کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



۲٫ ۳٫ ۱٫ در مقام فقیه

 

علامه بلاغی در کنار دیگر فعالیت‌های قرآنی و علمی و اعتقادی خویش، جایگاه فقیهانه‌ای نیز داشت و به تحقیق و تألیف در این زمینه پرداخته است. در مجموع ۲۸ رساله‌ی کوتاه درباره مسائل فقهی نگاشته است که تنها ۷ رساله موجود می‌باشد. البته این رساله‌ها، حجم اندکی از مجموعه آثار علامه بلاغی می‌باشد و موضوعات آنها نیز تقریباً در همان سنت رسالات فقهی رایج زمانه بوده است.[۵۶]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ۱٫ شخصیت ادبی

 

 

یکی از ابعاد شخصیتی علامه بلاغی بعد ادبی وی می‌باشد که در قالب پیدایش اشعار زیبا در موضوعات گوناگون می‌باشد. ایشان به نوعی نیز شاعر بوده‌اند. ولی همچنین در اقامت طولانی خود در بغداد ادبیات عرب را علاوه بر آنچه در حوزه‌های علمیه متداول است، آموخت.[۵۷]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ۱٫ آگاهی از چندین زبان

 

 

علامه بلاغی بعلاوه زبان مادری خویش که عربی بوده، زبان انگلیسی و عبری را نیز خوب می‌دانسته است. و حتی رساله‌ای نیز به زبان انگلیسی در باب وضو و نماز و روزه‌ی شیعی نگاشته است.[۵۸]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ۱٫ شناخت علم ادیان و عقاید

 

 

یکی دیگر از مسائل مهم در زندگی علمی علامه بلاغی، همان دانش و علم ایشان نسبت به دیگر ادیان بود. چون لازمه‌ی دفاع از عقاید و دین حق اسلام و شیعه، آگاهی از عقاید و مبانی فکری دیگر ادیان می‌باشد، لذا این عالم گرانقدر در راه دفاع از حق، به آموختن و آگاهی از ادیان گوناگون اهتمام ویژه‌ای داشته است.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ۱٫ شخصیت مدافع و نقاد

 

 

علامه بلاغی از جمله افرادی بود که زندگی خویش را وقف دین و دفاع از حق کرده بود. از جمله فعالیتهای بارز این عالم متواضع و بااخلاص، دفاع از باورها و عقاید بر حق اسلام و شیعیان بود که در مواضع متعددی به این منظور تألیفاتی ارائه نموده است. ایشان همچنین در مورد عقاید و افکار گوناگون فرق مختلفی که در جامعه حضور داشتند ساکت نماند و تا جایی که می‌توانست در شناخت آنها و سپس در نقد آگاهانه و علمی به آن افکار و عقاید پاسخ می‌داد. به همین دلیل این بعد شخصیت وی بسیار برجسته و قابل بررسی می‌باشد.
از جمله کتبی که ایشان در نقد فرق و دفاع و اثبات عقاید حقه‌ی اسلام نگاشته است می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الهدی الی دین المصطفی ـ الرحله المدرسیه (المدرسه السیاره)ـ التوحید والتثلیث ـ اعاجیب الاکاذیب انوار الهدی ـ البلاغ المبین ـ نصایح الهدی (رد فرقه بهائیت) ـ المسیح والاناجیل ـ المصابیح (در رد قادیانیه وبهائیه وبابیه وازلیه) ـ داعی الاسلام وداعی النصرانیه (در پاسخ به شبهات مسیحیت).
در واقع ایشان در آن زمان که هجوم فرق گوناگون و دیگر ادیان در جامعه‌ی اسلامی بروز کرده بود، وظیفه‌ی خود دانسته تا در دفاع از حق وشیعه برخیزد و در رد و نقد ادیان و فرقی همچون مسیحیت و وهابیت و بابیت و بهائیت و… زبان گشوده و حرف حق را بر زبان خویش جاری سازد و مایه‌ی آگاهی جامعه‌ی اسلامی از انحرافات فکری و اعتقادی گردد.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ۱٫ برخی از صفات و ملکات نفسانی

 

 

