برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |
ت به گروه و نسبت به افراد دیگری که رابطه ای خاص با آن گروه دارند. (تاجفل،۱۹۷۸:۶۳)مجموع این عناصر منجر به شکلگیری یک مقولهبندی از عضویت گروهی میشود. مقولهبندی, افزایش شیوههایی را موجب میشود که در درون گروه مطلوب و در بیرون گروه هزینه بردار هستند. بعد از اینکه عضویت در یک گروه مقولهبندی شد، افراد از طریق تفاوتگذاری قاطعانه، درون گروه شان را در مقایسه با بیرون گروه نسبت به یک سری ابعاد ارزشی متمایز میکنند و درصدد دستیابی به اعتماد به نفس مثبت هستند. این تلاش برای تمایزگذاری مثبت بدین معنی است که احساس مردم در خصوص اینکه “چه کسی هستند” با کلمهی “ما” تعریف میشود تا با کلمهی “من”. فرضیهی اصلی تئوری مقولهبندی این است که هویت اجتماعی در بسیاری موارد قادر است فرد را از سوگیری به هویت شخصی باز دارد، بنابراین بر این قضیه تأکید دارد که افراد در بسیاری مواقع سعی میکنند خود را با مشخصههای اجتماعی مقولهبندی کنند و نه شخصی، و این امر – مقولهبندی فرد با مشخصههای اجتماعی – باعث ایجاد درون گروه مشابه و برون گروه متفاوت میشود
حال اگر براساس تئوری هویت اجتماعی تاجفل” ارتباط با دین” جایگزین “عضویت گروهی” شود، تصویری از هویت دینی که در اینجا مدنظر است به دست میآید. به این ترتیب هویت دینی عبارت خواهد بود از:
” میزان شناخت فرد از تعلق و ارتباطش نسبت به دینی خاص و پیامدهای ارزشی مثبتی که فرد برای این تعلق و ارتباط قائل است و بالاخره احساسات خاص فرد نسبت به آن دین و نسبت به دیگرانی که مثل او رابطهای مشابه با آن دین دارند. به بیان دیگر هویت دینی عبارت است از: تعریف شخص از خود براساس داشتن تعلق نسبت به دینی خاص به همراه ملاحظات ارزشی و احساسی مترتب با آن “. هویت دینی متضمن سطحی از دینداری است که با مای جمعی یا همان اجتماعی دینی مقارنه دارد.در واقع هویت دینی نشان دهنده احساس تعلق به دین وجامعه دینی وهمچنین تعهد به دین وجامعه ی دینی است.هویت دینی در واقع همان آثار وعوار ض ناشی ازحمل دین بر فرد دیندار است. به تعبیر بهتر با پذیرش دین به عنوان اصل اعتقادی وتعهد واحساس تعلق به آن،در زندگی و وجو ه مختلف حیات فردمومن تغییرا ت ونتایج مهمی حاصل می شود که همان هویت دینی است.(چیت سازقمی،۱۳۸۵،۱۹۶)
بنابراین براساس تئوری هویت اجتماعی تاجفل، سه بعد هویت اجتماعی را می توان برای بررسی هویت دینی جوانان مشخص نمود و به صورت زیر معرفی و ارائه می کنیم:
عنصر شناختی: میزان شناخت و آگاهی فرد از تعلق و ارتباطش نسبت به دین.
عنصر ارزشی: پیامدهای ارزشی مثبتی که فرد برای تعلق و ارتباطش نسبت به دین قائل است؛
عنصر احساسی: احساسات خاص فرد نسبت به دین اسلام و نسبت به دیگرانی که مثل او رابطه ای مشابه با دین دارند.
