مقاله – حقوق جنسی زوجین از دیدگاه فریقین- قسمت ۱۰ |
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |
۲-۲-۱-۲ آماده سازی زن در مواقعه
اسلام به مردان تأکید می کند که در برآوردن نیازهای جنسی زنان صبور باشند و عجله ای برای آمیزش جنسی نداشته باشند. در روایات اسلامی در کیفیت انجام روابط جنسی زن و مرد با عناوین گوناگونی سخن رفته است که به دور از شتابزدگی و با صبر و حوصله و با انجام ملاعبه و بازی و شوخی طرفین خود را برای عمل جنسی مهیا و آماده سازند، مردان باید بدانند که زنان تنها به انجام عمل جنسی صرف نیاز ندارند بلکه از نظر روحی و تمایلات جنسی نیز باید اشباع شوند، مرد قبل از عمل جنسی با بازی و شوخی زن را برای عمل جنسی آماده و مهیا سازد. بسیاری از مردان بدون توجه به این نکته عاطفی و روانی عملاً با زن، رفتاری انجام می دهند که عملاًَ خودمحوری آنها را نشان داده و می رساند که آنها فقط به فکر خود می باشند. آنان زن را در رسیدن به لذت جنسی یاری نمی دهند، بلکه شخصیت او را تنزل می دهند؛ و عملاً او را در حدّ یک وسیله و ابزار پایین می آورند، زن در این گونه موارد به ارضای کامل دست پیدا نمی کند. بنابراین وظیفه مرد، آماده کردن زن از لحاظ جنسی می باشد تا زن کاملاً ارضا شود.
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند:( إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْتِیَ أَهْلَهُ فَلَا یُعْجِلْهَا)[۲۱۲] هرگاه مردی بخواهد با زنش همبستر شود نباید در انجام این کار شتاب و عجله کند. برای اینکه اگر این کار با شتاب و عجله صورت بگیرد زن کاملاً ارضاء نمی شود و آمادگی کامل برای عمل زناشویی ندارد، در نتیجه موضوع سردمزاجی پیش می آید که نتیجه آن بداخلاقی ها و ناسازگاری هاست؛ پس برای از بین بردن آن باید زن را برای عمل جنسی تشویق کرد.
امام صادق (ع) می فرماید: فَإِذَا أَتَى أَحَدُکُمْ أَهْلَهُ- فَلْیَکُنْ بَیْنَهُمَا مُدَاعَبَهٌ فَإِنَّهُ أَطْیَبُ لِلْأَمْرِ[۲۱۳] هرگاه یکی از شما اراده کرد با همسرش همبستر گردد باید قبل از آن با همسرش ملاعبه داشته باشد. یعنی با او به بازی کردن و شوخی های مناسب و نشاطآور بپردازد، تا زن آمادگی پیدا کند و از این کار لذت برد و این کار، عمل جنسی را پاکیزه تر و لذت بخش تر می کند، همچنین این کار آمادگی زن را در وصول به اوج لذت فراهم می کند، و رضایت خاطر وی را جلب می کند، و این اشتباه است که مرد وقتی خودش آماده بود تصور کند که زنش نیز آماده است. زن را باید از نظر روحی و جسمی آماده کرد؛ آمادگی روحی و جسمی در موضوع مباشرت و آمیزش جنسی فوق العاده حساس و مورد سفارش پیشوایان دین می باشد. از این جهت مرد و زن لازم است با رعایت مسایل زناشویی یکدیگر را اشباع نمایند.[۲۱۴] پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید:(إِذَا جَامَعَ أَحَدُکُمْ فَلَا یَأْتِیهِنَّ کَمَا یَأْتِی الطَّیْرُ- لِیَمْکُثْ وَ لْیَلْبَثْ)[۲۱۵] هنگام آمیزش همانند پرندگان آمیزش نکنید بلکه مکث و درنگ نمایید. ملاعبه و بازی کنید تا زن خوب آماده شود و از این کار لذت ببرد و اشباع گردد. لذا حضرت در حدیثی دیگر می فرماید: (ثَلَاثَهٌ مِنَ الْجَفَاءِ- أَنْ یَصْحَبَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَلَا یَسْأَلَهُ عَنِ اسْمِهِ وَ کُنْیَتِهِ- وَ أَنْ یُدْعَى الرَّجُلُ إِلَى طَعَامٍ فَلَا یُجِیبَ- أَوْ یُجِیبَ فَلَا یَأْکُلَ- وَ مُوَاقَعَهُ الرَّجُلِ أَهْلَهُ قَبْلَ الْمُلَاعَبَهِ)[۲۱۶] سه چیزاز جفاء شمرده می شود: مصاحبت مردی با مرد دیگر که از اسم و کنیه او پرسیده نشود و مردی که غذا به او تعارف شود و او نپذیرد، و مردی که قبل از آمیزش با همسرش بازی نکند. مرد و زن باید به لحاظ جنسی اشباع شوند. مردان بیشترین لذت را در زمان آمیزش جنسی دارند، اما زنان زمانی بیشترین شادی را حس می کنند که در آغوش گرفته شوند و بوسیده شوند.[۲۱۷] مرد محبت می کند برای روابط جنسی، زن روابط جنسی برقرار می کند برای محبت.