عالم وارسته و بزرگوار، علامه بلاغی از خصوصیات و ویژگی‌های و سجایای اخلاقی برخوردار بوده است که به چند مورد آن اشاره می‌گردد:
۱) اهتمام در بزرگداشت مقام ائمه ^
۲) بهره‌گیری از فرصت
۳) رعایت ادب در گفتار و نوشتار
۴) تلاش در راه عزت و استقلال مسلمین
۵) تواضع و فروتنی
۶) حق‌جویی و حقیقت‌طلبی
۷) اخلاص در نیت
۸) زهد
۹) جدیت و پشتکار در رسیدن به هدف
۱۰) پرهیز از ساخته‌های غیرمسلمانان.[۵۹]

 




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-09-21] [ 10:40:00 ب.ظ ]




برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

    1. ۱٫ ۳٫ ۱٫ ۲٫ دیدگاه آیت الله معرفت&

 

 

این عالم بزرگوار ارزش خبر واحد در تفسیر و تاریخ را تنها با در نظر گرفتن خود متن و نه سند آن قبول دارند و خود متن را شاهد صدق روایت می‌دانند اگر ابهام موجود در یک موضوع را برطرف نماید. لکن اگر ابهام را برطرف نکند، حتی اگر از لحاظ سندی هم صحیح باشد، دیگر دلیلی بر پذیرش تعبدی آن نخواهد بود.
ایشان نتیجتاً خبر کسی که صدق و امانت‌داری او روشن باشد را می‌پذیرد و سخن شخص شهره در دروغگویی و خیانت در خبر را نمی‌پذیرد. در مورد شخص مجهول الحال هم درنگ تا آشکار شدن قرائن صداقت وی را لازم می‌داند وگرنه آن را مردود می‌شمارد.[۷۲]
نهایتاً نظر آیت الله معرفت در مقوله‌ی پذیرش خبر اینست:
«بنابراین شرط پذیرفته شدن خبر، آن است که قراین درستی همراه آن باشد؛ به این معنا که در کتابی معتبر یافت شود و راوی آن به صداقت و امانت مشهور باشد یا دست‌کم به دروغگویی و خیانت شناخته شده نباشد. متن خبر از سلامت و استحکام برخوردار باشد، به گونه‌ای که یا موجب علم شود و یا شک و تردید را از انسان زایل و با عقل و نقل قطعی در دین و شریعت تعارض نداشته باشد که اگر این امور در حدیثی فراهم آید، اطمینان‌آور است و می‌شود بر آن اعتماد کرد. از این رو خبر ـ هر چند از نظر سند مرسل باشدـ اگر دیگر شروط پذیرش را دارا باشد، پذیرفتنی است.»[۷۳]

 

 

 

    1. ۳٫ ۱٫ ۲٫ دیدگاه قائلان عدم حجیت خبر واحد در تفسیر

 

 

دیدگاه این طیف راجع به روایات آحاد ظنی معتبر در تفسیر، عدم حجیت خبر واحد می‌باشد، نه در آیات احکام شرعیه و آیات فقهی و نه در غیر آن. نظر ایشان چنین است که نسبت دادن چیزی به خداوند متعال بوسیله‌ی دلایل ظنی حرام است و شبهه‌ی افترا به حضرت حق را در پی دارد که خود امری حرام و گناه بزرگی است، اخبار آحاد هم‌چون ظن‌آور است در این مقوله جای می‌گیرد.
همچنین آنها اعتبار و حجیت خبر را در صورتی می‌دانند که بیان باشد، بیان هم یا شفاهی است یا خبر متواتر و یا خبر واحد محفوف به قرینه‌ی قطعیه؛ و خبر واحد بدون قرینه‌ی قطعی، ظنی می‌باشد و بیان بودن آن ثابت نشده است، لذا حجیت ندارد.
از طرفداران این دیدگاه، شیخ طوسی &، علامه طباطبایی &، علامه شعرانی، سید مرتضی، طبرسی، ابوالفتوح رازی می‌باشند.[۷۴]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ۱٫ ۲٫ دیدگاه شیخ طوسی &

 

 

