کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



جرم

ن ها تحلیلآنها

جرم شناسی مانند سایر رشته های علمی، با عقاید مختلف شروع و با پیشرفت علوم دیگر سیر تکاملی تدریجی داشته است. بررسی جرم شناسی در دوران قبل ازشروع تحقیقات علمی و سر آغاز، پژوهشهای علمی، مبین این سیر تحول خواهد بود.

جرم شناسی در دوران قبل  از شروع تحقیقات علمی: در یونان باستان علت ارتکاب بزه را تقدیر و یا سرنوشت می دانستند و معتقد بودند که سرنوشت و یا تقدیر، که رفتار و کردار افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد ناشی از مشت خدایان و یا نفوذ ارادۀ نیروهای مرموزی است که خواست و اختیار بشر در وقوع آن دخالت ندارد. مجرم فرد بد طینتی است که ارواح خبیث در او حلول کرده اند. اجرای مجازات‌های شدید و شکنجه ی جسمی و روانی را سبب تسکین خشم خدایان و تزکیۀ نفس و اخلاق بزهکار می‌دانستند[۱]. با تحولات اجتماعی، فلاسفه شدت مجازاتها را مورد انتقاد قرار داده و علل بزهکاری را به عناوین مختلف بیان داشتند ازجمله: الف- ارسطو: (۳۲۲-۳۸۴ ق م ) فیلسوف یونانی، عقیده داشت که وضع جسمی و روانی افراد در ارتکاب بزه موثرند. ب- جالینوس: (۱۳۰-۲۰۰ ق م) فیلسوف و پزشک رومی، به روش علمی بیماریهای روانی را مورد بررسی قرار داده و درمان بزهکاران مبتلا به بیماریهای روانی را توصیه می‌کرد[۲]. ج- پینل:[۳] (۱۸۲۶-۱۷۴۵ ق م) پزشک فرانسوی، با بررسی علمی بیماریهای روانی، رفتار خشونت آمیز و غیر انسانی را با بیماران روانی مورد انتقاد قرار داد. تحت تاثیر عقاید پینل، زنجیر کردن آزار و شکنجه بیماران روانی در فرانسه ممنوع گردید و طبق قانون ۳۰ ژوئن ۱۸۳۸ بستری نمودن بیماران روانی به منظور مداوای آنان اجباری اعلام شد.[۴]

پدیده توده وابسته به سازمان و عملکرد جوامع نیست بلکه پدیده ای است که فرد هم در آن نقشی موثر دارد. حتی در معنایی می توان گفت که جرم قبل از هر چیز پدیده فردی است زیرا در بدو امر عملی است برخلاف قانون کیفری که فرد یا گروه کوچکی از افراد آن را مرتکب شده اند. در همین معنی است که مدت مدیدی اعضای جامعه، جرم را یک عمل محسوس فردی تلقی می کردند؛ فقط از آغاز سده نوزدهم است که آن را به مثابه یک پدیده جمعی هم شمرده اند[۵].

پدیده جرم یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی و از خطرناک ترین آفتهای ممکن بشمار میآید، بطوریکه از دیر زمان باعث اشتغال فکری افراد و تمام اجتماعات شده است و در نتیجه هر فرد و هر اجتماعی فراخور اندیشه و فکر خویش به چاره جوئی پرداخته و طرقی برای مبارزه با این آفت بزرگ انتخاب نموده اند که بدبختانه بعلت نادرست بودن راههای انتخابی، علیرغم کوشش بسیاری که بکار برده اند تاکنون موفق به ریشه کن کردن آن نشده اند.

علت عدم موفقیت در مبارزه علیه جرم را در واقع باید در عدم تشخیص جرم بعلت عدم کوشش در راه شناخت آن و عوامل بوجود آورنده اش دانست زیرا متاسفانه تمام هم و کوشش مبارزان علیه جرم متوجه یک درمان غلط و یک وسیله نادرستی بنام مجازات بوده است که هنوز نسل جدید هم از این وسیله ناصواب و غیر منطقی دست بر نداشته است و آن را تنها عامل بازدارنده افراد از ارتکاب جرم و اسلحه قوی در راه نابودی بزهکاری بشمار می آورد. به همین جهت همانطور که «لوی برول[۶]» میگوید باعث تاسف است که در زمان حال، هنوز هم باید شاهد اشتباهاتی بود که نسل جدید مانند گذشتگان مرتکب می شود و مجازات را تنها اسلحه علیه جرم محسوب می کند.

اصولا درمان تا زمانی مشکل است که مرض مشخص نباشد ولی زمانی که بیماری از هر جهت مورد بررسی قرار گرفت و بخوبی مشخص شد محققا درمان بسیار ساده است زیرا اگر وسایل لازم درمان موجود باشد درمان دهندگان بشفا می پردازند و بیماری بحد کافی در دسترس نباشد یا اصلا یافت نشود، لااقل شناخت بیماری باعث می شود که مصلحان بفکر چاره جوئی افتند و برای یافتن وسایل شفا دهنده کوشش بعمل آورند.

بنابراین شرط موفقیت در امر مربوط به مبارزه با بیماری، شناختن ان بطریقی صحیح و پی بردن به کلیه خصوصیات آن است، در غیر این صورت نه تنها در راه درمان و شفا گامی برداشته نمی شود بلکه غالب اوقات بعلت فقدان تشخصی صحیح بیماری یا عدم آگاهی از داروی مفید و ثمر بخش، از داروهائی استفاده میشود که نه تنها بیماری را نابود نمیکند بلکه صدمات و آسیبهای ناشی از آن سایر افراد و اجتماع را نیز دربرمی گیرد[۷].

جرم چیست؟ در واقع، باید اذعان کرد که پاسخ صریحی برای این پرسش وجود ندارد. بلکه مشاهدات حاکی از وجود ایده ها، دریافت ها و برداشت هایی پیوسته در حال تغییر در خصوص عناصر تشکیل دهنده ماهیت رفتار مجرمانه است. البته این امر تا حدودی، ناشی از قطعیت نداشتن هر یک از دو مفهوم جرم و جرم شناسی است؛ بدین معنا که تعریف یک فرد یا یک دیدگاه از جرم، دربردارنده مضمونی است که به دغدغه ها و همچنین جهان بینی خاص آن فرد یا دیدگاه بستگی دارد. این نکته، هنگام بحث از تعریف های گوناگون ارائه شده در باره جرم، آشکارتر خواهد شد.

حاصل آنکه، نگرش های[۸] ضدو نقیضی در باره جرم وجود  دارد. این نیز بدان سبب است که جرم، همواره از تعریفی اجتماعی برخوردار بوده است. البته این ویژگی، می تواند مناقشاتی را نیز درپی داشته باشد، از جمله آنکه آیا همواره باید قانون، جرم را تعریف کند؟ یا اینکه می توان و یا باید جرم را با تکیه بر مفاهیمی اخلاقی و اجتماعی- مانند زیان اجتماعی – تعریف نمود.

