سنخ شناسی نظریات مربوط به مفهوم طبقه در ایران، حوزه ها ی گسترده ای … |
الف) خاندان پهلوی با ۶۳ شاهپور، شاهدخت و منسوبین؛ ب )خانواده های اشراف که مدت ها پیش از اصلاحات ارضی دهه ۱۳۴۰ به شهرها و فعالیت های شهری رو کرده بودند ؛ ج ) اشراف بازرگان که با تشکیل مجتمع های کشت و صنعت، بانک ها، شرکت های بازرگانی و مؤسسات صنعتی از قید اصلاحات ارضی رستند ؛ د) حدود ۲۰۰ سیاستمدار سابقه دار، کارمندان عالی رتبه و افسران ارشد ارتش؛ ه ) بازرگانان قدیم ؛ و ) پنج شش نفری بازرگانان جدید. این خانوادههای ثروتمند نه تنها مالک بسیاری از شرکت های بازرگانی عمده بلکه صاحب حدود ۸۵ % از مؤسسات بزرگ خصوصی فعال در بانکداری، تولیدات صنعتی، بازرگانی خارجی، بیمه و شهرسازی بودند. ( همان : ۳۹۵)
- طبقه متوسط متمول: این طبقه با تعداد نزدیک به یک ملیون خانواده شامل سه گروه بسیار نزدیک به هم بودند. گروه نخست که هسته اصلی این طبقه را تشکیل میداد، جامعه بازاریان با حدود نیم ملیون تاجر، مغازه دار، کاسب و صنعتگر بود. گروه دوم را بازرگانان مرفه شهری با سرمایه گذاری خارج از بازارها تشکیل میشد. گروه سوم حدود ۹۰۰۰۰ روحانی – حدود ۵۰ آیت الله ، ۵۰۰۰۰ حجت السلام ، ۱۰۰۰۰ طلبه و تعداد نامعینی ملایان محل، مدرسان مکتب خانه، مدرسان حوزه ها، پیشنمازها و نوحه خوان ها را شامل بود. اگر چه گروههای دوم و سوم به معنی دقیق کلمه بازاری نبودند، علائق محکم خانوادگی و مالی آنان را به گروه اول پیوند میداد. ( همان ، ۳۹۶)
- طبقه متوسط حقوق بگیر: برنامه های توسعه دهه ۱۳۴۰ شمار طبقه متوسط حقوق بگیر را کمتر از ۳۱۰۰۰۰ نفر در سال ۱۳۳۵ به بیش از ۶۳۰۰۰۰ نفر در سال ۱۳۵۶ رساند. در سال ۱۳۵۶ جمعاً ۳۰۴۴۰۴ نفر کارمند ، ۲۰۸۴۲۱ نفر معلم و مدیر مدرسه و۶۱۰۶۶ نفر مهندس مدیر و کارمند دولت وجود داشت. ( همان ، ۳۱۷ )
- طبقه کارگر: از تعداد مزد بگیران شامل در بخش های مختلف صنعتی آمار دقیقی در دست نیست. اما حدس قریب به یقین نشان میدهد که طبقه کارگر در دوره بین سال های ۱۳۴۲ و ۱۳۵۶ پنج برابر افزایش یافت. در مرکز این طبقه، حدود ۸۸۰۰۰۰ کارگر صنعتی جدید، بالغ بر ۳۰۰۰۰ کارگر صنعت ؛۲۰۰۰۰ کارگر صنایع الکتریکی، گاز و نیروگاهها؛ ۳۰۰۰۰ کارگر شیلات و صنایع چوب؛ ۵۰۰۰۰ معدنچی؛ ۱۵۰۰۰۰ کارگر راه آهن، کارگر بارانداز، راننده کامیون و دیگر کارگران حمل ونقل مدرن، ۶۰۰۰۰۰ کارگر کارگاهها و کارخانه هایی با بیش از ۱۰ نفر جای داشتند .
وی همچنین مهاجران تهی دست و آواره از روستا، ولگردان بی طبقه را هم به این طبقه اضافه میکند. (همان :۳۹۸ )
آبراهامیان به وجود اختلافات در جامعه ایران اشاره دارد. این اختلاف طبقاتی به صورت تضاد میان بازاریان و تروثمندان و اختلاف در آداب و رسوم طبقات مختلف خود را نشان میدهد.
