دین مبین اسلام پاسخ دادن به غریزه جنسی را جزء حقوق و و ظایف هر یک از زوجین می داند، همانطور که برای زوج حقوق و وظایفی را اسلام مشخص کرده ، برای زن نیز مسلّماً حقوقی را در نظر گرفته که وی موظف است آن را بشناسد و رعایت کند. در این بخش به مهمترین حقوق جنسی زن که فقهای عامه متذکر شده اند، اشاره می شود.

 

برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید.

 

۳-۲-۱ حق مواقعه

 

 

یکی از حقوق جنسی زوجه حق مواقعه است. اسلام همانطور که به قوای شهوانی مرد و ارضای او توجه داشته از طرفی هم حقّ غریزی و فطری زن را در ارتباط با استمتاع و لذت جویی زن به فراموشی نسپرده است. بر این مبنا این حق زن است که شوهرش نیاز جنسی او را برآورده کند، تا برای ارضای این تمایل دچار اعمال نامشروع نگردد. قبلا هم گذشت وجود رابطه جنسی یکی از حقوق متقابل زوجین‏ است. همانطور که زن می‏بایست نسبت به انجام این رابطه‏ تمکین نماید، مرد نیز نمی‏تواند از این‏ رابطه سرباز زند و بنابر نظر فقهای عامه اگر مرد عذری نداشته باشد در هر چهار ماه یک مرتبه واجب است که با همسرش مجامعت کند. همچنین در صورتی که عدم وجود رابطه موجب حرج و دشواری یا به گناه افتادن همسر باشد، می‏بایست در کمتر از این مدت‏ نیز روابط زناشویی را برقرار نماید.

 

 

۳-۲-۱-۱ ادله حق مواقعه

 

 

مواقعه و مباشرت یکی از اهداف زناشویی است. پس اقدام به عمل زناشویی از نظر شرعی و اخلاقی در راستای حفظ حرمت و عفت همسر در حد توان بر مرد لازم است. حال ابتدا به ادله ای که می توان بر این حق استدلال کرد و بعد به اقوال فقهای عامه اشاره می کنیم.

 

 

۳-۲-۱-۱-۱ قرآن

 

 

– آیه شریفه:( فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَه)[۳۷۴] چنان نباشد که یکى از زنها بطور کلى مورد اعراض شما واقع گشته، مثل زنى بشود که اصلا شوهر ندارد. امام جصاص می گوید: بر زوج لازم است که با زوجه اش مجامعت کند، طبق همین آیه شریفه و زن را رها نکند که مثل زنان بی شوهر باشد.[۳۷۵]
– آیه شریفه ( لِلَّذینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَهِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ )[۳۷۶] کسانى که زنان خود را «ایلاء» مى‏نمایند [سوگند یاد مى‏کنند که با آنها، آمیزش جنسى ننمایند،] حق دارند چهار ماه انتظار بکشند، اگر (در این فرصت،) بازگشت کنند، (چیزى بر آنها نیست زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است. آیه شریفه برای نزدیکی نکردن با زن حدی را معین نموده است و زوج حق ندارد از آن حد تجاوز کند و آن چهار ماه است که در این مدت از او با زخواست نمی شود. این چهار ماه مهلت براى این است که وضع خویش را با همسر خود روشن کنند و زن را از این نابسامانى، نجات دهند. بعد از چهار ماه یا طلاق دهد یا رجوع کند. سیوطی در تفسیرش مطلبی را از ابن عمر نقل کرده و می گوید:(ابْن عمر قَالَ الإِیلاء الَّذِی سمى الله لَا یحل لأحد بعد الْأَجَل إِلَّا أَن یمسک بِالْمَعْرُوفِ أَو یعزم الطَّلَاق کَمَا أمره الله)[۳۷۷] ابن عمر گفت: پس از سپری شدن مدت مذکور برای هیچ کسی حلال نیست مگر اینکه به خوبی زنش را نگه دارد و یا تصمیم بگیرد که او را طلاق دهد، همچنانکه خداوند عزوجل امر کرده است. بنابراین معلوم مى‌شود که تأخیر بیش از چهار ماه جایز نیست و بعد از این مدت باید به زنش رجوع کند یا طلاق بدهد. بنابراین وطی واجب است والا رجوع یا طلاق معنا ندارد.