تعریف قانونی و رسمی[۹] جرم، بیانگر این نکته است که آنچه را دولت جرم بشناسد، جرم است. بدین ترتیب، این تعریف، عملی را جرم محسوب می دارد که در قوانین جزایی بدان اشاره شده و در قالب تعیین کیفری خاص در ازای آن، مشمول ضمانت اجراهای دولتی قرار گرفته است.

برداشت زیان اجتماعی در تعریف جرم، آن را شامل هر دو دسته تخلف های مجرمانه (از جمله ضرب و شتم یا تهدید به آن) و تخلفات مدنی (مانند بی احتیاطی) می داند؛ با این استدلال که هر دو دسته رفتارهای یاد شده، در هر حال، زیانی را با خود همراه دارد و بنابراین، باید پذیرای نوعی کیفر باشد؛ خواه در قالب انجام دادن عملی خاص باشد و خواه در شکل انجام ندادن عمل.

شناسه هنجار عام بین فرهنگی بیانگر این نکته است که جوهره جرم در گذار از فرهنگ های مختلف، دگرگونی نمی پذیرد. بدین شکل مثلا جرم قتل عمد، بدون در نظر گرفتن جامعه ای خاص، در هر حال قتل عمد محسوب می شود. بدین ترتیب، این رویکرد مدعی است که می توان وجود انواعی از هنجارهای حاکم بر رفتار را مفروض شمرد که بر گونه های متفاوت پیشینه های فرهنگی حاکم باشد.

رویکرد برچسب زنی[۱۰] در تعریف جرم، مدعی است که وجود جرم فقط زمانی واقعیت می یابد که در برابر عملی خاص، نوعی واکنش اجتماعی پدید آمده باشد. واکنشی که بر آن عمل، برچسب مجرمانه وارد آورد؛ نکته ای بدین معنا که اگر برچسبی وجود نداشته باشد، جرمی وجود نخواهد داشت.

رویکرد حقوق بشر مدعی است جرم هنگامی رخ می دهد که حقی از حقوق بشر نقض شده باشد؛ خواه عمل نقض کننده آن حق، قانونی باشد و خواه خیر. این برداشت، تعریف جرم را تا انجا گسترش می دهد که رسوم ظالمانه ای مانند نژادپرستی، جنس گرایی و بهره کشی های ریشه گرفته در طبقات اجتماعی را هم دربرمی گیرد.

رویکرد گوناگونی انسان ها، جرم رابرحسب وضعیتی تعریف می کند که در آن، کجروی بیانگر واکنشی طبیعی در برابر اوضاع و احوال ظالمانه با توام با نابرابری است. عمده توجه این عملکرد هم معطوف به روابط قدرت و انواعی از اقدامات گروه های مسلط است که با هدف محدود ساختن گوناگونی های موجود در تجارب، زبان و فرهنگ انسان ها انجام می پذیرد[۱۱].

گفتار اول: جرم شناسی[۱۲]

قبل از تولد جرم شناسی و سازمان دهی آن به عنوان یک رشته مطالعاتی علمی، یک دوره طولانی غیر علمی وجود داشته است. تاریخ تفکر جرم شناسی در کشورهای غربی با فیلسوفانی چون افلاطون، ارسطو، و با تراژدی نویسان یونانی چون آشیل، اوریپید و سوفکل آغاز گردید. این تفکر از مکاتب رومی (مثل مکتب سنک)، مسیحیت (کتاب جهنم دانته)، دوره رنسانس (توماس مور و کتاب سراب او)، و دوره کلاسیک (شکسپیر و رسین) گرفته تا فیلسوفان دوره روشنگری (از قبیل منتسکیو، ولتر، روسو و بکاریا) ادامه می یابد. بعد از این دوره و پس از این دانشمندان، عصری آغاز می گردد که می توان آن را عصر «ما قبل لمبروزو» توصیف کرد. در این عصر همه چیز در علوم مربوط به انسان متمرکز می گردد (جمجمه شناسی، زیست شناسی، روانپزشکی، آمار و جامعه شناسی) و پس از آن دوره جدیدی شروع می شود که طی آن پدیده مجرمانه با عنایت و با توسل به روش «مشاهده و تجربه» بررسی می گردد. در سال ۱۸۷۶ کتاب «انسان بزهکار» توسط لمبروزو منتشر شد که نقطه آغاز «جرم شناسی علمی» تلقی می شود[۱۳].

نام هر رشته ی مطالعاتی عموما به گونه ای برگزیده می شود که به خودی خود هم بیانگر محتوای آن رشته باشد و هم حدود آن را مشخص کند؛ مانند نام «جرم شناسی» که به خوبی گویای محتوا و حدود این رشته است. زیرا این عنوان از دو جزء صریح «جرم » و «شناسی و شناخت» تشکیل شده و بنابراین خواننده متوجه می شود که مراد، شناخت ماهیت جرم و چگونگی تکوین آن در خارج از اصول حقوق کیفری حاکم بر آن است. از سوی دیگر، همین عنوان روشن می کند که موضوع مطالعه فقط جرم است و سایر تاسیسات حقوق کیفری یا عوامل اجتماعی، برای شناخت بهتر این پدیده ی اجتماعی- حقوقی مورد مطالعه قرار می گیرند[۱۴].

 متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود

برای دیدن جزییات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

متن کامل پایان نامه

متن کامل

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-01-10] [ 02:47:00 ب.ظ ]




 

 

– افراد در معرض خطر

کسانی که فاقد تعادل بین کار و زندگی شخصی خود هستند و کسانی که کارشان یکنواخت است و کسانی که نسبت به کارشان راضی نبوده و آشکارا با مردم حصومت می­ورزند، کسانی که درگیر تصمیم­گیری درباره زندگی و مرگ افراد هستند (مثل پزشکان)، مدیران، گروه رهبران، کسانی که تحت شرایط دشوار و سخت کار می­کنند، کسانی که کارشان به توجه دقیق نیاز دارد، کسانی که کارشان تکراری است و کسانی که سر و کارشان با مردم است بیشتر از همه در معرض فرسودگی شغلی قرار دارند. به ویژه اگر احساس کنند تلاش­هایشان به اهداف مطلوبی منجر نمی­شود. کسی که از فرسودگی شغلی ایمن نیست. افراد در هر حرفه­ای و در هر سطحی می­توانند در معرض فرسودگی شغلی قرار گیرند (مازلاچ، ۲۰۰۴)..