با توجه به اینکه، زنان در هنگام تحریک جنسی، سطوح بالاتری از لذت را تجربه می کنند، در برخی از روایات به آن اشاره شده است و بیان فرموده اند که شهوت و حیای زن از مرد بیشتر است. از امیرالمومنین(ع) نقل شده است که فرمودند: (خَلَقَ اللَّهُ الشَّهْوَهَ عَشَرَهَ أَجْزَاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَهَ أَجْزَاءٍ فِی النِّسَاءِ وَ جُزْءاً وَاحِداً فِی الرِّجَالِ وَ لَوْ لَا مَا جَعَلَ اللَّهُ فِیهِنَّ مِنَ الْحَیَاءِ عَلَى قَدْرِ أَجْزَاءِ الشَّهْوَهِ لَکَانَ لِکُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَهٍ مُتَعَلِّقَاتٍ به)[۲۱۸] خداوند میل جنسی را ده جزء آفرید و ُنه قسمت از آن را به زنان و یک قسمت را به مردان إعطا کرد، اگر نبود که خداوند حیا را به اندازه شهوت عطا کرده بود هر مردی ُنه زن وابسته به خود داشت. در روایتی دیگر از امام صادق(ع) آمده است که ? إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِلْمَرْأَهِ صَبْرَ عَشَرَهِ رِجَالٍ فَإِذَا هَاجَتْ کَانَتْ لَهَا قُوَّهُ شَهْوَهِ عَشَرَهِ رِجَالٍ )[۲۱۹] خداوند برای زن صبر و خودداری ده مرد را قرارداده است، پس زمانی که زن تهییج شود برای او نیروی شهوانی ده مرد خواهد بود. این روایات بیانگر این مطلب است که شهوت زنان از مردان بیشتر است و تفاوت کیفی شهوت میان زن ومرد وجود دارد . بنابراین مرد موظف است که قبل از آمیزش با زن ملاعبه و شوخی کند تا او از این کار لذت ببرد و نیاز جنسی او برطرف گردد؛ کوتاهی و بی توجهی به این مسأله منشأ بسیاری از اختلافات و موجب پیدایش کینه و دشمنی میان زن و شوهر می شود. پس بر مرد و زن است که برای دوری از طلاق و جدایی و اختلاف و انحراف نیاز یکدیگر را اشباع کنند و آن را برطرف سازند. اگر این نیازها برطرف گردید و زن و شوهر اشباع گردیدند دیگر از اختلافات و جدایی ها خبری نیست و محبت بین آنها زیاد می گردد پس بر زن لازم است که هر وقت خود را بر شوهر عرضه کند؛ مگر اینکه عذر شرعی داشته باشد و بر مرد لازم است که قبل از آمیزش ملاعبه و بازی را فراموش نکند تا زن آمادگی کامل را پیدا کند.