 

 

۳-۲-۱-۱-۲ سنّت

 

 

– قال رسول الله (ص): (یا عبد الله ألم أخبر أنک تصوم النهار وتقوم اللیل قلت بلى یا رسول الله قال فلا تفعل صم وأفطر وقم ونم فإن لجسدک علیک حقا وإن لعینک علیک حقا وإن لزوجک علیک حقا)[۳۷۸] این روایت در حق مباشرت ذکر شد، در این بحث هم می توان از این روایت این گونه استدلال کرد که زوج حق ندارد تمام اوقات خود را به عبادت و روزه گرفتن اختصاص دهد و زوجه خود را فراموش کند. زیرا همانطور که در این حدیث آمده همسر هم حقی دارد که زوج موظف است آن را رعایت کند از جمله مباشرت با زن که باید در هر چهار ماه انجام بگیرد. همانطور که ابن حجر عسقلانی در شرح حدیث می گوید:( لا ینبغی له أن یجهد بنفسه فی العباده حتى یضعف عن القیام بحقها من جماع)[۳۷۹] سزاوار نیست بر مرد که نفس خودش را توسط عبادت به زحمت بیندازد و نتواند حق همسرش را ازجمله آمیزش ادا کند.
– محمد بن معن الغفاری قال : أتت امرأه إلى عمر بن الخطاب رضی الله عنه فقالت : یا أمیر المؤمنین إن زوجی یصوم النهار ویقوم اللیل وأنا أکره أن أشکوه وهو یعمل بطاعه الله عزوجل فقال لها : نعم الزوج زوجک فجعلت تکرر علیه القول وهو یکرر علیها الجواب فقال له کعب الأسدی : یا أمیر المؤمنین هذه المرأه تشکو زوجها فی مباعدته إیاها عن فراشه فقال عمر : کما فهمت کلامها فأقض بینهما فقال کعب : علی بزوجها فأتی به فقال له : إن امرأتک هذه تشکوک قال : أفی طعام أم شراب قال لا فقالت المرأه : یا أیها القاضی الحکیم رشده ألهى خلیلی عن فراشی مسجده زهده فی مضجعی تعبده فأقض القضا کعب ولا تردده نهاره ولیله ما یرقده فلست فی أمر النساء أحمده فقال زوجها : زهدنی فی فرشها وفی الحجل إنی أمرؤ أذهلنی ما قد نزل فی سوره النحل وفی السبع الطول وفی کتاب الله تخویف جلل فقال کعب : إن لها علیک حقا یا رجل نصیبها فی أربع لمن عقل فأعطها ذاک ودع عنک العلل ثم قال : إن الله عزوجل قد أحل لک من النساء مثنى وثلاث ورباع فلک ثلاثه أیام ولیالیهن تعبد فیهن ربک فقال عمر والله ما أدری من أی أمریک أعجب أمن فهمک أمرهما أم من حکمک بینهما اذهب فقد ولیتک قضاء البصره[۳۸۰] محمدبن معن غفاری گوید: زنی به نزد عمر بن‌‌خطاب آمد وگفت: ای‌امیر‌مؤمنان، شوهرم به روز روزه و در شب مشغول نماز شب است و من دوست ندارم از وی شکایت کنم، چون مشغول طاعت خدا است، عمر گفت: بهترین شوهران، شوهر شما است، و چندین بار این را تکرار کردند. در این میان کعب اسدی وارد شد و گفت: ای‌امیر مؤمنان، این زن از دوری جستن شوهرش از مقاربت با او به تو شکایت می‌کند. عمرگفت‌: همانگونه ‌که مقصود وی را فهمیده‌ای‌، در بین آنان داوری‌کن‌. کعب‌گفت‌: شوهراین زن را پیش من حاضرکنید، او را حاضرکردند. کعب به وی‌گفت‌: زنت از تو شکایت دارد. اوگفت‌: این شکایت در باره خوراک و آشامیدنی است‌؟ ‌گفت‌: نخیر. آنگاه زن به سخن آمد و این اشعار را گفت:«ای‌قاضی حکیم و دانا و رشید ـ نماز، دوستم را از من به خود مشغول کرده است. عبادت او، او را از آمیزش با من منزوی کرده است ـ ای‌کعب، تو قضاوت کن و آن را رد ننما.روز و شب، او به خواب توجهی ندارد ـ به همین سبب در امر آمیزش او را ستایش نمی‌کنم». سپس شوهرش این ابیات را سرود:«مرا از زنان و آمیزش با آنان واداشته است ـ آنچه نازل شده و مرا به خود مشغول نموده است. در سوره نحل و هفت‌سوره طولانی دیگر ـ و در قرآن که در آن تهدیدی بس بزرگ آمده است». در این میان کعب اشعار زیر را گفت: «بی‌گمان آن زن بر تو حق دارد ای مرد ـ سهم او در هر چهار شب یک شب است برای آن‌کس که بفهمد». سپس گفت: خداوند دو زن، و سه زن، و چهار زن را حلال کرده است و سه شبانه‌روز برای تو است تا در آن عبادت کنی و یک شبانه‌روز برای همسرت. عمر گفت: به خدا سوگند نمی‌دانم به کدام یک از دو امر شما خوشحال بشوم؟ از فهمیدن مشکل ایشان، یا از داوری میان آنان؟ برو، و قضاوت بصره را به تو واگذار کردم. طبق این قضیه که در منابع اهل سنت آمده ، زوجه نمی تواند همیشه در حال عبادت باشد، بلکه واجب است که یک شب از چهار شب را به زن اختصاص دهد و با او مباشرت کند.