۲-۳-۲-۲-۱-۲ابعاد هویت دینی
۱- بعد دینداری و نگرش به نفس دین:
دینی بودن عنوان عامی است که به هر فردیا پدیده ای که ارزش ها و نشانه های دین در آن متجلی باشد، اطلاق می شود. تجلی نشانه های دینی بودن فرد را در نگرش، گرایش وکنش های آشکار و پنهان او می توا ن جست و شناسایی کرد.فرد متدین از یک سو، خود را ملزم به رعایت فرامین دینی می داند وازسوی دیگر اهتمام و ممارست های دینی، او را به انسانی متفاوت با دیگران بدل میسازد.بدین طریق با دو نشانه می توان او را از دیگران بازشناخت یکی از طریق پایبندی والتزام دینی اش و دیگر ی پیامد دینداری و آثار تدین در فکر و جان و عمل فرد ی واجتماعی او. پس دینداری به بیان کلی یعنی داشتن اهتما م دینی به نحوی که نگرش، گرایش وکنش های فردرا متاثر کند.(شجاعی زند،۳۶،۱۳۸۴)
۲-بعد فرهنگی(تعهدی):
تعهد دینی را می توان مجموعه ای از عناصرشناختی نمادین و عملی دانست که میراث سنتی خاص را تشکیل میدهد؛ مثل آموزه ها، کتابها، رفتارها و آیین ها،تاریخ اندیشه ها و شیوه های اندیشه ورزی که ریشه در فعالیت های اجتماعی اجتماعات دارند ، عادات غذاخوردن، لباس پوشیدن، امور بهداشتی و نظایر آن که با نظام اعتقادات مرتبط اند، هنر و آموزه های زیبا شناختی که به طور عملی توسعه یافته است و با این اعتقادات ارتباط دارد و نظایر آن شامل بعد فرهنگی هویت است.در واقع بعد فرهنگی ، نگرش مثبت به میراث فرهنگی – مذهبی مسلمانان و تلاش برای حفظ و نگهداری آن است.(منصورنژاد،۱۷۷:۱۳۸۵)
۳-بعد تاریخی(تعلقی):
منظور ازآن آگاهی و دانش نسبت به پیشینه تاریخی دین و احساس تعلق خاطر و دلبستگی بدان دانست. این بعد در برگیرنده دومولفه است:یکی دانش تاریخی، به معنای آگاهی از مهم ترین حوادث و شخصیت های تاریخی و دیگر ی تعلق خاطرتاریخی، به معنا ی وجود احساسات و عواطف مثبت و منفی نسبت به حوادث، وقایع وشخصیت ها ی مثبت ومنفی که نتیجه آن برخورد مثبت و افتخار آمیز با آن ها یا موافق دانستن فعالیت هاوشخصیت های موثر ومثبت درتاریخ کشورو احساس غروریا ناراحتی وسر افکندگی وتحقیر شدن است .بنابراین این بعد به آگاهی مشترک افراد یک جامعه از گذشته تاریخی دین خود و احساس دلبستگی به آن و اهتمام به حفظ و زنده نگهداشتن آن دلالت می کند. (همان: ۱۷۶)
البته ما یک بعد چهارمی را که از دل نظریات تاجفل برای تمایز درون گروه و برون گروه است را به نام بعد اجتماعی به سه بعد قبلی اضافه مینمائیم:
۴- بعد اجتماعی:
این بعد با مجموعه ای از نشانگرها (اجتماعی و نمادین )سروکار داردکه مرز میان گروه های دینی را تعریف میکند و به شخص اجازه می دهد که میان “درون گروه ” و” ب
رون گروه “تمایز قائل شود.بعد اجتماعی با تعریف رسمی و علمی تعلق ،ارتباط دارد.در واقع بعد اجتماعی ،احساس تعلق مشترک و احساس تعهد افراد به “ما”ی مسلمان است .(چیت ساز قمی ،۱۷۶:۱۳۸۵)
۳-۳-۲-۲-۱-۲ گونه های هویت دینی
بنا بر رویکرد گیدنز می توان گفت که فرد در جریان هویت یابی خود به طور عام و هویت دینی به طور خاص موجودی صرفاً منفعل و پذیرنده نیست؛ بلکه به تفسیر هویت خویش میپردازد، این تفسیر بریده بریده و منقطع نیست؛بلکه از مقداری ثبات و استمرار برخوردار است. لذا بر این اساس می توان دو گونه هویت دینی سنتی و بازتابی را از یکدیگر متمایز کرد:
الف- هویت دینی سنتی: ارزشها, احساسات و شناختهای این نوع هویت در شرایط جامعهپذیری به فرد منتقل شده و کمتر مورد وارسی و کندوکاو قرار گرفته است. در واقع فردی که هویت دینی سنتی دارد یا اینگونه طبقهبندی میشود، کمتر حقایق و قطعیتهای دینی را مورد پرسش و بازبینی قرار داده, ارزشها دینی را امری نسبتاً مطلق در نظر گرفته و احساساتش نسبت به دین بیشتر متعصبانه و تزلزل ناپذیر است.