۲-۲-۱-۳ مواقعه از غیر محلّ توالد و تناسل (وطی در دبر)
آمیزش با زن از دبر نه از قُبُل که محلّ عادی زناشوئی و طریق توالد و تناسل است، مسئله ای اختلافی است؛ بعضی از فقهاء شیعه آن را حرام می دانند[۲۲۰] و بعضی از آنان برای این عمل کراهت شدیده قائل هستند. البته این قول مختص به شیعه نیست واهل سنت هم اختلاف دارند.[۲۲۱] اما فقهای شیعه بنابر مشهور، آمیزش با زوجه و هر زنى که آمیزش با او از قُبُل جایز است، مانند کنیز، از دبر را نیز جایز دانسته اند(با رضایت زن )؛ لیکن با کراهت شدید.[۲۲۲] مرحوم سیّد در عروه قائل به جواز است و میگوید: مرد میتواند ارضای غریزۀ جنسی کنداز این طریق ولی کراهت شدیده دارد و ترک آن بهتر مخصوصا اگر زن رضایت نداشته باشد.[۲۲۳]
دراین مساله دو دسته روایات داریم. یک دسته روایت داریم که نصّ در جواز است و بعضی از روایات ظهور در حرمت دارد و آن ظهور در حرمت را به واسطۀ این نصّ حمل بر کراهت کرده اندو لذا فتوا به جواز داده اند لکن با کراهت شدید. از جمله روایاتی که دلالت بر جواز دارد این روایت است. (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ یَأْتِی الْمَرْأَهَ فِی دُبُرِهَا قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا رَضِیَتْ)[۲۲۴] ابن أبی یعفورازامام صادق(ع) سؤال میکند که استفادۀ جنسی از راه غیر متعارف از زن جایز است یا نه؟ آقا میفرمایند که جایز است ، اگر راضی باشد. طبق این حدیث اگر زن بر این کار راضی باشد حلال است وگرنه جایز نیست. از جمله روایاتی که دلالت بر حرمت دارد این روایت است.( قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَحَاشُّ النِّسَاءِ عَلَى أُمَّتِی حَرَامٌ)[۲۲۵] رسول خدا (ص) فرمودند: آمیزش نمودن با زنان از محلّی که غائط و فضولات خارج میشود، بر اُمّت من حرام است.
نتیجه ای که می توان از این بحث گرفت این است که ، روایاتی که میگوید حلال است با این روایاتی که میگوید حلال است، جمع عُرفی دارد. جمع عرفی همین است که صاحب جواهر و صاحب عروه و محشین بر عروه گفتند این کار حلال است اما مکروه است و کراهتش هم شدید است.[۲۲۶]
۲-۲-۲ حق مضاجعت
یکی دیگر از حقوق زن بر مرد آن است که از هر چهار شب یک شب نزد زن بیتوته کند و بخوابد که به آن مضاجعت گویند. بنابراین وظیفه مرد این است که غیر از مباشرتى که هر چهار ماه یک بار واجب است انجام دهد ، لازم است که هر چهار شب یک شب نزد زن بخوابد ، بنابر قول مشهور اگرچه زن واحده باشد، بر شوهر لازم است که مضاجعت کند.[۲۲۷] همانطور که قبلا هم اشاره شد معنای مضاجعت این است که مرد با زن روی یک فرش بخوابد؛ طوری که عادتاً نزدیک به آن زن حساب شود و صورتش همیشه یا بیشتر اوقات طرف آن زن باشد تا اینکه آدم قهر کرده حساب نشود اگرچه تمام بدن آنها یا بعضی از آن با هم نچسبد. همچنین در مضاجعت ، مواقعه هم شرط نیست.[۲۲۸] اگر مردى دختر باکرهاى را عقد کند و ازدواج کند وبه خانه آورد تا هفت شب باید نزد او بماند و اگر ثیّبه و بیوه باشد این حق به سه شب تقلیل مىیابد[۲۲۹].از آنجایی که مفهوم فقهی مضاجعت و ادله آن قبلا بیان شد دیگر نیازی به تکرار آن نمی باشد.
