پایان نامه الگوی بومی تدوین خط مشیهای زیست محیطی |
چکیده:
مدیریت دولتی با توجه به نتایج و منابع، از یک طرف و کنترل فرآیندهای سازمانِ عمومی از طرف دیگر به دنبال یافتن ترکیبی میان تعقل گراییِ مدیریت و تعقل گرایی منافع عمومی است. از بارزترین مصادیق «منفعت عمومی» توجه به ملاحظات زیست محیطی در ارائه خدمات عمومی می باشد. متأسفانه از زمان انقلاب صنعتی، سرعت تخریب محیط زیست افزایش یافت. مرور اخبار دهه 1980 میلادی درباره محیط زیست کاملاً هشدار دهنده است. در کشور ما ایران نیز محیط زیست به سرعت در حال نابودی است. این در حالی است که مدل مشخصی برای سیاستگذاری زیستمحیطی در کشور وجود ندارد. این پژوهش کیفی به دنبال کشف الگوی بومی تدوین خط مشیهای زیستمحیطی کشور با بهرهگیری از نظریه دادهبنیاد است. بدین منظور 16 مصاحبه نیمهساختاریافته تخصصی با خبرگان و 2 مطالعه مستقلّ مجزّا صورت پذیرفته است. تحلیل دادهها در فرآیند کدگذاری باز منجر به ظهور 119 مفهوم انتزاعی در قالب 40 مقوله اصلی گردید. سپس این مقولات در قالب پارادایم کدگذاری که مبیّن فرآیند کدگذاری محوری است به یکدیگر مرتبط شدند. در نهایت 4 قضیه و 11 زیر قضیه تئوریک در نتیجه کدگذاری انتخابی بدست آمد. تحلیل دادهها بر اساس نظریه دادهبنیاد مبیّن آن است که شرایط موجود تدوین خط مشیهای زیستمحیطی کشور دارای چند «دوگانگی» بوده و لازم است از طریق به کارگیری الگوی «تدریجی گرایی متعالی» ضمن برطرف نمودن دوگانگیهای مذکور زمینه تحقّق «هنجارهای بنیادین» وضع مطلوب فراهم گردد.
فصل اول: طرح و کلیات تحقیق
مقدمه:
یکی از وظایف پژوهشگران علوم مدیریتی، رصد مشکلات جامعه به صورت عینی به منظور حلّ مسائل دنیای واقع و ارائه «راه حل»های متناسب به مدیران و سیاستگذران جهت حلّ آن مسائل است. اتفاقاً چنین هدفی به طور خاص در علوم خط مشیگذاری عمومی (سیاستگذاری عمومی) دنبال میشود. به طور ساده میتوان گفت سیاست یا خط مشی عمومی اصول و موازینی است که بوسیله مراجع ذیربط در هر جامعه وضع شده و به عنوان الگو و راهنما، اقدامات و فعالیتهای جامعه را رهبری میکند. یکی از این اقدامات مهمّ عرصه اجتماعی، مباحث مربوط به مسائل، نیازها و راهحلهای محیط زیستی که آحاد جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
موضوع خط مشیگذاری یا سیاستگذاری زیست محیطی از موضوعات اساسی مورد بحث در ادبیات خط مشیگذاری عمومی محسوب میشود. این موضوع به ویژه در سالهای اخیر (پس از دهه 1970 میلادی) و گسترش بحرانهای زیست محیطی در سرتاسر جهان بیش از پیش مورد توجه دولتمردان کشورهای توسعهیافته و برخی کشورهای در حال توسعه قرار گرفت. از سوی دیگر پژوهشگر معتقد است موضوعات «نظریِ محض» در حوزه خط مشیگذاری عمومی مطابق با محتوا و ماهیت این رشته- که ماهیتی کاربردی و مسئله محور دارد- دارای اولویت نبوده و پرداختن به موضوعات و «مسائل عمومیِ» کشور، کاربردی شدن مطالعات عرصه خط مشیگذاری عمومی را موجب خواهد شد.
رساله حاضر مشابه عموم رسالههای دکتری رشته مدیریت در پنج فصل تنظیم شده است. در فصل نخست کلیات تحقیق شامل مسئله تحقیق، اهمیت و ضرورت موضوع، اهداف و سوالات تحقیق، قلمرو زمانی و مکانی و واژه های عملیاتی تحقیق تشریح می شوند. البته کلیاتی در مورد روش تحقیق نیز ذکر شده که شرح بیشتر آن در فصل سوم ارائه خواهد شد. هدف نگارنده از نگارش فصل حاضر، ارائه شمای کلی پژوهش و مشخص کردن چارچوب، نقشه راه و اصول کلی تحقیق می باشد.