شیخ طوسی & از نخستین اشخاص قائل به عدم حجیت خبر واحد در تفسیر آیات قرآنی می‌باشد. ایشان در مقدمه‌ی تفسیر خویش در مورد چگونگی بهره‌روی از روایات تفسیری غیرقطع‌آور چنین می‌نگارد:
«واما طریقه الآحاد من الروایات الشارده والألفاظ النادره فانه لایقطع بذلک ولایجعل شاهداً علی کتاب الله وینبغی أن یتوقف فیه ویذکر ما یحتمله ولا یقطع علی المراد منه بعینه.»[۷۵]
«اگر روایت تفسیری، قطع‌آور باشد یا همراه قرائن قطعی باشد، می‌تواند آیه قرآن را تفسیر کند و چنانچه روایتی تفسیری، گمان‌آور باشد، مانند خبر واحد غیرقطعی این روایت را به عنوان مراد احتمالی آیه می‌توان دانست، لیکن نمی‌توان آن را تفسیر واقعی آیه به شمار آورد.»[۷۶]
به هر حال می‌توان چکیده‌ی دیدگاه این مفسر بزرگ را در مورد چگونگی اعتبار روایات تفسیر گمان‌آور، چنین مطرح نمود:
الف) امکان تعبد به پذیرش خبر واحد را ایشان هم در اصول دین و هم در فروع دین قبول دارد.
ب) با وجود امکان تعبد در اصول دین، منتها هیچ‌گونه تعبدی در تفسیر صورت نگرفته است.
ج) ایشان روایات تفسیر گمان‌آور را تنها به عنوان مراد احتمالی آیه می‌پذیرد و برداشت مراد قطعی آیه از آن را نمی‌پذیرد.[۷۷]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ۱٫ ۲٫ دیدگاه علامه طباطبایی&

 

 