 

۲-۵- علائم و نشانه­های فرسودگی شغلی

در دوره­هایی از زندگی احساس ناامیدی، عصبانیت، افسردگی، نارضایتی و اضطراب عادی به نظر می­رسد. اما افراد در حالت فرسودگی شغلی این هیجانات منفی را بیشتر از حد معمول تجربه می­کنند. در بدترین حالت افراد از نوعی خستگی یا نقصان عاطفی شکایت دارند. فرسودگی شغلی با کاهش در شور و شوق و درخشندگی شغلی مشخص می­گردد. به دنبال فرسودگی شغلی عوارضی بروز پیدا می­کند که اولین عوارض آن فرسودگی جسمی است. در کل می­توان علائم و نشانه­های فرسودگی شغلی را چنین برشمرد:

۱- بی­تفاوتی نسبت به کار

۲- احساس کسالت و سستی و عدم تمایل به ادامه کار

۳- کاهش ظرفیت و قابلیت انجام کار

۴- اختلال در کار طبیعی دستگاه­های بدن مانند جریان خون، تنفس، سیستم عصبی و …

۵- کاهش کمی و کیفی کار به علت کاهش قدرت و دقت

۶- افزایش ساعات غیبت از کار

۷- افزایش حوادث ناشی از کار

۸- تشدید و ازدیاد اختلاف­ها و برخوردها در محیط کار و زندگی (تنش و پرخاشگری در محیط کار و خانواده)

۹- بروز عوارض عصبی و روانی و کاهش توانایی انجام کارهای روزمره زندگی در خارج از محیط کار

۱۰- اختلال در روابط اجتماعی، عدم توجه به وظایف اجتماعی و تمایل به معاشرت با دیگران

۱۱- پیری زودرس و کوتاهی عمر و مبتلا شدن به برخی بیماری­ها

۱۲- مشکلات بین فردی و کناره­گیری

۱۳- کاهش نیروی ذخیره شده در بدن

علاوه بر موارد فوق احساس ذهنی فروپاشی عاطفی و محرومیت و شکست، اغلب علائم جسمی از قبیل آشفتگی خواب، دردهای مزمن پشت، تغییرات فیزیولوژیکی (مثل اختلال در فشار خون)، سردرد و کاهش مقاومت در برابر عفونت نیز شایع هستند. این علائم فیزیکی با کاهش عملکرد، کناره­گیری، مشکلات بین فردی، سوء استفاده از مواد، غیبت از کار و بیماری همراه هستند (هاتسون و ایوان­سویچ، ۲۰۱۰).

 متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

 پایان نامه

متن کامل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:46:00 ب.ظ ]




فرسودگی شغلی و فشار شغلی

اصطلاح فرسودگی شغلی که ابتدا توسط هربرت فرویدنبرگر[۱] (۱۹۷۴) مورد استفاده قرار گرفت، به خستگی ناشی از فشارهای موجود در محل کار، نفس کار و همچنین علائم و حالات تحلیل رفتگی قوا، سرخوردگی و گوشه­گیری در کارکنان گفته می­شود. در ابتدا صاحبنظران بالینی تصور می­کردند که نشانه فرسودگی شغلی منحصر به حرفه­های امدادی و یاری رسانی مانند مددکاری اجتماعی، روانشناسی بالینی و مشاوره است. اما امروزه مشخص شده است که این نشانه یک مشکل بالقوه در تمام مشاغل و حرفه­ها است. در این حالت، کار اهمیت و معنای خود را برای فرد از دست می­دهد و فردی که دچار فرسودگی شده، احساس تحلیل رفتگی مزمن می­کند، خلق و خوی پرخاشگرانه پیدا کرده، در روابط بین فردی تا اندازه­ای بدگمان و بدبین شده و عمدتا حالت منفی بافی خواهد داشت. در این وضعیت، تحمل و حوصله فرد شدیدا کاهش یافته و عصبانیت، زودرنجی و دردهای جسمی از قبیل کمردرد، زخم معده و سردردهای مکرر بروز خواهد کرد (اسچافلی[۲] و همکاران، ۱۹۹۴).

فرسودگی مسری است یعنی فردی که دچار فرسودگی شده باشد، خیلی زود گروهی از همکاران خود را مبتلا می­کند. به همین سبب و به علت اثرات مخربی که فرسودگی می­تواند بر اثربخشی و عملکرد افراد داشته باشد، تشخیص فردی و جلوگیری از شیوع و تسری آن در سازمان­ها ضروری به نظر می­رسد (پینز[۳]، ۱۹۸۱). فرسودگی شغلی ناشی از فشارهای شغلی است. فشارهای عصبی و روانی که به اصطلاح استرس نامیده می­شوند، در زندگی روزانه فراوان مشاهده می­شوند. اطلاعات منتشر شده توسط مجمع ملی رفاه و بهزیستی کشور سوئد بیانگر این نکته است که از هر هفت نفر شاغل، یک نفر در پایان روز کاری دچار تحلیل قوای روانی می­شود. تقریبا نیمی از جمعیت کلی کارکنان، در مشاغل خود احساس شادی ندارند و حدود ۹۰ درصد افراد شاغل، بیشترین وقت و انرژی خود را در کاری صرف می­کنند که راهگشای آنان در دستیابی به اهداف زندگی‌شان نمی­باشد. علاوه بر آن، تقریبا ۷۵ درصد مراجعه­کنندگان جهت مشاوره روانی، با مشکلات کاهش و یا فقدان رضایت شغلی مواجه­اند (کیلفدر و همکاران، ۲۰۰۱). از عوامل دیگری که استرس شغلی را در افراد دامن می‌زند، کار شیفتی است. این عامل و غیبت همکاران و لزوم جانشین کردن شخصی به جای فرد غایب، استرس را بیشتر می­کند. پژوهش­ها نشان داده است که شیوع مشکلات گوارشی در شب کارها نسبت به غیر شب کارها بیشتر است. همچنین در افرادی که در شیفیت ثابت شب کار می­کنند، شیوع مشکلات گوارشی تا ۵۰ درصد گزارش شده است که ۳۰ تا ۵۰ درصد آنان، به علت اختلالات سلامتی، کار یا شیفت خود را ترک می­کنند (سیبنالر[۴] و همکاران، ۲۰۰۶). افراد شاغل در شیفت­های گردشی، اشتهای کمی دارند، کمتر غذا می­خورند و از اختلالات ناشی از خواب و ناراحتی­های قلبی و عروقی رنج می­برند. علاوه بر آن کار شبانه یا شیفتی بر روابط خانوادگی این افراد نیز اثر می­گذارد. کاکس[۵] ۱۹۸۸ در تعریف عوامل تنش­زای شغلی اظهار می­کند: هر موقعیتی که از نظر فرد شاغل سخت، ناراحت­کننده یا نامطلوب باشد، تنش­زا خواهد بود. وی به نقل از لازاروس[۶] می‌افزاید، درک تهدید، خصوصا تهدید در مورد مهمترین ارزش­ها و اهداف شخصی، مشخصه اصلی موقعیت‌های تنش­زا را تشکیل می­دهد و به هر حال، همه موارد تنش­زا را می­توان فشارهایی نامید که از سوی محیط بر شخص وارد می­شود (الیس و میلر[۷]، ۲۰۰۸). رایج­ترین مفهوم مورد توافق صاحب­نظران در مورد فرسودگی شغلی توسط مازلاچ و همکارانش گسترش یافت. مازلاچ به فرسودگی به عنوان پدیده­ای مرکب از سه بعد به هم مرتبط می­نگرد: اولین بعد، خستگی احساسی یا فرسودگی عاطفی می­باشد که به عنوان هسته مرکزی فرسودگی در نظر گرفته شده و کارکنان زمانی از آن رنج می­برند که احساس فرسودگی، سرخوردگی، بی­رمقی و ناتوانی برای حاضر شدن در محل کار در روز بعد داشته باشند. دومین بعد، ناتوانی جسمانی یا فرسودگی جسمانی است. این بعد به کارکنانی اشاره دارد که خود را شکست خورده و ناتوان از انجام وظایف شغلی می‌پندارند. سومین بعد، شخصیت­زدایی یا فرسودگی نگرشی است. این بعد تنها به کارکنانی مربوط است که باید به عنوان بخشی از شغل خود با دیگر افراد (نظیر مشتریان، بیماران، دانش­آموزان) ارتباط شخصی داشته باشند. هنگامی که این کارکنان فرسوده می­شوند، تمایل دارند که افراد را با عینک بدبینی بنگرند، نظر درستی درباره آن­ها نداشته باشند، همیشه بدترین را از آن­ها انتظار داشته و حتی عملا از آن­ها بیزار شوند (مازلاچ، ۲۰۰۴).