اختلافات طبقاتی همواره به صورت فخرفروشی های اجتماعی نمایان میشد که حتی سیاحان دوره ملکه ویکتوریا، مانند موریه، نیز از این موضوع درشگفت میشدند. او مینویسد: “شرح آداب و معاشرت در ایران عبارت است از جزئیات بی پایان و بیاهمیت. البته این جزئیات چنان جا افتاده اند، چنان از دوران جوانی به آسانی مورد قبول افراد واقع میشوند و چنان تاثیر نیرومندی در سلسله مراتب اجتماعی دارند که هیچ شخصی، حتی فردی متوسط نمیتواند موقعیت اجتماعی ویژه خود را نادیده بگیرد و از رعایت آداب و رسوم مربوط طفره رود.” (همان:۴۴)
این اختلافات اجتماعی در مواردی به تضاد طبقاتی میانجامید. شمیم مینویسد که در کوچه و خیابان، بچههای بازاریان، فرزندان ثروتمندان را به دلیل پوشیدن لباسهای شیک سخت اذیت و آزار میکردند. ارفع الدوله، نجیب زادهی لقبدار، در شرح حال خود نقل میکند که خانوادههای اشرافی در نسبت به امور تجاری چنان نفرت داشتند که فرزندان خود را حتی از فکر کردن دربارهی مشاغل تجاری بازمیداشتند. اندور مینویسد که بازاریان علاقهای به زیاده ستانی از فقرا نداشتند ولی در معامله با ثروتمندان تلاش بسیاری میکردند تا آنها را فریب دهند. (همان : ۴۵)
گرچه ایران سدهی نوزدهم طبقات پنهان، عینی و اقتصادی- اجتماعی داشت، وجه غالب پیوندهای گروهی، شکل گیری طبقات آشکار ذهنی و سیاسی- اجتماعی را به تاخیر انداخت. (آبراهامیان ، ۱۳۸۱ :۴۴ )
از نظر آبراهامیان پیوندهای گروهی و قبیلهای در جامعه ی ایران در اوایل سده نوزدهم بسیار قوی تر از طبقات اقتصادی عمل کردهاند و عملاً میتوان گفت که طبقات اقتصادی در سایهی پیوندهای گروهی و قبیلهای و فرقهای به حاشیه رانده شدهاند. آبراهامیان از نمونههای مثال میآورد که پیوندهای گروهی بر پیوندهای طبقاتی غلبه کرده اند .
پیوندهای گروهی – به ویژه پیوندهایی که بر اصل و نسب قبیلهای، فرقه های مذهبی، سازمان های محلی و عواطف فامیلی مبتنی بود – موجب تقویت گروههای عمودی ( سلسله مراتبی ) و تضعیف طبقات افقی ( غیر سلسله مراتبی ) میشد و بدین ترتیب از تبدیل منافع و علایق اقتصادی پنهان به نیروهای سیاسی آشکار جلوگیری میکرد. در ایران اوایل سدهی نوزدهم افراد بسیاری که شیوهی زندگی مشابه داشتند، در شیوه ی تولید دارای موقعیت همسان بودند و روابط یکسانی با نهادهای اداری داشتند، طبقات اجتماعی- اقتصادی را تشکیل میدادند. ولی چون این افراد پیوندهای قومی و گروهی داشتند، در غلبه بر موانع محلی موفق نبودند و علائق و منافع فرامحلی و ملی نداشتند، طبقات سیاسی– اجتماعی تشکیل نمیدادند. همین نبود طبقات قدرتمند، پیامدهای سیاسی گستردهای داشت؛ زیرا تا زمانی که نیروهای ملی و فرا محلی در برابر دولت
مرکزی وجود نداشت، به بیان سدهی نوزدهمی، شاهان قاجار میتوانستند به شیوهی مستبدان شرقی برجامعه حکمرانی کنند. (همان :۴۷)
مهمترین نکات در اندیشه وی به این ترتیب است:
- عوامل اقتصادی و اجتماعی را ملاک تعیین طبقه قرار داده است.
- اعتقاد دارد که به دلیل تنوع ها و اختلافات قومی و قبیلهای فراوان در جامعه ایران، تنها” طبقه در خود “وجود دارد و “طبقه برای خود “شکل نگرفته است .
- وی اعتقاد دارد که پیوندهای قومی و قبیلهای در جامعه ایران بسیار قوی تر از پیوندهای طبقاتی عمل کرده اند.