 

 

۳-۲-۱-۲ اقوال فقهاء

 

 

امام احمد گفته : اگرمردی به مسافرت رفت وزنش را با خود نبرد و بدون عذر مراجعت نکرد، تنها شش ماه می‌تواند مراجعت نکند، پس از آن بوی نوشته می‌شودکه برگردد ، وی می گوید:(فإن أبى أن یرجع فرق الحاکم بینهما)[۳۸۱] اگربرنگشت‌،حاکم بین زن و شوهرجدائی می‌اندازد و زن را طلا‌ق می‌دهد.
ابن قدامه حنبلی درالمغنی می گوید:( والوطء واجب على الرجل إذا لم یکن له عذر وبه قال مالک…وقال الشافعی لا یجب علیه لأنه حق له فلا یجب علیه کسائر حقوقه)[۳۸۲] وطی بر مرد واجب است اگر برای او عذری نباشد و این قول را مالک هم گفته ولی شافعی گفته واجب نیست چون وطی حق مرد است لذا مثل سایر حقوق بر او واجب نیست.
ابن جزی مالکی در قوانین الفقهیه می گوید:( الجماع واجب على الرجل للمرأه إذا انتفى العذر)[۳۸۳] بر مرد اقدام به آمیزش با همسرش واجب است هرگاه عذر قابل قبول نداشته باشد.
علاءالدین کاسانی از علمای حنفی می گوید:(وللزوجه أن تطالب زوجها بالوطء لأن حله لها حقها کما أن حلها له حقه وإذا طالبته یجب على الزوج)[۳۸۴] و برای زوجه است که از زوج خود بخواهد تا با او جماع کند، چون همانطور که حلال بودن آمیزش زن، برای مرد حق است، برای زن هم حق است، و هرگاه مطالبه کرد بر زوج واجب است.
ابن حزم‌ می گوید: (فرض على الرجل أن یجامع امرأته التی هی زوجته وأدنى ذلک مره فی کل طهر إن قدر على ذلک وإلا فهو عاص لله تعالى برهان ذلک قول الله عز وجل فإذا تطهرن فأتوهن من حیث أمرکم الله)[۳۸۵] برمرد فرض و واجب است‌که با همسرخود جماع نماید و همبسترگردد، حداقل در هر بار طهرکه از قاعدگی پاک می‌گردد، یک بار با وی آمیزش نماید، اگر قدرت آن را داشته باشد، در غیر این صورت مرتکب عصیان و نافرمانی خداوند شده است‌. چون خداوند می‌فرماید: «فإذا تطهرن فأتوهن من حیث أمرکم الله» ‌چون زنانتان از قاعدگی پاک شدند، آنگونه که خداوند بشما اجازه داده است با آنان نزدیکی و آمیزش ‌کنید. جمهور علماء نیز همچون ابن حزم‌گفته‌اند، اگر مرد عذری نداشته باشد، این عمل در مدت طهر یک بار بر وی واجب است‌.[۳۸۶]
ابن تیمیه می گوید: « ویجب على الزوج وطء امرأته بقدر کفایتها ما لم ینهک بدنه أو تشغله عن معیشته»[۳۸۷] بر زوج مجامعت با همسرش واجب است به قدر کفایت زن ، به طوریکه بدن دچار سستی و ضعف نشود یا از معیشت و کار باز نماند. امام غزالی از علمای شافعیه‌ گفته است:(وینبغی أن یأتیها فی کل أربع لیال مره فهو أعدل إذ عدد النساء أربعه فجاز التأخیر إلى هذا الحد نعم ینبغی أن یزید أو ینقص بحسب حاجتها فی التحصین فإن تحصینها واجب علیه)[۳۸۸] شایسته است‌که هر چهار روز یک بارمرد با همسرخود آمیزش نماید و این ‌کار بعدالت نزدیکتر است‌، چون تعداد زنان مجاز شرعی چهار تا است پس تا این اندازه تاخیرروا است‌. البته این مقدار بر حسب نیاز زن به خویشتن داری ‌کم و زیاد می‌شود و بر مرد واجب است‌که نیاز جنسی زن را تامین‌کند. خلاصه کلام در این بحث این است که حنفیه، مالکیه وطی را در صورتیکه عذری نداشته باشد، واجب می داند، امام احمد حنبل هم رای مالک را دارد و وطی را حق زن و مرد می داند. فقط شافعیه می گوید : وطی حق مرد است ولی بر او واجب نیست.

