقاد مسیحیان گناه اولیه آدم سبب شد که این گناه درگوهر همه انسان‌ها سرشته شود، بنابراین همه انسان‌ها بجز عیسی مسیح×ومریم÷با گناه متولد می‌شوند و بدین‌ترتیب نقش زن(حوا) در گناه تمام انسان‌های روی زمین مشخص می‌شود و از این‌رو خداوند درد و رنج بارداری و زایمان و نیزانقیاد زن در برابرشوهر را بعنوان مجازات بر حوا قرار داد.

خرید و دانلود متن کامل پایان نامه فوق در این لینک

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...