اولین مشکل قربانیان فرسودگی از کار آن است که از فرسودگی جسمی رنج می­برند، قدرت آنان برای کار کردن کم است و بیشتر اوقات خسته و ناتوان هستند. علاوه بر آن، در این افراد نشانه­های بیماری جسمی نظیر: سردردهای مکرر، تهوع، اختلال در خواب و تغییر عادات مربوط به غذا خوردن (مانند بی­اشتهایی) دیده می­شود. دومین مشکل افراد مبتلا به فرسودگی شغلی آن است که گرفتار فرسودگی هیجانی هستند. افسردگی، احساس درماندگی و نیز احساس به دام افتادن در کار و شغل خود، بخش از مشکلات هیجانی این افراد است. سومین مشکل افرادی که گرفتار فرسودگی شغلی هستند آن است که اغلب گرفتار فرسودگی نگرشی هستند. این افراد نسبت به دیگران بدگمان می­شوند، این تمایل در آنان ایجاد می­شود که با دیگران بیشتر مانند یک شی رفتار کنند تا به عنوان یک انسان و ضمنا نسبت به آنان نیز نگرشی منفی پیدا می­کنند (اسچافلی و همکاران، ۱۹۹۴). فرسودگی شغلی می­توان باعث شود فرد تصمیم بگیرد شغل یا حرفه خود را تغییر دهد. به هر حال، بیشتر قربانیان فرسودگی شغلی، یا شغل خود را تغییر می­دهند و یا از جهت روانی کناره­جویی می­کنند و به انتظار بازنشستگی می­نشینند. همان­گونه که بیان شد، عامل اصلی و اولیه ایجاد فرسودگی کاری قرار گرفتن شخص در مدت طولانی درفشارهای روانی و عصبی شدید است. اما در اینجا باید این نکته را یادآور شد که علاوه بر عامل نامبرده، متغیرها و عوامل دیگری نیز در این رابطه نقش اساسی بازی می­کنند. برای مثال برخی از شرایط کاری از جمله اینکه فرد احساس کند تلاش­های او بی­فایده است و در سازمان فردی ناکارآمد و بی­تاثیر است در ایجاد فرسودگی شغلی سهم عمده و مهمی دارد. همچنین، فرصت­های کم برای ارتقا، و وجود قوانین و مقررات خشک و دست و پاگیر در سازمان از عوامل پیش­برنده این پدیده می­باشد (مازلاچ، ۲۰۰۴).

براساس پژوهش­هاس صاحب­نظران علوم رفتاری، از مهم­ترین عوامل ایجاد فرسودگی شغلی در سازمان، سبک رهبری سرپرستان سازمان است. پژوهش­ها حکایت از آن دارند کارکنانی که با سرپرستان کم ملاحظه کار می­کنند، نسبت به افرادی که رابطه صمیمانه­تری را با سرپرستان خود دارند، بیشتر در معرض ابتلا به به فرسودگی شغلی قرار دارند (کیلفدر و همکاران، ۲۰۰۱). از بین سایر متغیرهایی که با فرسودگی شغلی در ارتباط هستند، می­توان به وضعیت تاهل افراد اشاره کرد. پژوهش­ها نشان می­دهد که موارد کمتری از فرسودگی شغلی در بین اشخاص متاهل نسبت به افراد مجرد گزارش شده است. دلیل احتمالی این امر نیز شاید به وجود روابط عاطفی گرم، حمایت­های اجتماعی و مواردی از این قبیل در بین افراد متاهل برگردد (دپو و همکاران[۸]، ۲۰۰۳). پژوهش­ها نشان می­دهد فرسودگی شغلی با کنش و واکنش­های فرد در محیط کار مرتبط است. برخی افراد اصطلاحا پیش­گستر هستند و نیروی زیادی را صرف اثرگذاری بر رویدادها و محرک­های تنش­زایی می­کنند که وقوع آن را پیش­بینی کرده­اند و اصطلاحا از روش کنار آمدن یا اعمال کنترل استفاده می­کنند. گروهی دیگر به رویدادها واکنش نشان داده و صرفا می­کوشند تا از عوارض و نتایج چنین رویدادها و حوادثی، اجتناب کنند. رابطه بین این شاخص­ها معنی­دار و قابل توجه است. برای مثال، می­توان گفت به طور کلی، افرادی که برای کنترل مشکلات خود در کار، از راهبردهای مناسب استفاده می‌کنند، کمتر دچار فرسودگی شغلی می­شوند و ارزیابی آن­ها از پیشرفت شخصی خود نیز مثبت­تر از کسانی است که از راهبردهای مناسب استفاده نمی­کنند. در مقابل، افرادی که از راهبردهای کنار آمدن یا فرار کردن استفاده می­کنند، بیشتر در معرض فرسودگی هیجانی و نگرشی (دگرسان­بینی خود) قرار می­گیرند (هاتسون و ایوان­سویچ[۹]، ۲۰۱۰). وظایف شغلی هم از نظر کمیت (داشتن کار خیلی زیاد برای انجام دادن) و هم از نظر کیفیت (داشتن کاری که بسیار مشکل است) با فرسودگی شغلی ارتباط دارد. بارکاری ممکن است از چندین منبع سازمانی سرچشمه بگیرد. نمونه­ای از این نوع می­تواند رئیس یا مسئولی باشد که به خاطر تعداد کارگرانی که در واحد خود داشته و یا نیاز به شرکت در جلسه­های متعدد و کارهای بسیار زیاد اداری، احساس فشار بیش از حد می­کند. تضاد در نقش و ابهام نقش ابتدا توسط کان، ولف کویین، اسنوک و روزنتال[۱۰] (۱۹۶۴) به عنوان عامل ایجادکننده فشار شناخته شدند. تضاد نقش دربرگیرنده داشتن دو یا چند ضرورت نقش است که با همدیگر تضاد و برخورد دارند. ابهام نقش هنگامی مطرح است که درباره ضرورت­های شغلی ناپایداری و تردید وجود دارد. برای مثال اگر کارگر یا کارمندی در یک کارخانه استخدام شود، ولی هیچگونه دستورالعملی درباره نحوه درست انجام امور دریافت نکند و یا درخواست­های متقاضی از روسای مختلف دریافت کند، نتیجه احتمالی آن فرسودگی شغلی خواهد بود (مازلاچ، ۲۰۰۴).