 

 

۳-۲-۱-۳ مواقعه از غیر محلّ توالد و تناسل (وطی در دبر)

 

 

همانطور که قبلاً اشاره شد اکثر فقهای عامه وطی از دبر را جایز نمی دانند. ابن قدامه می گوید:( ولا یجوز وطؤها فی الحیض ولا فی الدبر)[۳۸۹] وطی زن در حال حیض و از پشت(دبر) جایز نیست. همچنین وی در کتاب المغنی ضمن حلال ندانستند این عمل، اسم چند نفر را ذکر می کند که این عمل را جایز می دانستند.[۳۹۰] ابن یوسف شیرازی در المهذب هم بر همین رأی است و می گوید:(ولا یجوز وطئها فی الدبر لما روى خزیمه بن ثابت )[۳۹۱]. ابن تیمیه از بزرگان اهل سنت هم می گوید:(وطء المرأه فی دبرها حرام بالکتاب والسنه، وهو قول جماهیر السلف والخلف، بل هو اللوطیه الصغرى… ومن وطئها فی الدبر وطاوعته، عزرا جمیعا، فإن لم ینتهیا وإلا فرق بینهما، کما یفرق بین الرجل الفاجر ومن یفجر به)[۳۹۲] وطی زن از پشت حرام است، به دلیل کتاب و سنّت و این قول جمهور علمای سلف می باشد، بلکه این عمل نوعی لواط کوچک است. هرکس از پشت با زنش نزدیکی‌کند، اگر زنش از او اطاعت ‌کند و بدین عمل تن در دهد هر دو مورد تعزیر شرعی قرار می‌گیرند و اگر زن اطاعت نکند باید این زن و شوهر از هم جدا شوند همانگونه‌ که دو نفر فاجر که مرتکب ‌گناه می‌شوند از هم جدا ‌می‌شوند. حنابله گفته اند هرکس این عمل را انجام بدهد تعزیر می شود و اگر متنبه نشوند بین آنها جدایی انداخته می شود.[۳۹۳]
هرچند اشاره خواهد شد که عده ای از بزرگان عامه این عمل را حرام نمی دانستند. حال به صورت اختصار ادله فقهای عامه را در این مسأله بیان می کنیم. فقهای عامه با استدلال به قرآن و حدیث وطی از دبر را خلاف فطرت می دانند و می گویند اسلام ما را از این عمل نهی کرده است . استدلال آنها از قرآن به این آیه شریفه است.
– « نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُم وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُم‏ »[۳۹۴] زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند پس هر زمان که بخواهید، مى‏توانید با آنها آمیزش کنید. و (سعى نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید. سُیوطی و ابن کثیر در تفسیر خود آورده‌اند که: أحمدبن حنبل و عبد بن حمید و تِرمِذی و نَسائی و أبویَعلَی و ابن جَریر و… از ابن عبّاس روایت کرده‌اند که گفت:«جآءَ عُمَرُ إلَی رَسولِ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ [وَ ءَالِهِ ] وَ سَلَّمَ فَقالَ: یَا رَسولَ اللَهِ! هَلَکْتُ! قالَ: وَ مَا أَهْلَکَکَ؟! قالَ: حَوَّلْتُ رَحْلی اللَیْلَهَ. فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ شَیْئًا، فَأوْحَی اللَهُ إلَی رَسولِهِ هَذِهِ اﻵیَهَ: نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ. یَقولُ: أقْبِلْ وَ أدْبِرْ وَ اتَّقِ الدُّبُرَ وَ الْحَیْضَهَ»[۳۹۵] عمر به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: ای رسول خدا، من هلاک شدم رسول خدا فرمود: چه چیز باعث هلاکتت شد!. عمر گفت: من زن خود را دیشب در رختخواب واژگون نمودم! پیامبر هیچ پاسخی به او نداد، تا خداوند به پیغمبرش این آیه را وحی فرستاد: زنهای شما محلّ کشت و زرع اولاد شما هستند، بنابراین در محلّ کشت و زرع خود به هر کیفیّتی که میخواهید بروید. خدا میفرماید: میخواهی با زنان از جلو و روبرو، و میخواهی با ایشان از پشت سر، ولی در محلّ کشت و زرع که محلّ زناشوئی است مجامعت کن! واز دو چیز پرهیز کن: یکی از مجامعتشان در دبر یعنی از پشت که محلّ توالد و تناسل نیست، و دیگری در حال حیض و عادت ماهیانه. با توجه به این آیه اهل سنت وطی از دبر را حرام می دانند. همچنین احادیث زیادی در این مسأله نقل کرده اند که به چند نمونه اشاره می کنیم.