ب- هویت دینی بازتابی: در این نوع هویت ارزشها, احساسات و شناخت بیشتر مورد بازبینی و نقد قرار گرفته و فرایند شک اندیشی در مورد آنها, به آنها ویژگی سیال و بازتابانه داده است. فردی که هویت دینی بازتابانه دارد، حقایق و ارزشهای دینی را کمتر امور مطلق دیده؛ بلکه برای آنها بیشتر منزلت نسبی قایل است و بیشتر این حقایق و ارزشها را مورد پرسش و بازبینی قرار داده و احساسات منعطفتر و شک اندیشانهتر نسبت به دین دارد. ( گیدنز, ۱۳۸۳: ۸۲ ).
۴-۳-۲-۲-۱-۲ اهمیت هویت دینی:
امروزه صاحبان فن آوری با ابداع فرهنگهای مهاجم، درصدد مقابله با هویت دینی انسانها برآمده اند و هرگونه ارتباط قدسی را در عالم انکار می کنند.اهمیت هویت دینی ازآن جهت است که عدم توجه به این موضوع موجب بحران هویت در گذر زمان می شود. بحران هویت به مثابه ی فرض فرد بر این است که برای انتخاب مسیر در زندگی هیچ نوع اصل و مبانی و جود ندارد در نتیجه فرد ممکن است به بیراهه برود. یکی از مسائل مهم اجتماعی جوانان و نوجوانان کشور ما، بحران هویت می باشد. بحران هویت در واقع همان بحران شخصیت است و منظور از شخصیت نوعی خودآگاهی است که عمق آن صلابت شخصیت را تضمین میکند و نبود آن زمینه ساز بحران هویت خواهد شد.
حصول هویت و معنا در شرایطی ممکن است که افراد احساس کنند ثبات و تداوم دارند،در عین حال متمایز بودن از انسان های دیگر با برخی از آنها همانند و همبسته باشند و دارای نظام معنایی مطلق و حتی برتر هستند. در جامعه سنتی پیوند تنگاتنگ فضا،زمان و فرهنگ با مکان یا محل و سرزمین معین ،این نیازهای هویتی را به خوبی تامین می کرد وانسان ها درون ئنیاهای اجتماعی کوچک ،محدود،پایدار و منسجم خود به هویت و معنای مورد نیاز خود به آسانی دست می یافتند.ولی فرایند جهانی شدن با پاره کردن این پیوند و نفوذ پذیر کردن و فروریختن مرزهای مختلف زندگی اجتماعی ،آن دنیاها را به شدت متزلزل و حتی نابود کرد.تحت تاثیر این دگرگونی های بنیادی ،امکان هویت یابی سنتی بسیار کاهش یافت و نوعی بحران هویت و معنا پدیدار شد.(گل محمدی،۲۴۷:۱۳۸) این یک حقیقت است که جوان قرن بیست و یکمی به هیچ وجه حاضر نیست که عقاید آلوده به موهومات و خرافات را مبنای شخصیت و هویت خویش قرار دهد او آموخته است که امور جاری زندگی اش را بر مبنای عقل گرایی و واقع بینی بنا نهد.این نشان از گسست میان هویت دینی نسل حاضر با نسل گذشته دارد .
یکی از نگارش های موجود پیرامون عدم پذیرش برداشت ها و تعاریف خرافی از دین را دکتر علی شریعتی در کتاب پدر ، مادر ، ما متهمیم بدست می دهد . علی شریعتی در کتاب پدر مادر ما متهمیم اینگونه می گوید که:”پدر…مادر…بزرگتر..!
قرانی که تو بدان معتقدی به چه کار ما می آید؟ کتابی برای نخواندن. من نمی دانم در آن چه هست تو هم نمیدانی تویش چیست! از این جهت من کافر و توی مومن هردومان همدرس هستیم.
[شنبه 1399-09-22] [ 02:45:00 ق.ظ ]
|