۲-۲-۳ حق قَسم
قسم (بفتح قاف) مصدر و بمعنى قسمت کردن و بخش نمودن چیزى میباشد، و اگر بکسر قاف خوانده شود، اسم و بمعنى حظ و نصیب است.[۲۳۰] قَسم در اصطلاح فقهاء عبارت است از: العدل بین الزوجات فی البیتوته.[۲۳۱] یعنی رعایت عدالت در تقسیم کردن شب ها توسط شوهر، بین زنان که شوهر ملزم به آن است. قَسم در اصطلاح حقوقیین ، عبارت از تکلیف شوهر بگذراندن شب نزد زن دائمۀ خود می باشد.[۲۳۲] فقهاى امامیه تکلیف شوهر را در قَسم چنین بیان نمودهاند[۲۳۳] که هرگاه مرد یک زن دائمه دارد، باید از هر چهار شب یک شب نزد او بماند و سه شب دیگر آزاد است که هر جا می خواهد بخوابد و هرگاه داراى دو زن دائمه باشد، دو شب برای این دو زن هست و دو شب دیگر برای خودش است و اگر سه زن دائمه دارد ، سه شب برای این زنها است و یک شب برای خودش است و اگر چهار زن دارد، هر شب باید نزد یک زن باشد و دیگر وقت آزاد برای او نمی ماند.
۲-۲-۳-۱ ادله حق قَسم
۲-۲-۳-۱-۱ قرآن
– آیه شریفه (وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیرا)[۲۳۴] و با آنان(زنان)بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتى) کراهت داشتید، (فوراً تصمیم به جدایى نگیرید!) چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مىدهد. جمله(وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) دستور معاشرت شایسته و رفتار انسانى مناسب با زنان را صادر مىکند و معروف یعنی هر چیزی که به عنوان حق برای زن تعیین شده است را شامل می شود. بنابراین اگر کسی زن دائمه دارد یا دارای زنهای متعدد است ولی بین آنها شبها را درست تقسیم نکند و به عدالت رفتار نکند، خلاف معاشرت بالمعروف عمل کرده است.
– آیه شریفه (وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَهِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیما)[۲۳۵] شما هرگز نمىتوانید (از نظر محبّت قلبى) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولى تمایل خود را بکلّى متوجّه یک طرف نسازید که دیگرى را بصورت زنى که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگارى پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است.
از جمله(فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ) می توان این گونه استدلال کرد که آیه می فرماید: شما به یکى از این زنها تمایل خیلى کامل نشان ندهید و در نتیجه آن زن دیگرى را که رغبتى به او نشان ندادید، بلا تکلیف گذاشته باشید که معلوم نباشد شوهر دارد یا ندارد . در بیان فلسفه این نهى از میل کامل، مىگوید اگر میل کامل به یک طرف بکنید، طرف دیگر یک زن بلاتکلیف مىشود، چرا که او نمىتواند با دیگرى ازدواج کند و شوهرش هم توجه به او ندارد و توجهش به یک طرف است، از این استفاده مىشود که کالمعلقه بودن زن مبغوض شرع است، و اگر قرار باشد که حق قسم و مضاجعت نباشد و فقط به مباشرت چهار ماه یک مرتبه و آن هم به مقدارى که غسل واجب است، اکتفاء بشود، این مثل شخصى است که اصلًا شوهر ندارد، و مصداق براى «تذروها کالمعلقه» مىشود که منهى است[۲۳۶]، بنابراین، حق قسم ثابت می شود.
– آیه شریفه(وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا)[۲۳۷] و اگر مىترسید که (بهنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر مىترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مىکند.
بزرگان و اقویاى عرب دختران پدر مرده را با هر چه که داشتند مىگرفتند و اموال آنها را با اموال خود مخلوط نموده و مىخوردند و در این عمل نه تنها رعایت عدالت را نمىکردند بلکه گاه مىشد که بعد از تمام شدن اموالشان خود آنان را طلاق مىدادند و گرسنه و برهنه رهاشان مىکردند در حالى که آن یتیمها نه خانهاى داشتند که در آن سکنى گزینند و نه رزقى که از آن ارتزاق نمایند و نه همسرى که از عرض آنان حمایت کند، و نه کسى که رغبت به ازدواج با آنان نماید تا بدینوسیله مخارجشان را تکفل کند[۲۳۸] اینجا است که قرآن کریم مىفرماید: اگر مىترسید که دربارۀ یتیمان عدالت را رعایت نکنید، سراغ غیر یتیمان بروید و از غیر یتامى دو یا سه یا چهار زن بگیرید. در این آیه صریحا مسئله رعایت عدالت را در باره ازدواج با دختران یتیم ذکر کرده است.[۲۳۹] در زمان جاهلیّت تعداد زوجات نامحدود بود و بعد از اسلام محدود شد و اجازۀ چهار زوجۀ دائمى داده شد ولى به شرط این که عدالت رعایت شود و اگر نتواند رعایت کند واجب است یک زن بگیرد، و وقتى مقدّمه واجب شود دلیل بر وجوب ذى المقدّمه است؛ در اینجا مقدّمتا مىگوید اگر مىترسید عدالت رعایت نشود یک زن واجب است. بنابراین عدالت واجب است و این همان معنای حق قسم است که ما به دنبال آن بودیم.