نهایتا شایع­ترین نتیجه رفتاری مرتبط با فرسودگی شغلی در سازمان، نقل و انتقال کارکنان است. شین[۱۱](۱۹۸۲) پژوهش­های انجام شده درباره ارتباط بین فرسودگی و افزایش میزان نقل و انتقال را بررسی کرد. مطالعات گوناگونی فرسودگی را با تصمیم برای باقی ماند در سازمان مرتبط دانسته است (آلبرخت[۱۲]، ۲۰۰۲). جدول شماره ۱ نمایانگر رویکردهای مختلف به مبحث فشار و فرسودگی شغلی است. همان­طور که ملاحظه می­شود رویکرد سنتی به ارتباط سازمانی، غالبا فشار و فرسودگی را نادیده می­گیرد. در واقع یک کارمند دچار فرسودگی یک قطعه در ماشین است که باید تعویض شود. غالب پژوهشگرانی که فشار و فرسودگی را مطالعه می­کنند، رویکرد روابط انسانی، منابع انسانی و یا سیستم­ها را در کار خود اتخاذ کرده­اند.رویکردهای روابط انسانی و منابع انسانی، فرسودگی را به عنوان مشکلی جدی تلقی می­کنند. اما احتمالا شیوه­های متفاوتی برای مقابله با آن دارند. یک مدیری روابط انسانی در کنار حفظ نظارت بر کارکنان در تلاش است عزت نفس آنان را تقویت کند.

۲- Herbert Freudenberger

۳- Schaufeli

۴- Pinez

۱- Siebenaler

۲- Kacs

۳- Lazarus

۴- Ellis & Miller

۱- Depew et al

۲- Hattson & Ivancevich

۳- Kahn wolfe Quinn Snoek and Rosenthal

۱- Shin

۲- Albrecht

 متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

 پایان نامه

متن کامل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:46:00 ب.ظ ]




 

 

علل فرسودگی شغلی

فهم علل فرسودگی شغلی به فهم انگیزه آن کمک می­کند. چرا باید افراد دست اندر کار خدمات انسانی از قبیل پرستاران و پزشکان و معلمین که سال­ها کارشان را با فداکاری دنبال کرده­اند ناگهان از پای درآیند؟ نوعاً این افراد تا رسیدن به نقطه­ فروپاشی از چند مرحله می­گذرند. مرحله اولیه با شور و هیجان، امیدواری زیاد و حتی احساس رسالت مشخص می­شود. افراد مستعد فرسودگی شغلی اکثراً فرصت­های استراحت را از یاد می­برند و تعطیلات را به خاطر احساس ضرورت وافر لغو می­نمایند. واقعیت به تدریج توقعات غیرواقعی آن­ها را ناکام می­سازد و آن­ها شروع به تردید در مورد اهداف، شیوه­ها و ارزش­های خود می‌نمایند. رفته رفته بیشتر عصبانی شده و شکوه می­کنند و احساس بی­ارزشی کرده و افسرده می­گردند. آنگاه بی­علاقگی فرا می­رسد. بنابراین افرادی که ممکن است با بیشترین شور و شوق وارد کارشان شوند، اغلب بیشترین دلسردی را تجربه می­نمایند. فرسودگی شغلی هم منشا بیرونی دارد و هم منشا درونی. منابع بیرونی شامل فعالیت­های اداری، احساس ناتوانی همراه با بار سنگین کارها، مراجعین مشکل­دار، بیماران صعب‌العلاج و وظایف و کارهای تکراری است. منابع درونی فرسودگی شغلی شامل انتظارات غیرواقعی و دلزدگی است.تا کنون در رابطه با فرسودگی شغلی، رویکردهای گوناگون ارائه شده است که مهمترین آن عبارتند از: رویکرد بالینی، رویکرد روانشناختی – اجتماعی، رویکرد تعامل چرنیس و مدل کاپنر (نیری، ۱۳۷۹). در رویکرد بالینی نشانگان فرسودگی شغلی به صورت علائم مختلف ظاهر می­شود. این علائم و شدت آن­ها از یک فرد به فرد دیگر تفاوت دارد، این عوارض یکسال پس از شروع به کار در فرد ظاهر می‌شود و کارکنان فداکار و متعهد به سازمان، افرادی که سازمان را جایگزین زندگی اجتماعی خود می­کنند، آنانی که دارای شخصیت سلطه طلب هستند و بالاخره مدیران، بیشتر گرفتار عارضه فرسودگی شغلی می­شوند.

در رویکر روانشناختی – اجتماعی، فرسودگی شغلی یک ساختار چند بعدی است که از سه مولفه مرتبط با هم، یعنی تحلیل یا خستگی عاطفی، مسخ شخصیت، پایین بود احساس موفقیت فردی تشکیل شده است.

در رویکرد تعاملی چرنیس منابع فرسودگی شغلی متعدد هستند. فشارزاها باعث می­شوند فرد دچار آشفتگی روانی شود و مقابله­ دفاعی از طریق مجموعه­ای از تغییرات در نگرش و رفتار فرد مشخص می­شود.

