از دید جنز
( ۲۰۰۴ )

 

کیفیت زندگی ، ساختاری چند بعدی و شامل قلمروهای مادی ،‌احساسی ، روانی و اجتماعی و رفتاری است.

 

 

به عقیده هاگرتی و همکاران
( ۲۰۰۱ ) ،

 

کیفیت زندگی اصطلاحی است که بر کیفیت کلی زندگی افراد و نه فقط بر برخی از قلمروهای زندگی دلالت می‌کند و اگر کیفیت زندگی به اجزای مختلف تقسیم شود ، باید اجزای آن در مجموع یک ساختار کلی به نام کیفیت زندگی را نمایش دهد. ( همان )

 

در مطالعات کیفیت زندگی آن چه مهم است میزان برآورده شدن نیازها و اولویتهای اساسی انسان است. امروزه یک تحول بسیار مهمی در امر نظارت بر خدمت رسانی درمانی و بهداشتی وجود دارد و آن افزایش در اهمیت نقطه نظرات بیماران اسن. چند بعدی بودن کیفیت زندگی به لحاظ این که فردی است ابعاد مختلف سلامت و آسایش روانی و اجتماعی زندگی افراد را در بر داشته و متأثر از تجربیات شخصی و درک فرد از زندگی است که با گذشت زمان تغییر میکند. اگر چه جنبه عینی در توصیف میزان سلامت مهم است، ولی انتظارات و دریافتهای ذهنی فرد است که بیانگر کیفیت زندگی واقعی بیان شده توسط وی است. برخی از صاحبنظران کیفیت زندگی را در رابطه با سطح خوشحالی و رضایتمندی از زندگی و احساس فردی بهتر زیستن توصیف مینمایند و گروهی نیز آن را در ابعاد عملکردی و کنترل بیماریها و نشانههای آن مورد توجه قرار داده اند. ( الینگسون، ۲۰۰۰، به نقل از صبوری، ۱۳۸۹).
با توجه به تعاریفی که در مورد کیفیت زندگی ارائه شد به نظر میرسد که محققان بر سه اصل در ارتباط با مفهوم کیفیت زندگی توافق دارند:‌
۱ ـ چند بعدی بودن :‌کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی است و بر پایه ابعادی که ارتباط نزدیک با یکدیگر دارند بنا شده است ،‌از این رو لازم است از زوایا و ابعاد مختلفی سنجیده شود. به طور کلی سه بعد اصلی کیفیت زندگی عبارتند از: ابعاد جسمانی، روانی و اجتماعی. بعد جسمانی به دریافت فرد از تواناییهایش در انجام فعالیت های روزانه اشاره دارد و در بر دارنده انرژی ،‌ درد ، ناراحتی‌، خواب و استراحت، و توان کاری است. بعد روانی شامل جنبه روانشناختی سلامت مانند افسردگی، ترس، عصبانیت، خوشحالی و آرامش است. بعد اجتماعی نیز به توانایی فرد در برقراری ارتباط با اعضای خانواده و همسایهها ، همکاران و سایر گروههای اجتماعی، وضعیت شغلی و شرایط اقتصادی مربوط میشود.
۲ـ ذهنی بودن: کیفیت زندگی یک ارزیابی ذهنی است و افراد خود بهترین قضاوت کنندگان راجع به کیفیت زندگی شان هستند.
۳ ـ پویا بودن:‌کیفیت زندگی یک ماهیت پویاست نه یک ماهیت ایستا. بدین معنی که یک فرآیند وابسته به زمان بوده و متاثر از تجربه شخص و درک او از زندگی است. ( کینگ و هیندز، ۲۰۰۴ )
ابعاد کیفیت زندگی
میبرگ( ۱۹۹۳، به نقل از طباطبایی عینکی، ۱۳۹۰) ۴ بعدرابرای کیفیت زندگی مشخص کرده است:
۱) احساس رضایت از زندگی خود به طور کلی
۲) توانایی ذهنی برای ارزیابی رضایت بخش از زندگی فرد.
۳ ) وضعیت قابل قبول فیزیکی ،‌روانی ،‌اجتماعی و سلامت هیجانی که به وسیله شخص ارجاع داده شده،‌مشخص میشود.
۴) ارزیابی عینی به وسیله شخص دیگری که در زندگی شخصی فرد با کیفیت است که این تهدید کننده است.
و به طور کلی اکثر متخصصان و صاحبنظران معتقدند کیفیت زندگی در این پنج بعد پذیرفته شده است که عبارتند از:
۱ـ بعد فیزیکی
۲ ـ بعد روانشناختی
۳ ـ بعد اجتماعی
۴ ـ بعد جسمانی
۵ – بعد معنوی
بعد فیزیکی شامل قدرت، انرژی ، توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی و مراقبت از خود است. شایع ترین نشانه بعد روانشناختی عبارتند از :‌ اضطراب، افسردگی و ترس. بعد اجتماعی به چگونگی رابطه فرد با خانواده و دوستان و همکاران و اجتماع اشاره دارد. بعد جسمانی به بررسی علائم بیمار و عوارض جانبی درمان میپردازد. بعد معنوی به این مفهوم اشاره دارد که هر کس در زندگی دارای هدف و معنایی است. ( کینگ و هیندز، ۲۰۰۴ ).