۲-۲-۳-۱-۲ روایات
– در این مساله تعداد روایات بسیار زیاد است که فقط به چند روایت اشاره می شود.[۲۴۰] (عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ لَهُ الْمَرْأَتَانِ وَ إِحْدَاهُمَا أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْأُخْرَى أَ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَهَا بِشَیْءٍ قَالَ نَعَمْ لَهُ أَنْ یَأْتِیَهَا ثَلَاثَ لَیَالٍ وَ الْأُخْرَى لَیْلَهً لِأَنَّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أَرْبَعَ نِسْوَهٍ فَلَیْلَتَیْهِ یَجْعَلُهُمَا حَیْثُ شَاءَ قُلْتُ فَیَکُونُ عِنْدَهُ الْمَرْأَهُ فَیَتَزَوَّجُ جَارِیَهً بِکْراً قَالَ فَلْیُفَضِّلْهَا حِینَ یَدْخُلُ بِهَا بِثَلَاثِ لَیَالٍ وَ لِلرَّجُلِ أَنْ یُفَضِّلَ نِسَاءَهُ بَعْضَهُنَّ عَلَى بَعْضٍ مَا لَمْ یَکُنَّ أَرْبَعاً)[۲۴۱] حسن بن زیاد گوید: از امام صادق(ع) درباره مردی که دو زن دارد و یکی از آن دو نزد وی محبوبتر از دیگری است پرسیدم ، آیا او می تواند او را به گونه ای برتری دهد ، حضرت فرمود: آری می تواند سه شب نزد او برود و یک شب نزد دیگری ، چون مرد حق دارد که چهار زن بگیرد لذا دو شب را هرکجا که بخواهد قرار می دهد. گفتم: مرد زنی دارد و با یک دختر باکره ازدواج می کند؟ حضرت فرمود: زمانی که نزد دختر باکره می رود سه شب نزد او بماند و مرد می تواند برخی از زنانش را بر برخی فضیلت دهد البته تا زمانیکه چهار زن نداشته باشد. درست است که این روایت درباره تفاضل زنی بر زن دیگر است اما این در صورتی است که حق زن را رعایت کرده ویک شب نزد زن مانده و زمان متعلق به خودش را به خانه زن دوم رفته است.
– (عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ عِنْدَهُ امْرَأَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْأُخْرَى أَ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى قَالَ نَعَمْ یُفَضِّلُ بَعْضَهُنَّ عَلَى بَعْضٍ مَا لَمْ یَکُنَّ أَرْبَعاً)[۲۴۲] حلبی میگوید: از امام صادق (ع) درباره مردی که دو زن دارد یکی از آن دو نزد وی محبوب تر از دیگری است پرسیدم، آیا می تواند یکی را بر دیگری فضیلت دهد. حضرت فرمود: آری برخی را بر برخی فضیلت دهد ، مادامیکه چهار زن نیستند. همانطور که واضح است کسی که دو زن دارد دو شب را اختصاص به آنها می دهد و دو شب دیگر برای خودش است که می تواند به برخی از زنهایش اختصاص دهد ولی اگر چهار زن گرفت دیگر وقتی برای خودش باقی نمی ماند، و این همان حق قسم است که ما به دنبال آن بودیم.
– (عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لِلرَّجُلِ أَنْ یَتَزَوَّجَ أَرْبَعاً فَإِنْ لَمْ یَتَزَوَّجْ غَیْرَ وَاحِدَهٍ فَعَلَیْهِ أَنْ یَبِیتَ عِنْدَهَا لَیْلَهً مِنْ أَرْبَعِ لَیَالٍ)[۲۴۳] در این روایت امیرالمومنین (ع) می فرماید : مرد می تواند چهار زن بگیرد ، پس اگر جز یک زن نگرفته است باید که یک شب از چهار شب را نزد وی بماند و میتواند در سه شب باقی مانده هرگونه که دوست دارد عمل کند. این روایت لزوم قَسم و مضاجعت را در صورت داشتن یک همسر ثابت می کند که به این امر تصریح شده است.