1-1- بیان مسئله
مرور اخبار دهه 1980 میلادی درباره محیط زیست کاملاً هشدار دهنده است. در طی این دهه جامعه علمی جهانی به صورت متوالی و پی در پی اقدام به انتشار مطالب جدیدی نمودند که حاکی از وجود مسائل عمده زیست محیطی در سطح جهان بوده است. انعکاس مسائل زیست محیطی در این سطح برای بسیاری غیرمنتظره بود. (Shafritz, 2008, p228) در حال حاضر جریانهایی در سراسر جهان وجود دارند که خطری جدّی برای محیط زیست به شمار میآیند. برخی از مهمترین این جریانها به اختصار عبارتند از: (زاهدی، 1389، ص 9-8)
- روند فزآینده رشد جمعیت: با در نظر گرفتن نرخ رشد کنونی جمعیت در نقاط مختلف جهان، تا پایان قرن بیست و یکم جمعیت جهان احتمالاً به حدود چهارده میلیارد نفر خواهد رسید.
- بیثباتی و آلودگی شدید کره زمین: خطرهای ناشی از تأثیرات گازهای گلخانهای، از دست دادن لایه اُزن، بارانهای اسیدی و آلودگیهای شیمیایی، جملگی سبب آلودگی شدید کره خاکی شدهاند.
- کاهش قدرت زایندگی خاک به دلیل آلودگیهای زیست محیطی: هم اکنون، زمین در مقابل کودهای شیمیایی، کمتر واکنش مساعد نشان میدهد و دیگر نخواهد توانست به تقاضای روزافزون انسانها برای مواد غذایی که ناشی از رشد بیرویه جمعیت است پاسخ دهد.
- روند کاهشی ذخیره آبهای زیرزمینی و ذخایر غذایی اقیانوسها: کمبود آب و مواد غذایی فاجعهای است که بشر را تهدید میکند؛ ضمن آنکه بیش از یک پنجم جمعیت جهان زیر خط فقر قرار دارند.
برای کاهش این نگرانی که بسیار بجا و به مورد است، ضرورت خط مشیگذاری زیربنایی دولتمردان کشورها برای بهبود مسائل زیستمحیطی در راستای تحقق توسعه پایدار احساس میشود. فارغ از وضعیت بحرانی زیستمحیطی در عرصه جهانی، وضعیت کنونی محیط زیست کشور نیز مطابق با شاخصهای جهانی غیرمطلوب و بعضاً خطر آفرین گزارش شده است. اعلام شاخص جهانی عملکرد زیست محیطی سال 2012 که از سوی دانشگاه ییل[1] منتشر شد، نشان داد که هشدارهای کارشناسان محیط زیست را باید جدّی گرفت. بر اساس گزارش شاخص عملکردی محیط زیست EPI[2] ، ایران بین 132 کشور جهان با کسب نمره 73/42 در مقام 114 قرار گرفته است. ایران در سال 2010 با کسب نمره 60 در مقام 78 جهان و در سال 2008 میلادی با نمره 9/76 در رتبه 67 جهان قرار داشته است. نکته قابل توجه آن است که هیچ کشوری در بین دو اندازهگیری متوالی بیش از 30 پله تنزل نکرده اما ایران در اندازهگیری اخیر 36 پله تنزل داشته است. چنین وخامتی در شرایط زیستمحیطی را در حالی شاهد هستیم که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، توجه به «محیط زیست» از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و یک اصل مستقل را به خود اختصاص داده است:
در جمهوری اسلامی، حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقّی میگردد؛ از این رو فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است. (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل پنجاهم)
اما متأسفانه عدم تعبیر و تفسیر این اصل در قالب سیاستهای خُرد و خط مشیهای جزئیتر، عملاً عدم اجرای آن را به دنبال داشته است. علاوه بر این جستجوی تحقیقات انجام شده خط مشیگذاری زیستمحیطی در ایران تقریباً بدون نتیجه بوده، در حالی که خط مشیهای زیست محیطی همواره یکی از متغیرهای مورد علاقه دانشمندان علوم سیاسی و نیز تحلیلگران خط مشیگذاری سایر کشورها (به ویژه کشورهای توسعه یافته) بوده است. برخی از مطالعات صورت گرفته در این زمینه حاکی از تأثیر حائز اهمیت مؤلفههای فرهنگی و سیاسی بر خط مشیها است. (Farazmand, 2009, p.220) از سوی دیگر یکی از نیازهای ضروری پژوهشهای خط مشیگذاری عمومی کشور، انجام پژوهشهای موضوع محور است، به طوری که میتوان گفت چنین تحقیقاتی نسبت به پژوهشهای صرفاً نظری (فارغ از موضوعات و مسائل عمومی کشور) اولویت بیشتری دارند.