علامه طباطبایی در باب حجیت داشتن روایات، بحوث گوناگون و پراکنده‌ای لابلای تفسیرالمیزان و نیز دیگر آثار خویش ارائه نموده است. لکن در این مقال تنها به صورت مختصر و در قالب نکاتی به نظرات ایشان در این زمینه پرداخته می‌شود.
از نظرگاه علامه طباطبایی، ملاک پذیرش یا عدم پذیرش روایات در حوزه‌ی فقهی با حوزه‌های غیرفقهی یکسان نمی‌باشد. ایشان در پاسخ به یکی از مفسرین که شرط قبول روایت را فقط تواتر و دارا بودن سند صحیح و متصل به شخص معصوم و عدم بی‌اعتباری سند آن نزد اهل رجال می‌داند، چنین می‌نگارد:
«فمسأله اصولیه والذی استقر علیه النظر الیوم فی المسأله أن الخبر إن کان متواتر او محفوفا بقرینه قطعیه فلا ریب فی حجیتها وأما غیر ذلک فلاحجیه فیه إلا الأخبار الوارده فی الأحکام الشرعیه الفرعیه اذا کان الخبر موثوق الصدور بالظن النوعی فإن لها حجیه.»[۷۸]
همانطور که پیداست، علامه خبر متواتر و نیز خبر محفوف به قرائن قطعی الصدور را بی‌شک حجت می‌داند و غیر اینگونه اخبار را دارای حجیت نمی‌داند، مگر اخبار آحادی که در باب احکام شرعی و فرعی آمده باشد که موثوق الصدور به ظن نوعی نیز باشد هم حجت است.
علامه در ادامه سخن خویش، دلیل تفاوت ملاک و معیار حجیت روایات یا عدم حجیت روایات در حوزه‌ی فقه و احکام شرعی با غیر فقه و تفسیر، چنین می‌فرماید:
«وذلک أن الحجیه الشرعیه من الاعتبارات العقلائیه فتتبع وجود أثر شرعی فی المورد یقبل الجعل والاعتبار الشرعی والقضایا التاریخیه والامور الاعتقادیه لامعنی لجعل الحجیه فیها لعدم اثر شرعی ولا معنی لحکم الشارع بکون غیرالعلم علما وتعبید الناس بذلک والموضوعات الخارجیه وان امکن ان یتحقق فیها اثر شرعی إلا أن آثارها جزئیه والجعل الشرعی لاینال إلا الکلیات ولیطلب تفصیل القول فی المسأله من علم الاصول.»[۷۹]
از بیان علامه چنین استفاده می‌شود که ایشان حجیت شرعی را یکی از اعتبارات عقلایی می‌داند که اثر شرعی به دنبال دارد و اخبار وارده در باب احکام شرعی حجیت دارد لکن در غیر احکام همچون قضایای تاریخی و امور اعتقادی حجیت داشتن روایات معنا ندارد و دلیل این امر را نیز عدم دارا بودن اثر شرعی از روایات برای چنین اموری می‌داند و جعل شرعی را تنها برای کلیات مسائل روا می‌داند. در انتها نیز مخاطب را برای تفصیل بحث به علم اصول ارجاع می‌دهد.
علامه همچنین نظر خود را ذیل عنوان «معنی حجیت بیان پیغمبر | و ائمه ^ در کتاب «قرآن و اسلام» خویش چنین بیان می‌دارد: «بدلالت خود قرآن مجید، بیان پیغمبر اکرم | و اهل‌بیت گرامش چنانکه در فصول سابق گذشت در تفسیر آیات قرآنی حجیت دارد. این حجیت در مورد قول شفاهی و صریح پیغمبر اکرم | و ائمه اهل‌بیت و همچنین در اخبار قطعیه الصدور که بیان ایشان را حکایت می‌کند روشن است. ولی خبر غیرقطعی که در اصطلاح، خبر واحد نامیده می‌شود و حجیت آن در میان مسلمین مورد اختلاف است منوط به نظر کسی است که به تفسیر می‌پردازد، در میان اهل سنت نوعا به خبر واحد که در اصطلاح، صحیح نامیده می‌شود مطلقاً عمل می‌کنند و در میان شیعه آنچه اکنون در علم اصول تقریباً مسلم است اینست که خبر واحد موثوق الصدور در احکام شرعیه حجت است و در غیر آنها اعتبار ندارد.»[۸۰]
اگر بخواهیم به همین مقدار از سخن علامه بسنده نماییم بخش اعظمی از روایات از اعتبار ساقط گشته و باید آنها را کنار گذاشته و بدون استفاده در تفسیر از آنها بگذریم درحالیکه واقع امر چیز دیگری است و باید تحلیل و تبیین ویژه‌ای که علامه از نوع کارآمدی روایات تفسیر در تفسیر قرآن ارائه می‌دهد را نیز ملاحظه نمود.
از دیدگاه علامه در مورد نقش سنت و از جمله روایات، در ارتباط با قرآن و تبیین مفاهیم آن به دو امر مهم می‌توان اشاره نمود: نخست اینکه روایات و سنت در تفسیر، نقش آموزشی دارند نه نقش تفسیری.
مطلب بعدی هم اینست که از دیگر موارد استفاده روایات تفسیری، کشف جزئیات داستانها و احکام و معاد و… می‌باشد. بنابراین نمی‌توان علامه را مخالف استفاده و بهره‌وری از روایات تفسیری به طور مطلق قلمداد کرد. همچنین ایشان از شروط صحت استفاده از روایات تفسیری گمان‌آور با سند نامعتبر را سازگاری مضمون و محتوای روایت با معارف و آیات قرآنی می‌داند.[۸۱]




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]




۲٫ ۳٫ بیان قدر مشترک روایات

 