– (روی عن جعفرالصادق(علیه السلام) عن آبائه (علیهم السلام) ان النبی (صلى اللَّه علیه و آله) کان یقسم بین نسائه فی مرضه. فیطاف به بینهنّ)[۲۴۴] پیامبر(ص) در زمان بیماری اش باز شبها را میان زنانش تقسیم میکرد لذا او را میان زنانش می گرداندند و هر شب منزل زنی بود.
– (روی عن علی (علیه السلام) انه کان له امرأتان، فکان إذا کان یوم واحده لا یتوضأ فی بیت الاخرى)[۲۴۵]روایت شده است که حضرت امیرالمومنین(ع) در آن روزى که متعلق به یکى از دو همسرش بود، حتى وضوى خود را در خانه دیگرى نمىگرفت.
۲-۲-۳-۱-۳ تأسّی به پیامبر(ص)
این دلیل را مرحوم فخرالمحققین در ایضاح[۲۴۶] و مرحوم شهید ثانی در مسالک[۲۴۷] آورده اند به این بیان که لازم است که ما از پیامبر(ص) تأسّی کنیم چون حضرت حتی در زمان بیماری اش باز شبها را میان زنانش تقسیم میکرد لذا او را میان زنانش می گرداندند و هر شب منزل زنی بود. البته به این دلیل اشکال شده است که عمل پیامبر (ص) در مورد حق القسم عمل استحبابى بوده ، به دلیل آیه شریفه(تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْکَ مَنْ تَشاء)[۲۴۸] ایشان در بیتوته مختار بودهاند، چون آیه خطاب به پیامبر(ص) مىفرماید: مىتوانى بعضى را تأخیر بیاندازى و بعضى را جلو بیندازى و این از اختصاصات پیامبر(ص) بوده ، بنابراین نمىشود به سیره ایشان استدلال کرد.[۲۴۹]
۲-۲-۳-۱-۴ اجماع
خلافی بر این مطلب نیست[۲۵۰] و همه فقهاء تصریح کرده اندو ادعای اجماع شده است[۲۵۱] که اگر شخصی زنان متعدد دارد باید شبها را بین آنها تقسیم کند و عدالت را رعایت کند ، اما عده ای از فقهاء معتقدند که حق قسم فقط در زمان چندزنی ایجاد میشود و در صورت تکهمسری قَسم واجب نیست.[۲۵۲] لذا مرحوم محقق حلی این نظریه را اَشبَه (سازگارتر) با اصول مذهب ذکر کرده[۲۵۳]، اگرچه ایشان هم برای کسی که یک زن دارد می گوید باید یک شب را از چهارشب به او اختصاص بدهد.[۲۵۴] مرحوم امام خمینی هم در تحریرالوسیله همین نظریه را قویتر ذکر میکند و حق قسم را برای مردی که فقط یک زن دارد نمیپذیرد ومی فرماید: «کسی که یک همسر دارد آن همسر حق شبخوابی و همخوابی در همه شبها را ندارد، بلکه بنابر اقوی در چهار شب یکبار هم حق ندارد، تنها حقی که دارد این است که از او دوری نکند بطوریکه معلوم نباشد او شوهر دارد یا شوهرش طلاقش داده این مقدار لازم است».[۲۵۵] لازم به تذکر است که این نظر خلاف مشهور فقهاء و خلاف معاشرت به معروف است لذا بسیاری از فقهاء در زوجه واحده هم حق قسم را لازم می دانند.