کانون تمرکز پژوهش حاضر از میان مراحل خط مشیگذاری زیستمحیطی، مرحله «تدوین خط مشی» است. البته این به هیچ وجه به معنی نادیده انگاشتن ملاحظات اجرایی در مرحله تدوین خط مشیهای زیستمحیطی نیست[3]. چنانچه «تدوین خط مشی زیستمحیطی» را به عنوان یک سیستم در نظر بگیریم، مسائل زیستمحیطی ورودیهای این سیستم خواهند بود چرا که مطابق با نظر هاولت، خط مشیگذاری یک فرآیند «هدف- محور» است و هدف غایی در آن «حلّ مسئله عمومی» است. (Hawlett and Ramesh, 2009, p4) بنابراین میتوان خط مشیگذاری را یک فرآیند «مسئله-محور» دانست. مطابق با طبقهبندی کلّی مسائل زیستمحیطی، میتوان آنها را در سه بخش «مسائل ناشی از آلودگی آب»، «مسائل ناشی از آلودگی هوا» و «مسائل ناشی از آلودگی خاک» طبقهبندی نمود. این مسائل تحت تأثیر شرایط محیطی و اکوسیستمی هر کشور، از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. در مرحله پردازش، بر اساس ماهیت مسائل و سایر شرایط محیطی خط مشی زیستمحیطی تدوین شده و به عنوان خروجی سیستم، وارد نظام بعدی که همان «سیستم اجرای خط مشی» باشد میگردد.
و اما ضرورت طراحی مدل «بومی» در این زمینه را میتوان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد:
1- شرایط اقلیمی (اکوسیستمی) و سیاستی متفاوت و به تبع آن نوع مسائل زیست محیطی متفاوت کشور با سایر کشورها: خط مشیگذاری بر پایه مسائل عمومی، شکل میگیرند. یکی از عمدهترین مسائل عمومی، مسائل زیستمحیطی است که نوع آن با توجه به شرایط اکوسیستمی هر کشور متفاوت با سایر نقاط جهان خواهد بود. ضمن آنکه بر اساس تعاریف ارائه شده برای مفهوم «توسعه پایدار»، پایداری توسعه تحت تأثیر محدودیتهای ناشی از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی هر کشور بوده و از کشوری به کشور دیگر متفاوت میباشد. علاوه بر این نوع بازیگران، نهادها و قوای تأثیرگذار و نیز چگونگی و میزان ایفای نقش آنها بر فرآیند تدوین خط مشیهای زیستمحیطی هر کشور با توجه به قانون اساسی و شرایط حاکمیتی خاص آن کشور با سایر کشورها متفاوت بوده که تدبیر ملاحظات منحصربه فردی را برای خط مشیگذاری زیستمحیطی میطلبد.
2- ماهیت ارزش- محور خط مشیها: علوم خط مشیگذاری را میبایست به لحاظ محتوا و نیز مدّ نظر قرار دادن ارزشهای انسانی درون آن، ماهیتاً علوم هنجاری دانست. به تعبیر لاسول «رویکرد علوم خط مشیگذاری به وضوح اهداف مبتنی بر ارزشها را به شکل قابل ملاحظهای در خود به کار میبرد.» لاسول و کاپلان (1951) یکپارچگی آگاهانه ارزشهای برآمده از ارتباطات میانفردی را به عنوان مبنای تعریف علوم خط مشیگذاری ارائه میکنند. دیدگاه لاسول به خط مشیگذاری دیدگاهی چندوجهی بوده و ماهیتی مسئلهگرا دارد. از منظر وی باید به هنجارها و ارزشها توجه کنیم. لاسول تأکید میکند دیدگاه نظری و کاربردی باید با یکدیگر ترکیب شوند. پیش از آن چنین مطرح بود که خط مشی باید عاری از ارزشها بوده و دیدگاه عقلانیت ابزاری حاکم بر آن باشد. (Deleon and Overman, 2008, p418) مطابق با این رویکرد، به کارگیری خط مشیهای واحد در بسترهای فرهنگی و ارزشی متفاوت، بدون در نظر گرفتن این زمینهها توفیق چندانی نخواهد داشت. چنین خط مشیهایی عموماً در مرحله اجرا با شکست روبرو میشوند.
بنابراین، تحقیق حاضر به دنبال پر کردن خلأ پژوهشی موجود در زمینه خط مشیگذاری زیستمحیطی کشور و طرّاحی مدل (الگوی) بومی تدوین خط مشیهای زیستمحیطی با در نظر گرفتن دو الزامِ فوقالذّکر است.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-01-09] [ 10:02:00 ب.ظ ]
|