صاحب تفسیر آلاءالرحمن، گاهی برای ذکر مصداق یا توضیح عبارتی از آیه، نتیجه‌ی بررسی‌های خود را از چندین روایت (در مورد آن بحث) که دارای قدر مشترکی هستند، به صورت یک عبارت نقل می‌نماید؛ درواقع علامه بلاغی، پیام روایات ـ که همان قدر مشترک روایات است ـ را به صورت خلاصه و جمع‌بندی شده، بدون ذکر موارد تکراری بیان می‌دارد. نمونه‌ی این روش، در آیۀ ۲۰۳ سوره مبارکه‌ی بقره:
«وذکر الله: هوالتکبیر، کما فی صحیحتی محمد ومنصور المشاره الیهما. وصورته المتفق علیها بین المسلمین ـ کما ذکره فی التبیان ـ: “الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، والله اکبر، الله اکبر ولله الحمد” وزاد اصحابنا تبعاً للروایات عن ائمتهم أهل‌البیت وجمعاً بینها: “الله اکبر علی ما هدانا والحمدلله علی ما اولانا ورزقنا من بهیمه الانعام”.»[۹۹]
صاحب تفسیرالمیزان در تفسیر آیه‌ی ۲۰۳ سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، ذیل این بخش از آیه، متفاوت با علامه بلاغی عمل کرده است و تنها به ذکر یک روایت در این زمینه اکتفا نموده و اشاره‌ای هم به مصادر و موارد گوناگون روایات دیگر در این زمینه نکرده است. منتها روایتی که ذکر نموده تا حد زیادی با قدر مشترک روایت ذکر شده در آلاءالرحمن همسو و همسان است. لکن در قسمت بعد آیه که حکمی فقهی و استحباب امری استخراج می‌شود، هر دو علامه بزرگوار تنها به یک روایت که تقریباً تا حدی شبیه به یکدیگر است، اکتفا نموده‌اند، با این تفاوت که علامه بلاغی حکم به استحباب تکبیرات ذکر شده در زمان خاصی می‌دهد و البته اشاره می‌فرماید که در تعداد و زمان تکبیر در کلام فقهای جمهور اختلاف است و سپس از آن گروهی که در این موارد با شیعه مشترک هستند نام می‌برد. این درحالی است که علامه طباطبایی تنها به ذکر روایت بسنده نموده‌اند و حکمی را در ادامه‌ی روایت استخراج ننموده است.
«وهو مستحب علی المشهور لصحیحه علی بن جعفر عن اخیه الکاظم… فالامر فی الآیه للاستحباب.»[۱۰۰]
از دیگر موارد این روش، می‌توان آیات ۱۶۸ و ۲۱۹ بقره را نام برد.

 

دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ذکر روایت اهل سنت و اشاره به پیام روایت شیعی

 

 

برای شرح یا استخراج احکام یا مطالب آیه‌ای، در برخی موارد، علامه بلاغی تنها از احادیث اهل‌سنت بهره جسته است، به این صورت که آن روایات یا مضمون آنها را نقل می‌نماید و مورد بررسی قرار می‌دهد، لکن در همین موارد، مشی ایشان در استفاده از احادیث شیعه چنین نیست و به این روایات فقط اشاره می‌نماید و حدیثی از شیعه به طور مستقل بیان نمی‌دارد بلکه مضمون حدیث یا خلاصه‌ای از پیام حدیث را که اصل و جان مایه‌ی مطلب می‌باشد، ذکر می‌کند و نیز در اثنای سخن اشاره می‌کند که اجماع امامیه نیز همین است و اینکه احادیث بسیاری از شیعه و اهل‌سنت در این خصوص نقل شده است. و در برخی موارد به اسناد حدیث هم می‌پردازد. از جمله‌ی این موارد، آیه‌ی ۱۷۸ سوره‌ی بقره می‌باشد.
«وعلیه اجماع الامامیه واحادیثهم ….. لایقتل الاب بابنه باجماع الامامیه واحادیثهم الکثیره وهو المعروف من فقهاء الجمهور…»[۱۰۱]
رویکرد علامه طباطبایی به این آیه همچون علامه بلاغی نیست و ایشان به این شکل گسترده از روایات استفاده نفرموده است. علامه طباطبایی در رابطه با این آیه اشاره می‌نماید که روایات در این معانی بسیار است:
«اقول: والروایات فی هذه المعانی الکثیره.»[۱۰۲]
لکن برای هر عبارت از آیه، فقط یک روایت و آن هم از شیعه نقل می‌نماید و بقیه مسائل مربوط به آیه را ذیل عنوان بحث علمی مطرح می‌نماید، درحالیکه علامه بلاغی اشاره به روایات متعددی از شیعه و سنی و ذکر احادیثی تنها از اهل سنت دارد.
مطالبی هم که المیزان در مورد قصاص و عفو بیان کرده، همسو با احادیث و روایاتی است که در قسمت بحث روایی ذکر کرده است. اینگونه موارد نشانگر آنست که روش علامه طباطبایی درموارد فقهی باعلامه بلاغی متفاوت است. از دیگر موارد این روش در آلا‌ءالرحمن، آیه ۱۸۷ سوره بقره می‌باشد.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ تبیین لفظ متفاوت در روایات شیعه و سنی