– ابن‌حبان و نسایی و ابن ماجه در روایتی از پیامبر گرامی (ص) نقل کرده اند که فرمود:( لا ینظر الله إلى رجل أتى امرأه فی دبرها)[۳۹۶] خداوند به مردی که از راه عقب با زنش مجامعت می‌کند، نظر نخواهد کرد.
– نسایی و احمد و ابی داوود از پیامبر(ص) روایت کرده‌اند که فرمود:( ملعون من أتى امرأته فی دبرها)[۳۹۷] کسی که با زنان از راه عقب (دُبُر) نزدیکی کند ملعون است.
– أبی داوود و ابن ماجه و ترمذی و دارمی روایت کرده اند که پیامبر (ص) فرمود:( من أتى حائضا أو امرأه فی دبرها أو کاهنا فصدقه بما یقول فقد کفر بما أنزل الله على محمد)[۳۹۸] کسی که با زن حائض نزدیکی کند یا از راه عقب با زنش مجامعت کند و یا نزد کاهنی رود و گفته او را تصدیق کند، به راستی به آنچه بر محمد(ص) نازل شده، کافر گشته است.
– خزیمه بن ثابت رویت کرده : أن رجلا سأل النبی صلى الله علیه وسلم عن إتیان النساء فی أدبارهن أو إتیان الرجل امرأته فی دبرها فقال النبی صلى الله علیه وسلم حلال فلما ولى الرجل دعاه أو أمر به فدعى فقال کیف قلت فی أی الخربتین أو فی أی الخرزتین أو فی أی الخصفتین أمن دبرها فی قبلها فنعم أمن دبرها فی دبرها فلا فإن الله لا یستحیی من الحق لا تأتوا النساء فی أدبارهن [۳۹۹]. مردی از رسول الله(ص) درباره مجامعت با زنان از عقب پرسید یا اینکه گفت آیا شوهر می‌تواند با زنش از راه عقب نزدیکی کند؟ پیامبر (ص) به وی فرمودند: «آری حلال و جائز است. چون آن شخص آهنگ رفتن نمود، پیامبر (ص) دستور دادند که برگردانیدش، سپس فرمودند: چه گفتی، آیا منظورت این بود که در کدام سمت (عقب یا جلو) مجامعت نماید؟ اگر مقصودت این بود که در پشت قرار گرفته و از طریق معمول (فرج) مجامعت نماید، صحیح است، ولی اگر بخواهد در پشت قرار گرفته و از راه عقب نزدیکی نماید درست نیست، همانا خداوند از بیان حق حیا نمی‌کند، با زنان از راه عقب نزدیکی ننمایید.
بعد از بیان احادیث این نکته هم قابل تأمل است که عده ای از صحابه این عمل را حرام نمی دانستند. از جمله: عبدالله بن عمر و مالک بن انس و ابی سعید خدری، که به جواز آن فتوا داده اند و به همین آیه که گذشت تمسک جسته اند.[۴۰۰] سیوطی در الدر المنثور از دارقطنى و او با ذکر سند از نافع روایت کرده که روزى ابن عمر به من گفت: اى نافع این قرآن را نگه دار، و گوش بده تا بخوانم، و از حفظ خواند تا رسید به آیه:« نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» در اینجا به من گفت: اى نافع مى‏دانى در باره چه کسى نازل شده؟ گفتم: نه، گفت: در باره مردى از انصار که با زنش از عقب او وطى کرده بود، و در بین مردم عملى زشت تلقى شده بود، خدا این آیه را فرستاد، گفتم: یعنى مى‏خواهى بگویى از عقب در جلو همسرش قرار داده بود گفت نه رسما در عقب او.[۴۰۱] همچنین ابن سلیمان جوزجانی نقل کرده که گفت من از انس بن مالک در مورد این مسئله پرسیدم در جواب گفت همین الآن از این عمل غسل کرده ام.[۴۰۲] ابن عبدالحکم نقل کرده که شافعی با محمد بن حسن در این مسئله مناظره کرد و شافعی در پی اثبات این مطلب بود.[۴۰۳]