۲-۲-۳-۲ مضاجعت در قَسم
یکی از بحثهایی که فقهاء به آن اشاره کرده اند این است که آیا در قَسم لازم است مرد با همسر خود در یک رختخواب بخوابد و مضاجعت کند یا فقط لازم است در منزلی که به زن اختصاص دارد بیتوته کند. با این که لزوم خوابیدن در یک بستر در روایتی تصریح نشده است، متاخرین مسأله مضاجعت را به اتفاق لازم دانسته اند. محقق، علامه، شهیدین از این جمله اند. ظاهرا پیش از محقق این مساله مورد توجه فقها قرار نداشته است. مرحوم محقق حلی می فرماید: و الواجب المضاجعه لا المواقعه، و یختصّ الوجوب باللیل دون النهار[۲۵۶]. مرحوم علامه در تحریر می فرماید: الواجب فی القسمه الکون عندهنّ و المضاجعه لهنّ.[۲۵۷] مرحوم فاضل آبی در کشف الرموز می نویسد: و الواجب المضاجعه لا المواقعه، و یختصّ الوجوب باللیل دون النهار[۲۵۸]. مرحوم صاحب التنقیح الرائع[۲۵۹]، مرحوم صاحب المهذب البارع[۲۶۰]، مرحوم مجلسی دوّم[۲۶۱]، مرحوم شهید اول[۲۶۲] ، مرحوم کاشف الغطاء[۲۶۳] ، هم به این عبارت تصریح کرده اند.
مرحوم صاحب ریاض می نویسد: و الواجب فی البیتوته هو المضاجعه خاصّه، و هی: أن ینام معها قریباً منها عادهً، معطیاً لها وجهه دائماً أو أکثریّاً، بحیث لا یعدّ هاجراً، و إن لم یتلاصق الجسمان[۲۶۴] ایشان هم مثل فقهاء قبل مضاجعه را واجب می دانند به طوریکه مرد با زن روی یک فرش بخوابد؛ طوری که عادتاً نزدیک به آن زن حساب شود و صورتش همیشه یا بیشتر اوقات طرف آن زن باشد تا اینکه آدم قهر کرده حساب نشود اگرچه تمام بدن آنها با هم نچسبد. مرحوم صاحب جواهرهم می فرماید: الواجب فی القسمه المضاجعه بأن ینام قریبا منها على النحو المعتاد…[۲۶۵] یعنی واجب در قَسم مضاجعت است به طوریکه نزدیک زن بخوابد. بسیاری از فقهاء دیگر نیز به وجوب مضاجعت در قَسم تصریح کرده اند.[۲۶۶] بنابراین در قَسم واجب است که مضاجعت کند ولی مواقعه لازم نیست همانطور که قبلا اشاره شد.
نکته دیگر اینکه مشهور فقهاء تصریح کرده اند که زوج پس از عروسى، چنانچه زن باکره باشد باید هفت شب نزد او بگذراند و اگر ثیبه است سه شب باید نزد او بماند.[۲۶۷]
۲-۲-۳-۳ موارد سقوط حق قَسم
در بعضی موارد حق قَسم ساقط شده و قضاء ندارد. مرحوم سبزوارى در مهذب الاحکام ، اجمالا مسأله را اجماعى مىدانند.[۲۶۸] حال به این موارد به صورت مختصر اشاره می گردد.
۲-۲-۳-۳-۱زوجه ناشزه
فقهاء نشوز را به عصیان و عدم اطاعت زن و عدم قیام او به حقوق شوهر بخصوص در امر تمکین معنی کرده اند که در فصل اول اشاره شد . زنی که ناشزه شود چون تمکین نمىکند، حقّ نفقه ندارد و به طریق اولى حقّ قَسم هم ندارد. مرحوم صاحب جواهر می فرماید در حکم این مسأله ، مخالفی وجود ندارد[۲۶۹] و دلیل خود را اینگونه ذکر می کنند: «وذلک لأن القسمه من جمله حقوق الزوجیه، وهی بمنزله النفقه التی تسقط بالصغر والنشوز»[۲۷۰] ایشان می فرماید: قسمت یکی از حقوق بین زن و مرد هست و مثل نفقه است که مرد باید به زن بدهد و همانطور که نفقه به زن صغیره و ناشزه تعلق نمی گیرد، قسمت هم به آنها تعلق نمی گیرد و قضاء هم ندارد.
بنابراین یکی از جاهایی که حق قَسم ساقط می شود و قضاء هم ندارد جایی است که زن ناشزه شود.[۲۷۱]
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-09-21] [ 11:22:00 ب.ظ ]
|