 

 

یکی دیگر از روشهای علامه بلاغی در تعامل با روایات، اینست که برای تأیید نظر خود در بیان مفهوم آیه یا عبارتی از آیه، پس از ذکر نظر خویش، به وجود روایاتی در همین خصوص در منابع شیعی و سپس اهل‌سنت اشاره می‌فرماید بدون اینکه حدیث را ذکر نماید. البته اگر لفظ مهم و مشهوری بین شیعه و سنی در آن احادیث متفاوت باشد، پس از نقل آن، مخاطب را متوجه این تفاوت و چگونگی بکار رفتن آن در منابع اهل‌سنت و شیعه می‌سازد. از جمله موارد این روش، در آیه‌ی ۱۸۵ سوره بقره آمده است.
در تفسیرالمیزان هم چندین روایت هم‌مضمون و یا همسان روایات بکار رفته ذیل همین آیه در آلاءالرحمن آمده است که البته برخورد این دو بزرگوار و تعامل ایشان با روایات متفاوت بوده و گاهی روایتی را یکی از آنها پذیرفته و دیگری نقد یا رد نموده است: در برخی موارد حتی مصدر و منبع نقل روایتی در هر دو تفسیر، یکی است.
برای روشن شدن نحوه تعامل المیزان و آلاءالرحمن با روایات ذکر شده در این آیه، می‌توان روایتی که راجع به نام ماه رمضان و چگونگی کاربرد آن نقل شده را مثال زد. علامه بلاغی این روایت را که رمضان یکی از اسماء خداوند است سپس شایسته نیست بدون پیشوند «ماه» (شهر) آن را تلفظ نمود، با ارجاع به چندین منبع نقل نموده و نقدی هم بر آن نداشته است:
«وفی الکافی والفقیه وغیرهما عن الباقر ×: “لا تقولوا جاء رمضان وذهب رمضان، فإن رمضان اسم من اسماء الله ولکن قولوا شهر رمضان” وعن امیرالمؤمنین × ما یقرب من هذا. وفی کنزالعمال مثل قول الباقر ×عن ابن عمر وأبی هریره.»[۱۰۳]
این در حالی است که علامه طباطبایی همین حدیث را با کمی تفاوت در نقل، منتها با همین مضمون ذکر کرده ولی آن را نپذیرفته و از احادیث و روایات دیگر در نقد آن استفاده نموده است و این روایت را خبر واحد غریب دانسته است، درحالیکه علامه بلاغی آن را خبر واحد غریب ندانسته و برخوردی پذیرشی با روایت اعمال کرده است علامه طباطبایی چنین می‌فرماید:
«وفی بعض الاخبار أن رمضان اسم من اسماء الله تعالی فلا ینبغی أن یقال: جاء رمضان وذهب، بل شهر رمضان، الحدیث. وهو واحد غریب فی بابه وقد نقل هذا الکلام عن قتاده ایضاً من المسفرین … .»[۱۰۴]
در دیگر روایات نیز گاهی نظر هر دو علامه یکسان نیست و تعامل متفاوتی از لحاظ پذیرفتن یا نقد دارند و چون این مقال، مجال بررسی همه‌ی روایات منقول در این تفاسیر را ندارد، بنابراین برای شفافیت بیشتر موضوع، بررسی‌ دیگر روایات این آیه را به مخاطب محترم محول نموده واز بیان آن در اینجا خودداری می‌گردد تا به دلیل کمبود موقعیت در این رساله، بحث ضایع نگردد.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ انحصار تفسیر در روایت

 

 