- در بررسی صورت بندی های اجتماعی ” استبداد شرقی” را مناسب جامعه ایران میداند.
همان طور که در ابتدای بحث مربوط به دیدگاه آبراهامیان در مورد طبقه مطرح شد، دیدگاههای وی به دیدگاههای ای.پی . تامپسونِ نئومارکسیست نزدیک تر است . آبراهامیان مانند تامپسون سعی دارد طبقه را دربطن جریانات تاریخی ببیند .
- فرهاد نعمانی :
صورتبندی اجتماعی :فرهاد نعمانی در کتاب تکامل فئودالیسم در ایران به بررسی صورت بندی اجتماعی سیاسی در ایران میپردازد. از نظر وی در ایران نظام بردهداری جای خود را به نظام فئودالی داده است.
در اواخر دوره اشکانیان و اوایل دوره ساسانیان برده داری در غرب سرزمین ایران از میان برداشته شد و به تدریج مالکیتهای فئودالی زمین مشخص گردید. در اواخر قرن چهارم میلادی نیز خصایص عمده جامعه عهد ساسانی بارزتر گشت و مرحله نخست جامعه فئودالی ایران تکوین یافت. ( نعمانی ،۱۳۵۸ :۲۰۲ )
از نظر وی در عهد ساسانیان روابط ارضی مبتنی بر فئودالیسم تکامل یافت. البته جریان تکامل آن در دوره های بعدی بخصوص در دوران حمله اعراب و مغول دچارافت و خیزهایی شد. پس ازانقراض حکومت ساسانیان جریان تکامل بعدی فئودالیسم و نیروهای عامل در تولید سست تر شد .چرا که فتوحات اعراب برده داری را که در ایران رو به تلاشی کامل بود، تقویت نمود. و اشکال غیر متکامل و ناقص مالکیت آب و زمین ، یعنی مالکیت فئودالی دولت را گسترش داد. (همان : ۲۹۶ )
پس از پیروزی عباسیان و قشرهای اعیان و دهقانان ایرانی که از ایشان پشتیبانی کرده بودند، گرایش به سوی فئودالیسم در ایران شدیدتر شد. با این همه در این دوره نیز عده کثیری برده وجود داشتند که در کنار تولیدکنندگان نظام فئودالی به کار گرفته میشدند. (همان :۲۹۷)
وی همچنین فصلی را به بررسی شیوه تولید آسیایی و وجود آن در ایران اختصاص داده است . وی ابتدا مهم ترین ویژگی های شیوه تولید آسیایی را بیان میکند:
- مهم ترین خصیصه شیوه تولید آسیایی فقدان مالکیت خصوصی است: مالکیت یا دولتی و یا اشتراکی است.
- کشاورزی به سبب عوامل جغرافیایی و آب و هوایی در تمامی جوامع شرقی بدون وجود موسسات عظیم آبیاری امکان پذیر نیست. چنین موسساتی متضمن وجود قدرتی مرکزی است تا این موسسات را بسازد و آب آنها را توزیع کند و آن ها را تعمیر و نگهداری کند. و آن قشر دیوان سالاری که این قدرت را اعمال میکند، و به سبب تخصص و تسلط بر این موسسات بخش بزرگی از مازاد اجتماعی تولید را به خود اختصاص میدهد، ” استبداد شرقی” را پدید میآورد. ( نعمانی : ۴۲۷ )
بعد از برشمردن خصوصیات شیوه تولید آسیایی، وی با ارائه مستنداتی سعی در رد وجود این شیوه تولید در ایران دارد. بنا بر نظر وی در ایران به خصوص در دوره ساسانیان مالکیت خصوصی وجود داشته است. و حتی در دوره اعراب و پس از آن مالکیت خصوصی همواره اهمیت زیادی داشته است .
درواقع طی قرنهای هشتم و یازدهم هجری قمری اکثر اراضی ایران در اختیار فئودالهای کوچک و بزرگ قرار داشته است، و نه در دست دولت و جماعت های روستایی. بدیهی است چنین شرایطی با مالکیت ارضی شیوه تولید آسیایی مطابقت ندارد. ( نعمانی : ۴۳۰ )
و همچنین در مورد مسئله آبیاری به این موارد اشاره میکند:
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 12:21:00 ق.ظ ]
|