 

 

۳-۲-۲ حق مبیت(همخوابی)

 

 

مبیت مشتق از واژه «بیّت» به معنای کاری است که در شب انجام می شود.[۴۰۴] در اصطلاح به سپری کردن شب نزد زوجه گفته می شود.[۴۰۵] مبیت عنوانی معادل همخوابی یا مضاجعت است که اکثر فقهای اهل سنّت این حق را برای زوجه تلقی نموده اند. بر این مبنا بر مرد لازم است که از هر چهار شب یک شب نزد زن خود بیتوته کند و بخوابد. ابن قدامه حنبلی می گوید: « إذا کانت له امرأه لزمه المبیت عندها لیله من کل أربع لیال ما لم یکن عذر»[۴۰۶] چنانچه مردی تنها یک زن داشته باشد، لازم است که یک شب از چهار شب را نزد او بیتوته کند و بخوابد اگر عذری نداشته باشد. ابن تیمیه هم می گوید:( یجب على الرجل المبیت عند امرأته لیله من أربع)[۴۰۷] بر مرد واجب است که یک شب از چهار شب را نزد همسرش بیتوته کند و بخوابد. حنفیه هم همین رأی را دارند و می گویند: تقسیم شب بر مرد واجب است، چون همخوابی حق زوجه بوده و بر عهده زوج می باشد.[۴۰۸] مالکیه و شافعیه مبیت را حق زوجه نمی دانند. مالکیه می گوید:( من له زوجه واحده لا یجب مبیته معها)[۴۰۹] کسی که یک زن داشته باشد بیتوته با همسرش بر او واجب نیست. شافعیه هم بر همین رأی هستند و می گویند همخوابی حق زوجه نیست، لذا مبیت بر زوج مستحب است نه واجب.[۴۱۰] برای این حق می توان به این آیه شریفه استدلال نمود که می فرماید:« وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ »[۴۱۱] به نیکی با زنانتان معاشرت کنید. زمخشری در کشاف و فخررازی در تفسیر کبیر و سیوطی در تفسیر جلالین می گویند: از موارد معاشرت به معروف نفقه دادن و مبیت نزد زن می باشد.[۴۱۲]

 

 

۳-۲-۳ حق قَسم

 

 