گاهی علامه بلاغی برای توضیح کلمه یا عبارتی از آیه، بدون توضیحی از سوی خویش راجع به آن قسمت از آیه یا کلمه، مستقیماً حدیثی از شیعه نقل می‌نماید و دیگر بررسی خاص یا اشاره به دیگر منابع آن روایت ندارد و به همین میزان برای تفسیر آیه، یا بخشی از آیه اکتفا می‌نماید. برای نمونه، ذیل آیه‌ی ۱۸۵ سوره‌ی بقره چنین آمده است:
«﴿بَینَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ﴾ فی الکافی وعن العیاشی عن ابی عبدالله ×: القرآن جمله الکتاب والفرقان المحکم الواجب العمل به.»[۱۰۵]
در واقع علامه بلاغی توضیح کلمه‌ی فرقان را با یک روایت، بدون توضیحی دیگر، بیان نموده که بگونه‌ای نشانگر اعتماد ایشان به احادیث آحاد و اکتفا به آن در تفسیر می‌باشد.
ذیل همین آیه در تفسیرالمیزان، روایات گوناگونی ذکر شده و یکی از قسمتهایی که به صورت جداگانه به آن پرداخته شده است، همین قسمت آیه می‌باشد. علامه طباطبایی برای معنای «کتاب» و «فرقان» چندین روایت با منابع مختلف بیان داشته و سپس بدون بررسی تک‌تک روایات در انتها نیز نظر خود را در جمع‌بندی روایات و سازگاری آنها با یکدیگر می‌دهد:
«وفی الجوامع عنه ×: الفرقان کل آیه محکمه فی الکتاب وفی تفسیر العیاشی والقمی عنه |: الفرقان هو کل امر محکم فی القرآن والکتاب هو جمله القرآن الذی یصدق فیه من کان قبله من الأنبیاء. أقول: واللفظ یساعد علی ذلک.»[۱۰۶]

 

 

 

  1. ۲٫ ۳٫ ذکر شأن نزول و اشاره به روایت



 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]




۲٫ ۳٫ اشاره به روایات شیعی درتأیید نظرخویش

 

علامه بلاغی، پس از توضیح قسمتی از آیه، به منظور تأیید نظرات خویش راجع به آن قسم آیه، بدون ذکر خود روایت به وجود روایت یا روایاتی از کتب شیعه در آن مضمون، اشاره می‌نماید، این عملکرد علامه، در چندین آیه از جمله آیات ۱۹۷، ۲۳۳ و ۲۵۹ سوره‌ی بقره جلوه کرده است. برای نمونه، ذیل آیه ۲۳۳ سوره بقره در تفسیر آلاءالرحمن، چنین آمده است:
«والوالدات یرضعن اولاءدهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه… ویعطی ما بإزائها من اجره وهو الأب ومن بیده أمر الطفل بعده ومن أراد ارضاعه دون الحولین فله ذلک وحده احد وعشرون شهراً کما نُقل علیه اتفاقنا وعلیه روایتا سماعه وعبدالوهاب عن الصادق ×.»[۱۱۸]
این شیوه‌ی تعامل با روایات در تفسیرالمیزان هم مشاهده می‌گردد، لکن در آیه‌ی مورد بحث (۲۳۳ بقره) شیوه‌ی علامه طباطبایی به گونه‌ای دیگر بوده و ایشان در قسمت بحث روایی، روایتی در رابطه با این قسمت آیه ذکر نموده است در حالی که علامه بلاغی تنها اشاره به روایت بدون ذکر مستقیم آن دارد.
المیزان، ذیل آیه‌ی ۲۳۳ بقره در بخش روایی چنین آورده است:
«وفی تفسیرالعیاشی: فی قوله تعالی: “والوالدات یرضعن اولادهن” الآیه، عن الصادق× قال والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین… وارفق به أن یترک مع أمه.»[۱۱۹]

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ تبیین واژه ای خاص از روایت

 

 