در مدل کاپنر نیز نسبت به این اعتقاد تاکید می­شود که بین فشارزاها و آشفتگی روانی، میزان آشفتگی روانی و درجات و تعداد مکانیسم­های دفاعی، آشفتگی روانی و احساس شکست و سنخ شخصیت نوع A و فشارزاهای ادراکی، رابطه مثبت و بین این سنخ از شخصیت و حمایت اجتماعی رابطه منفی وجود دارد. افرادی که در مشاغل سطوح بالا قرار دارند و احساس خشنودی در مورد کارشان دارند، کمتر احتمال می‌رود فرسودگی شغلی را تجربه کنند. کارکنانی که روابط خوبی با همکاران خود دارند و پسخوراندی نیز از دیگران دریافت می­کنند می­توانند محیط کار خود را تحت تاثیر قرار دهند نیز کمتر احتمال می­رود از پای درآیند. از بین متغیرهای دیگری که با فرسودگی شغلی دخیل هستند می­توان به وضعیت تاهل افراد اشاره کرد. تحقیقات حکایت از این دارند که موارد کمتری از فرسودگی شغلی در بین اشخاص متاهل نسبت به افراد مجرد گزارش شده است (عرفانی، ۱۳۸۰). دلیل احتمالی این امر شاید به وجود روابط عاطفی گرم، حمایت­های اجتماعی و مواردی از این قبیل باشد. تحقیق روی فرسودگی شغلی معطوف به تبیین علل و ارائه طرق عملی مقابله با ان است. یک یافته جدید حاکی از آن است که افسردگی جز مهم فرسودگی است. هنگامی که افراد افسردگی و فرسودگی شغلی را تجربه می­کنند احساس بدی دارند. به علاوه بسیاری از افراد بدون کمک دیگران در تشخیص دقیق احساسات خود ناتوان هستند. طبق تحقیقات صاحب­نظران علوم رفتاری، یکی از مهم­ترین عوامل مولد فرسودگی شغلی در سازمان، سبک رهبری خاصی است که توسط سرپرستان سازمان اتخاذ می­شود. در این زمینه در مجموع تحقیقات حکایت از این دارند، کارکنانی که با سرپرستان دارای ملاحظه کاری کم، کار می­کنند، برای مثال، پایین بودن رفاه و آسایش کارکنان و پایین بودن روابط دوستانه و گرم بین سرپرستان و پرسنل نسبت به افرادی که رابطه صمیمانه­تری را با سرپرستان خود دارند، بیشتر در معرض ابتلا به فرسودگی شغلی قرار دارند. براساس دیدگاه­های کارشناسان رفتار سازمانی، رفتار ملاحظه کارانه شامل کارهایی از قبیل مشاوره، گوش دادن و پیشنهادهای یاری دهنده به اعضای سازمان می­شود. به هر حال وجود سبک ملاحظه کارانه معقول در سازمان در کاهش فرسودگی شغلی می‌تواند موثر واقع شود (فرج­پور، ۱۳۹۲). همان­طور که بیان شد علل و عوامل جسمی و روانی متعددی در ایجاد فرسودگی شغلی موثر هستند که مهمترین آن­ها عبارتند از:

۱- درماندگی آموخته شده

۲- فقدان کنترل

۳- عدم هماهنگی

۴- عدم تعادل در ارزش­ها

۵- فعالیت افراطی

۶- بی­علاقه بودن به محیط کار، همکاران، کارفرما

۷- کار یکنواخت

۸- کم بودن یا زیاد بودن کار نسبت به توانایی فرد

۹- مسائل و مشکلات خانوادگی و مالی

۱۰- بیماری­های جسمی و روحی

۱۱- مسائل اجتماعی و سیاسی

۱۲- فقدان پاداش

۱۳- احساس ضعف

۱۴- نامناسب بودن نظام ارزیابی عملکرد شغلی افراد و جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه در سازمان

۱۵- هماهنگ نبودن میزان پرداخت حقوق و مزایا و میزان کاری انتظار می­رود فرد در سازمان انجام دهد

۱۶- نا آشنا بودن افراد با اهداف سازمان یا قابل درک نبودن این اهداف برای آنان

۱۷- عدم بهره­گیری از همه توان و استعدادهای بالقوه افراد در انجام دادن وظایف شغلی(کیلفدر و همکاران، ۲۰۰۱).

 

 

 

 

۲-۷-رابطه فرسودگی شغلی و ویژگی­های شخصیتی

در حالی که برخی محققان به دنبال بررسی رابطه نشانگان فرسودگی شغلی و فشار روانی هستند، برخی دیگر در پی یافتن ویژگی­های شخصیتی با علائم مشخص این نشانگان هستند. مطالعات نشان می­دهد افرادی که از لحاظ عاطفی دچار فرسودگی شغلی می­شوند، اغلب کمال­گرا و به طور افراطی درگیر و شغلشان هستند و از طرفی اهداف غیر واقعی را برای خود مجسم می­کنند. پژوهشگران اشاره دارند که بین الگوی رفتاری نوع A و علائم فرسودگی شغلی ارتباط معناداری وجود دارد. لازم به توضیح است که افراد دارای ویژگی­های رفتاری نوع A در بسیاری از مواقع به این ترتیب عمل می­کنند:

– وقتی محدودیت زمانی وجود نداشته باشد بیشتر تلاش می­کنند.

– امتیازات تحصیلی بیشتری به دست می­آورند.

– اهداف تحصیلی بالاتری انتخاب می­کنند.

– تا سر حد توان کار می­کنند.

– کمتر احساس خستگی می­کنند.

– تلکیف­مدار هستند.

– به فوریت­های زمانی حساسیت دارند.

– رقابت­جو و اهل پیشرفت هستند.

– تلاش می­کنند به طور همزمان چند کار انجام دهند و همیشه در انجام کارهای مختلف شتاب­زده عمل می­کنند.

– رفتارهای خشونت­آمیز و پرخاشجویانه دارند.

– دائما در حال حرکت و تحرک هستند.

به هر حال پرداختن افراطی و شدید به فعالیت­های مربوط به شغل و اهداف غیر واقعی و دست نیافتنی را در رابطه با کار خویش دنبال کردن به گفته بسیاری از محققان اولین علائم و مراحل هشدار دهنده فرسودگی شغلی است (فرج­پور، ۱۳۹۲).

 متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

 پایان نامه

متن کامل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:45:00 ب.ظ ]




پرخاشگری و خشونت

اصطلاح پرخاشگری[۱] به طور گسترده مورداستفاده قرار می گیرد. خواه در معنی نزدیک شد به اشیاء و اشخاص، خواه به معنی درگیری با نیروهای خارجی. این مفهوم گاهی با مفاهیم انگیختگی، کارآوری و حتی با مفهوم کنجکاوی اشتباه می شود.

اتو کلاین برگ[۲] مفهوم پرخاشگری را گسترده در نظر می گیرد و معتقد است که جنبه های مثبت یا منفی پرخاشجویی را در بردارد: اگر «پرخاشجویی» را به جای پرخاشگری بکار ببریم به معنی محدود «دشمنی» را نیز شامل می شود.

مفهوم دشمنی تا حدی شامل ارزشهای منفی است. در حالی که پرخاشگری به معنی، «مخالف بودن» دارای ارزش ارتباطی است و در بعضی شرایط مثبت و سازنده است. پرخاشگری را از عمل پرخاشجویی (تجاوز) متمایز می کنیم: پرخاشگری از عوامل انفعالی وجود انسان و در انسان نهفته است و هنگام ظهور در پرده ای از پوششهای دفاعی پیچیده شده است و به صورت بخشی از نیروهای آماده برای عمل و فعالیت بروز می‌کند. «پرهیز» صورتی از عقب نشینی پرخاشجویی است. پرخاشگری همیشه با عمل پرخاشجویانه بروز نمی کند، وقتی واقع می شود ضرورتا پرخاش علیه دیگری نیست بلکه پرخاشجویی می تواند متوجه خود فرد نیز بشود.