قسم (بفتح قاف) مصدر و بمعنى قسمت کردن و بخش نمودن چیزى میباشد.[۴۱۳] قَسم در اصطلاح عبارت است از: التسویه بین المنکوحات ویسمى العدل بینهن.[۴۱۴] رعایت مساوات و عدالت در بین زنان . یا به عبارت دیگر: العدل بین الزوجات فی البیتوته.[۴۱۵] یعنی رعایت عدالت در قسمت کردن شبها میان زنان. خداوند تعدد زوجات و چند همسری را مباح‌کرده است (البته تا چهار زن) و مراعات عدالت و مساوات بین زنان را در خوراک و پوشاک و مسکن و بیتوته و شب ماندن پیش هریک را واجب‌کرده است. بر این مبنا فقهای عامه اجماع دارند[۴۱۶] که مراعات عدالت و مساوات بین زنان واجب است. پس اگر مرد بیشتر از یک زن اختیار کند، واجب است که بین آنها به عدالت رفتار کند. در این حق فرقی بین بکر یا بیوه، اولی یا آخری، مسلمان یا کتابی، سالم یا مریض، پیر یا جوان، اولی یا آخری نیست، زیرا رابطه زوجیت در همه آنها یکی است.[۴۱۷]

 

 

۳-۲-۳-۱ ادله حق قَسم

 

 

۳-۲-۳-۱-۱ قرآن

 

 

– آیه شریفه:(فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً)[۴۱۸] اگر مى‏ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید. با توجه به این آیه شریفه خداوند شرط تعدد زوجات را عدالت قرار داده است و اگر کسی نمی تواند عدالت را بین زنان خود رعایت کند، تنها یک زن باید بگیرد.[۴۱۹]
– آیه شریفه: (وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)[۴۲۰] و با آنان(زنان)بطور شایسته رفتار کنید. جمله(وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) طبق این آیه شریفه بر مرد لازم است که با همسر خود معاشرت و رفتار شایسته داشته باشد. این معاشرت نسبت به زوجه در قول وفعل و نفقه و مبیت است.[۴۲۱] بنابراین اگر کسی دارای زنهای متعدد است ولی بین آنها شبها را درست تقسیم نکند و به عدالت رفتار نکند، خلاف معاشرت بالمعروف عمل کرده است.
– آیه شریفه (وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَهِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیما)[۴۲۲] شما هرگز نمى‏توانید (از نظر محبّت قلبى) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولى تمایل خود را بکلّى متوجّه یک طرف نسازید که دیگرى را بصورت زنى که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگارى پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است. طبق این آیه شریفه ، عدالت در رفتار وعدالت در نفقه و عدالت در همخوابگی به موقع و عدالت در همه حقوق زناشوئی حتی در لبخند زدن و سخن نیکو گفتن ، چیزهائی است که خداوند در این آیه خواسته است.[۴۲۳]

 

 

۳-۲-۳-۱-۲ سنّت

 

 

– قال رسول اللّه (ص): من کانت له امرأتان یمیل مع إحداهما على الأخرى جاء یوم القیامه و أحد شقیه ساقط.[۴۲۴] هر کس دو زن داشته باشد و بین آنها عدالت برقرار نکند، روز قیامت در حالی به پیشگاه خداوند حاضر می‌شود که یکی از پهلوهایش ساقط (افتاده) است. جصاص می گوید: هذا الخبر یدل أیضا على وجوب القسم بینهما بالعدل.[۴۲۵] این حدیث دلالت بر وجوب قَسم و عدالت بین زنان می کند.
– پیامبر (ص)در جواب سوالی که پرسیدند حق زن بر ما چیست‌؟ فرمود: أن تطعمها إذ طعمت وتکسوها إذا اکتسیت أو اکتسبت ولا تضرب الوجه ولا تقبح ولا تهجر إلا فی البیت.[۴۲۶] ‌حق زن بر شما آنست‌که هرگاه خود خوراک خوردی بوی نیزخوراک بدهی و هرگاه لباس پوشیدی به وی نیزلباس بپوشانی و برچهره وصورت اوسیلی نزنی واورا زشت وقبیح نسازی واورا ترک نکنی مگر در خانه‌ات. با توجه به این حدیث اگر کسی بیشتر از یک زن هم داشته باشد باید تمام موارد ذکر شده در این حدیث را برای زنان دیگرش هم رعایت کند و الا حق آنها را بجا نیاورده است.




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...