کیفیت زندگی شاخص اساسی محسوب میشود واز آنجا که ابعاد متعددی مانند جنبه های فیزیولوژیک، عملکرد و وجود فرد را در بر می گیرد، توجه به آن اهمیت خاصی دارد. در تعریفی که ویور۱(۲۰۰۱) ارائه داد و مورد قبول بسیاری از صاحب نظران است، کیفیت زندگی عبارت است از: ((برداشت هر شخص از وضعیت سلامت خود و میزان میزان رضایت از این وضع)). به طور کلی میتوان گفت کیفیت زندگی، فقط ازنظر فرد مشخص می شود، اگرچه کیفیت زندگی میتواند بوسیلهی جنبه های مختلف زندگی فرد تحت تاثیر قرار گیرد. رضایت از زندگی به وسیله درک هر فرد از وضعیت کنونی اش ف در مقایسه با انتظارات، آرزوها و وضعیت دلخواه و ایده آل او تعیین می شود. بازخوانی مفاهیم متعدد کیفیت زندگی به ارائه تعریفی از سوی گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی۲ (۲۰۰۲) منجر شده است . این تعریف برای درک فرد از موقعیت خود در بافتی از نظام های فرهنگی و ارزشی و در ارتباط با هدف ها ، انتظارات و استاندارد ها و علاقه مندی آن ها ارائه شده است در این نگاه کیفیت زندگی مفهومی فراگیر است که سلامت جسمانی ، رشد شخصی حالات روانشناختی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و ارتباط با محیط را در بر می گیرد که مبتنی بر ادراک فرد از این ابعاد است. در واقع، کیفیت زندگی در بر گیرنده ابعاد عینی و ذهنی است که در تعامل با یکدیگر قرار دارند. از سوی دیگر ، باید توجه داشت که کیفیت زندگی مفهومی پویا است؛ چون ممکن است ارزشها، نیازها و نگرش های فردی و اجتماعی طی زمان در واکنش به رویدادها و تجارب زندگی دگرگون شوند. همچنین هر بهد از کیفیت زندگی می تواند اثرات قابل ملاحضه ای بر سایر ابعاد زندگی بگذارد.
درحال حاضر ، دیدگاه آدمی نسبت زندگی تغییرات چشمگیری یافته است. طوری که فقط حفظ زندگی به شکل معمول ، مطلوب تلقی نمی شود ؛ بلکه برای ارتقای جنبه های مختلف کیفیت زندگی تلاش بسیار زیادی انجام می شود.
۲-۳٫ معنای زندگی
در تعریف معنای زندگی باید گفت زندگی برای مردم زمانی معنادار است که آنها بتوانند الگو یا هدفی را در رویدادهای زندگی برای خود در نظر بگیرند. در نقطه مقابل زندگی زمانی بی معنا است که به نظر برسد همه چیز فرو ریخته است و نمیتوان هیچ احساسی را در ماورای آنچه انجام میشود یا رویدادهای که در زندگی اتفاق میافتد، پیدا کرد . معنای زندگی به محتوایی اشاره میکند که مردم زندگی خود را از آن آکنده میکنند و به زندگی خود شکل و جهت میدهند و در ارتباط با هدفها و ارزشهای زندگی است (جیکابسون ، ۲۰۰۸).
معنای زندگی یکی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی است . توجه به ادراکات افراد درباره عوامل شخصی زندگی آنها نقش مهمی را در کیفیت زندگی آنها ایفا میکند (لواسور تریبل، ۲۰۰۹). همچنین مطالعات نشان میدهد که افرادی با نمره هدف بالاتر در زندگی ( یعنی معنایی بالاتر )، همراه با خودپذیری بیشتر ( کرامبو و ماهولیک، ۱۹۶۹) ، رضایت بیشتر در زندگی (رکروکازین، ۱۹۷۹) مسئولیتپذیری و خودکنترلی بالاتر (سیمون، ۱۹۸۰) و خوببودن ( لازوراس و دیلونگیس، ۱۹۸۳) میباشد که همگی از مؤلفههای کیفیت زندگی میباشد.
بائسگی برای زن زمانی است که او توقف میکند و باورهای خود را نسبت به خود و دنیای اطرافش مرور میکند و ممکن است یک زن به سویی گام بردارد که تا کنون خواستار آن بوده ولی عملی نشده است (کینگ، هانتر، هریس، ۲۰۰۵). درنتیجه یکی از تغییراتی که همزمان با شروع یائسگی و ورود به میانسالی در زنان ایجاد میشود، ابهام و تغییر در معنای زندگی و گاه رسیدن به هدفهای خاص و گاهی نیز به پوچی و بیهدفی است که تاکید بر مفهوم معنا را برای این گروه از زنان مفید میسازد.
تصویر بدن که به معنای احساسات، نگرشها و ارزشهای یک فرد درباره بدن و کارکرد آن باشد (هابلب و کوئین لان، ۲۰۰۳) نیز ( که در این تحقیق شامل سه متغییر رضایت از نواحی بدن، ارزیابی ظاهری و ارزیابی سلامتی میباشد ) که یکی از عناصر اصلی کیفیت زندگی نگرش فرد است که شامل نگرش درباره خود از جمله تصویر ذهنی از تن و نگرش درباره درمان و علایم بیماری میباشد ( بلاندر، ۱۹۹۴). تصویر بدنی مهمترین بخش تصور فرد از خود است ؛ زیرا ظاهر فیزیکی فرد، اولین ویژگی است که در برخورد افراد با فرد دیگر، مورد قضاوت قرار میگیرد (دلامتر، ۲۰۰۳).

 

 
 
 
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">