سامانه پژوهشی – بررسی بازنویسی ها و بازآفرینی های کلیله و دمنه برای کودکان و نوجوانان، … |
یُضاحِک الشمسُ منها کوکبٌ شرقٌ | مُؤزَّرُ بعیم النبتِ مکتهلُ…» |
(منشی، ۱۳۸۶: ۸۶)
۳-۲-۲-نقد و بررسی داستان «دیو و دزد گاو»
پناهیآذر، امید. (۱۳۸۷). دیو و دزد گاو. تهران: خانه هنر.
گروه سنی ذکر شده در کتاب: ب، ج.
مأخذ کتاب:کلیله و دمنه
نویسنده در صفحهی عنوان، کتاب مأخذ را ذکر کرده است.
مشخصات ظاهری:۱۲ ص، مصور (رنگی)
۳-۲-۲-۱- خلاصهی داستان
تنها دارایی مهراب، گاوی دوشا است که با آن خرج زندگیاش را در میآورد. یک روز که مهراب به همراه گاوش از چراگاه به سمت خانه باز میگردد، دیو و دزدی او را تعقیب میکنند، تا یکی به گاوش برسد و دیگری جان و هستی خود او را بگیرد. با فرا رسیدن شب، مهراب به استراحت میپردازد و این فرصت مناسبی برای این دو است تا هر یک به هدف خود برسد، اما بر سر این که چهکسی اول به کار اقدام کند، دچار اختلاف میشوند و جر و بحث آنها، چنان بالا میگیرد که مهراب و همسرش از خواب بیدار میشوند. در ادامه با آمدن همسایهها، دیو و دزد، پا به فرار میگذارند.
۳-۲-۲-۲- تطبیق متن بازنویسی شده با متن اصلی
الف. بخشی از متن بازنویسی شده
«دیو گفت: «من دزد نیستم، این دزده! این مرد میخواهد گاو تو را بدزد بلند شو در طویله را چهار قفله کن!» مهراب گفت: «آره زن، مثل اینکه خبرهایی است.» پس فریاد زد: «آهای هوار! هوار! … همسایهها به دادم برسید!» دزد فریاد زد: «آهای مهراب مواظب باش این دیو میخواهد تو را بکشد!» با فریاد مهراب و داد و بیداد دزد و دیو، همسایهها با چوب و چماق ریختند توی خانهی مهراب، همه فانوس به دست به طرف پشت بام دویدند. دزد و دیو که دیدند هوا پس است، زدند به چاک جاده و پشت سرشان را هم نگاه نکردند.» (پناهیآذر، ۱۳۸۷ب: ۱۱)
ب. بخشی از متن اصلی
«دزد زاهد را آواز داد که: این جا دیوی است و تو را بخواهد کشت. و دیو هم بانگ کرد که: دزد گاو میببرد. زاهد بیدار شد و مردمان درآمدند و ایشان هر دو بگریختند و نفس و مال زاهد به سبب خلاف دشمنان مسلّم ماند.» (منشی، ۱۳۸۶: ۲۱۵)
۳-۲-۲-۳- روش خلق اثر
داستان «دیو و دزد گاو» با عنوان «زاهدی که از مریدی گاوی دوشا ستد» یکی از حکایات فرعی باب بوف و زاغ کلیله و دمنه است. بازنویس با تغییری جزئی که در داستان انجام داده است، خود را ملزم به این تغییر عنوان میبیند؛ در آنجا نویسنده بیان میکند که زاهد، این گاو را از مریدی خریده است، اما در اثر حاضر، مهراب گاو را نخریده و از قبل داشته است.
پناهیآذر مواردی را به داستان افزوده است که بیشتر در زمینهی شخصیتپردازی است. او با نگهداشتن اصل و محتوای داستان، زبان را متناسب با فهم و درک کودک ساده و امروزی کرده و در این راه نیز موفق بوده است.
آفرینش شخصیت و رویدادهای جدید، همه گواه خلاقیت پناهیآذر است و نشان میدهد که کار او یک بازنویسی خلاق از متن مأخذ است.
۳-۲-۲-۴-عناصر داستان
– پیرنگ
روابط علی و معلولی، حوادث داستان را به هم پیوند زده است:
دزد به قصد ربودن گاو مهراب او را دنبال میکند. در ادامه دیو نیز به منظور گرفتن جان مهراب به آنها میپیوندد، تنها به این دلیل که دیوها از انسانهای خوب بیزارند. دیو سد راه دزد میشود و اجازه نمیدهد که او گاو را بدزد؛ زیرا با این کار دزد، گاو بانگ بر میآورد و با بیدار شدن مهراب، دیو نمیتواند جانش را بگیرد. به دلیل جر و بحثهای دیو و دزد، مهراب و سپس همسایهها از خواب بیدار میشوند و به این ترتیب جان و مال مهراب از خطر حفظ میشود.
yle="box-sizing: inherit; width: 1104px;" width="531">
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-22] [ 03:22:00 ق.ظ ]
|