– «پرخاشجویی» به معنی حمله ای که به تحریک کسی نباشد و در انسان به صورت بدنی و یا لفظی بروز می کند، رفتاری بی خبرانه است که به صورت حمله و ضد حمله بروز می کند برای رفتار پرخاشجویانه ای که به تحریک دیگران به وجود می آید و همچنین برای عملیات «پاسخ» یا اعتراضی که برای دفاع و یا حمله است باید کلمات و اصطلاح دیگری را جستجو کرد.

پرخاش، حالت نسبتا دائمی همراه با آمادگیهای سرشتی و نیروی ذخیره برای پرخاشجویی است و گاهی مفاهیم ابتکار عمل، جاه طلبی، درگیری و جسارت را شامل می شود.

به طور کلی رفتار پرخاشجویانه تحت یک مفهوم واحد در نمی آید: مایر[۳] هشت نوع رفتار پرخاشگرانه می شمارد که هر کدام متکی به جریان عصبی مشخصی است که در آغاز تولد و در جریان رشد حیوان متمایز می شود: پرخاشجویی برای جانشینی، پرخاشجویی میان نرها، پرخاشجوئی بواسطه ترس و یا برای ستیزه جویی و حفظ قلمرو، پرخاشجوئی مادرانه و یا اظهار تمایلات جنسی[۴].

در علت خودکشی تحقیقات زیادی شده: عوامل ارثی، خانوادگی و اجتماعی، روانی، روان نژندی، روان پریشی، را مورد بررسی قرار داده اند آنچه مسلم است عمل خودکشی را نمی توان تنها به یکی از این عوامل منتسب کرد بلکه همیشه دسته ای از عوامل در تعامل با یکدیگر در کار بوده اند. برخی از محققین خودکشی را یک سندرم دانسته اند اما در عوامل سازنده و مکانیسم آن نظر و کشفیاتی جداگانه داشته اند.

تقریبا همه محققین فراوانی گسیختگی خانوادگی، خانواده نداشتن، عدم تفاهم پدر و مادر، طرد شدن به وسیله مادر، فقدان پدر، عدم ارتباط پدر با فرزندان، ارزشمند و اطمینان بخش نبودن پدر و …… را جزء عوامل قطعی خودکشی دانسته اند.

سوتر[۵]خودکشی را در چهار چوب «سندرم کمبود اقتدار» قرار می دهد. این سندرم موجب کمی پیوستگی و ضعف اتصال شخصیت و سلوک فرد می شود. موقتی بودن روابط بین انسانها موجب آن می شود که فرد خودکشی را راه حلی آسان برای رفع مشکلات خود بداند.

هیم سندرم خودکشی را حاصل بازی ظریف و شکننده فرایندهای همانند سازی و یکپارچه کردن تعارضهای کودکی دانسته است. افراد جوانی که خودکشی می کنند دچار افسردگی، شیزوفرنی ساده تا بیماری روانی بوده اند.

اکثر آنها حالات غیر عادی خود را در حدی نشان می دهند که نمی توان آنها را در طبقه خاصی از بیماری روانی قرار داد[۶]. تهاجم در مقابل همنوعان نه تنها برای جانداران مضر نیست بلکه نقش عمده ای در حفظ نوع دارد. اما البته این اصل نباید ما را به وضع فعلی بشر خوشبین نماید بلکه برعکس باید ما را متوجه کند که رفتارهای غریزی ممکن است با مختصر تغییر در شرایط محیط از حال تعادل خارج شوند و ناتوانی موجودات در سازش دادن فوری رفتارشان با محیط تغییر یافته، ممکن است حتی به نابودی یک نوع بیانجامد. بدین ترتیب اگر تغییرات ناچیز برای به هم زدن تعادل رفتار غریزی کافی هستند، می توان انتظار داشت که دگرگونیهای عظیمی که انسان در محیط زیست خود بوجود آورده، در هماهنگی غریزه های وی اثر عمیق بگذارند[۷].

«خشم» به خودی خود یک نوع «بیماری» نیست که فقط «یک» علت داشته باشد. «خشم» یک فرایند، یک دادوستد، یا یک روش ارتباط است. گاهی اوقات، «خشم» به دلیل نابسامانی های جسمی است؛ اما غالبا از رخدادهای اجتماعی سر چشمه می گیرد: اغلب اوقات، «خشم» در اثر «روابط اجتماعی میان افراد جامعه» بروز می کند[۸]. عقاید کنونی ما در باره «خشم» از روان درمانی به دست آمده و غالبا براساس این عقیده است که در درون هر «روان آرام»، یک «روح متلاطم» وجود دارد که «فریاد رهایی» سر می دهد[۹].

این حقایق عینی عالم واقع نیستند که ما در قبال آنها عکس العمل نشان می دهیم، بلکه اعمال ما بیشتر منبعث از درون خود ما هستند. یعنی یک تصور شخصی است که ما را به واکنش وامی دارد.

در توصیف پرخاشگری طبق روش آنها، چگونگی استنباط یا اطلاق هر گونه صفتی بر عمل مخالفین، اهمیت ندارد. زیرا پرخاش آن چیزی است که بیننده می بیند. یک رفتار زمانی پرخاشگرانه است که بیننده از آن استنباطهای زیر را داشته باشد:

۱- تحمیل فشار بر سایر جایگزینهای رفتاری یا بر نتایج مورد انتظار و پیش بینی شده.

۲- از جانب فردی که مورد هدف قرار گرفته است زیان آور تلقی شود یا زیان آور باشد.

۳- ناهنجار، بی جهت، نامشروع یا نامتناسب باشد (یا چیزی که چنین تلقی گردد).

در مورد روش های مصاحبه و مشاهدات بالینی، شخصیت ضد اجتماعی را می توان حداقل به سه سنخ متفاوت تقسیم کرد (که لزوما فراگیر و رد کننده همدیگر نیستند). این سنخ ها مشتمل است بر جامعه ستیز واضح[۱۰]، جامعه ستیز زرنگ[۱۱]، و جامعه ستیز رنجور[۱۲] این سه سنخ کم و بیش متفاوت هستند و ذیلا به توصیف آن ها می پردارزیم.

جامعه ستیز واضح- از نظر تشخیصی، شخصیت ضد اجتماعی واضح را آسانتر از انواع دیگر می توان شناخت. چنین مواردی معمولا از دادگاه یا توسط وکیل معرفی می شوند وندرتا خودشان مراجعه می نمایند. از این نظر اصطلاح واضح در مورد آنان بکار رفته است که تطبیق ملاک های DSM- III-R برای چنین مواردی آسان است. بیمار ممکن است اظهار کند که دچار مخمصه قانونی است و می خواهد بداند آیا اهل فن بهداشت روانی می توانند در بیرون آمدن او از این وضع دشوار به وی کمک کنند یا خیر. هر چند ممکن است بیمار موضوع را در ابتدا با این صراحت ابراز نکند، اما بالاخره اصل قضیه برای درمانگر روشن می شود و بیمار نیز آن را انکار نمی کند؛ در واقع شخص با روراستی در خواست کمک می نماید.

جامعه ستیز زرنگ- جامعه ستیز زرنگ بطور تیپیک با «مساله ای روانشناختی» که وی را ناراحت می کند رجوع می نماید. من مواردی را دیده ام که شخص ادعا می کرد «صداهائی» می شنود. معهذا تحقیق دقیق تجربه فرد در این موارد نشان می دهد که همسانی درونی و اعتبار این دوره قابل اعتماد نیست (مثلا، صداها نه ماهیت ترساننده دارند، نه به خارج ربط داده می شوند، و نه با الگوی بالینی مشخص هماهنگ هستند). رمز چنین مواردی این است که شکل بالینی یک سندرم احتمالی سطحی از آب در می آید. در چنین مواردی، معمولا جامعه ستیز سعی می کند کاری کند که درمانگر او را در رهائی از مساله ای خاص کمک نماید. غالبا چنین مساله ای یک مشکل قانونی است، اما لزوما همیشه اینطور نیست (مثلا، ممکن است شخص برای «دفع شر» همسرش بدنبال کمک آمده باشد).

جامعه ستیز رنجور- شخصیت ضد اجتماعی رنجور کسی است که ملاک های DSM-III-R را دارد، اما علاوه بر آن واقعا در رنج و عذاب هم هست. مثلا یک عضو پیشین Hells  Angel ، که هم از نظر سابقه و هم بررسی مقطعی واجد ملاک های DSM-III-R بود، برای انواعی از مسائل طبی قابل توجه (مثل، آمفیزم، بیماری عصبی) که موجب درد و ناراحتی او بود در بیمارستان بستری گردید. لازم بود بیمار سیگار خود را ترک کند، الکل و سایر مواد اعتیاد آور را که موجب وخامت وضع او می گردید کنار بگذارد. او واقعا در نتیجه وضع دشواری که داشت افسرده بود. این دقیقا همان اختلال شخصیت ضد اجتماعی است که صرفنظر کردن از چنین افرادی به عنوان «غیر قابل درمان بدلیل جامعه ستیز بودن» مطمئنا رفتاری انسانی نخواهد بود. ملاک های تشخیص این موارد است. سن موقع تشخیص گذاری حداقل ۱۸ ساله. قرائن اختلال منش که قبل از ۱۵ سالگی شروع شده و با سابقه حداقل ۳ تا از خصوصیات زیر یا بیشتر از آن مشخص بوده است:

فرار مکرر از مدرسه، فرار شبانه از منزل ضمن زندگی با والدین یا جانشین آن ها، حداقل دو بار (یا یک بار فرار بی برگشت)، شروع کننده نزاع در اکثر موارد، استفاده از اسلحه در بیش از یک نزاع، مجبور ساختن فردی دیگر به فعالیت جنسی با او، بیرحمی و خشونت نسبت به حیوانات،، بیرحمی و خشونت نسبت به افراد دیگر، تخریب عمدی اموال (غیر از آتش افروزی)، اقدام به ایجاد حریق عمدی، دروغگوئی مکرر (غیر از مواردی که برای فرار از آسیب جسمی و سوء استفاده جنسی بوده است). دزدی بدون رویا روئی با صاحب جنس در بیش از یک موارد (از جمله جعل اسناد)، الگوی رفتاری غیر مسئولانه و ضد اجتماعی از ۱۵ سالگی به بعد، که حداقل با چهار تا از خصوصیات زیر مشخص بوده است: ناتوانی برای حفظ رفتار شغلی با ثبات، که با هر یک از خصوصیات زیر مشخص می گردد (از جمله رفتار مشابه در زمینه تحصیلی، اگر بیمار مشغول تحصیل است).

بیکاری به مدت ۶ ماه در ضمن ۵ سال که ضمن آن کار فراهم بوده و انتظار می رفته است که بیمار کار کند. غیبت مکرر از کار بدون بیماری قابل توضیح خود شخص یا اعضاء خانواده ترک چندین شغل بدون طرح های واقعگرایانه برای مشاغل دیگر. ناتوانی برای سازش با موازین اجتماعی در ارتباط با رفتار قانونی، که با اعمال ضد اجتماعی مکرر مستوجب دستگیری (خواه دستگیر شده باشد و خواه خیر)، مثل تخریب اموال، ایجاد مزاحمت، دزدی و اشتغال به مشاغل غیر قانونی، مشخص می گردد.

تحریک پذیری و پرخاشگری، که با نزاع ها و تهاجم های مکرر فیزیکی (بدون رابطه با شغل یا لزوم دفاع از خود و دیگری)، از جمله کتک زدن همسر و فرزند، قصور مکرر در به جا آوردن مسئولیت های مالی، که با عدم پرداخت بدهی ها یا نفقه همسر و فرزند و سایر وابستگان بطور منظم، مشخص می گردد.

عدم طرحریزی قبلی یا رفتارهای خلق الساعه، که با یک یا هر دو خصوصیت زیر مشخص می گردد:

مسافرت از جائی به جای دیگر بدون این که ترتیب قبلی برای شغلی داده شود، یا هدف روشنی از مسافرت و طول مسافرت وجود داشته باشد. فقدان آدرس معین به مدت یک ماه یا بیشتر. ارزش قائل نشدن برای حقیقت؛ بطوری که با دروغگوئی مکرر، استفاده از نام های غیر واقعی، یا «گوش بری» برای نفع و لذت شخصی مشخص می گردد.

بی احتیاطی در مورد سلامتی خود و دیگران، بطوری که با رانندگی در حال مستی و سرعت غیر مجاز در دفعات مکرر مشخص می گردد. در صورت پدر و مادر یا قیم بودن، فقدان عملکرد به عنوان یک شخص مسئول که با توجه به وجود یک یا چند تا از خصوصیات زیر مشخص می شود:

سوء تغذیه فرزند، بیماری فرزند به علت فقدان حداقل مراقبت بهداشتی، وابستگی کودک به همسایه ها یا  بستگان غیر مقیم برای خوراک و مسکن. اتلاف مکرر پولی که باید صرف ضروریات خانواده می شد، یا تلف کردن اموال شخصی. هرگز بیش از یک سال وضعیت تک همسری کامل حفظ نشده است.

فقدان احساس پشیمانی (در آزار دادن دیگران، بدزفتاری یا دزدی از کسی دیگر خود را محق می داند). وقوع رفتار ضد اجتماعی منحصرا در جریان اسکیزوفرنی یا دوره های مانی نبوده است.

 متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود

برای دیدن جزییات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

متن کامل پایان نامه

متن کامل

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:45:00 ب.ظ ]