گاهی علامه بلاغی برای تفسیر و تشریح بخشی از آیه، پس از ذکر روایت، به توضیح کلمه‌ای خاص در آن روایت می‌پردازد و مخاطب را متوجه می‌سازد که چرا امام × این واژه را آورند و جایگاه این واژه در توضیح آیه کجاست و به چه اعتباری امام × آن را ذکر نموده است؟! مثال برای این روش علامه ، ذیل آیه‌ی ۱۹۸ سوره بقره می‌باشد:
«﴿لَیسَ عَلَیکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ…» فی تفسیر البرهان عن تفسیر العیاشی عن الصادق × فی تفسیر الایه… . وفی التبیان روی عن ابی جعفر × قال لاجناح علیکم ان تبتغوا فضلاً من ربکم معناه ان تطلبوا المغفره وفی مجمع‌البیان رواه جابر عن ابی جعفر × ولعل ذکر المغفره باعتبار انها المصداق الأهم لنوع الانسان… وای جناح علیه فی ذلک فابتغوه واغتنموا فیه الفرص.»[۱۲۰]
در المیزان هم همین روایات با تفاوت چگونگی نقل آنها، آمده است. هر دو علامه بزرگوار روایتی که دال بر معنای مغفرت می‌باشد ذکر کرده‌اند و سپس توضیحی راجع به آن داده‌اند، اگرچه علامه طباطبایی عبارت کوتاهی را در توضیح این روایت ذکر نموده است و آن عبارت اینست که:
«اقول: وفیه تمسک بإطلاق الفضل وتطبیقه بأفضل الافراد.»[۱۲۱]
بنابراین هردو بزرگوار با تحلیل عام مفهومی ، روایت را بر مصداق اتم، مطابق دانسته اند.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ استعمال لفظ در بیش از یک معنا

 

 

یکی از روشهای تعامل علامه بلاغی با روایات بدین صورت است که ایشان بدون اظهارنظر راجع به بخشی از آیه، ابتدا برخی روایات گوناگون از شیعه که در آن مورد آمده را نقل می‌کند و سپس از همه‌ی آنها نتیجه‌گیری می‌نماید و درواقع یک جمع‌بندی از موارد مختلف روایی دارد و چنین نظر می‌دهد که هر کدام از این معانی در جای خودش و به مقتضای احوال گوناگون صحیح می‌باشد و همه‌ی آنها یک وجه و معنا و مفهوم مشترکی را منتقل می‌کند. در انتها نیز اشاره مختصری به وجود روایتی از اهل‌سنت در این زمینه می‌نماید. از جمله مواردی که اینگونه عملکرد علامه را می‌توان مشاهده نمود، آیات ۲۴۸ و ۲۶۹ سوره‌ی بقره می‌باشد.
لکن باید متذکر شد که نتیجه‌ی نهایی علامه در دو آیه، از لحاظ تأیید یا عدم تأیید هماهنگی روایات، متفاوت می‌باشد و عیناً عملکرد ایشان در دو آیه یکسان نمی‌باشد.
این شیوه تعامل علامه بلاغی با روایات، در ماجرای تابوت بنی‌اسرائیل در آیه‌ی ۲۴۸ سوره بقره مشاهده می‌گردد. ایشان روایات گوناگونی راجع به معنای کلمه‌ی «سکینه» ذکر می‌نماید و در انتها از همه‌ی آنها نتیجه‌گیری واحدی می‌نماید و اینکه هر یک از روایات با وجود اختلاف ظاهری، یک معنا و مفهوم را می‌رساند و هر کدام در جای خود مناسب می‌باشد. در تفسیر آلاءالرحمن ذیل آیه‌ی ۲۴۸ سوره بقره چنین آمده است:
«﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِیهُمْ إِنَّ آیهَ مُلْکِهِ أَنْ یأْتِیکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ… ﴾ فی تفسیر القمی عن الرضا × أنها ریح من الجنه لها وجه کوجه الانسان ونحوه فی مجمع‌البیان… وفی روایه معانی الاخبار عن یونس عن الرضا × روح الله، لکن فی اصول الکافی فی صحیح محمد بن مسلم عن الباقر× السکینه الایمان… والظاهر ان هذه التعبیرات تشبیهات واشارات بحسب حال المورد والخطاب والمخاطب فلعل السکینه امرا یوجب الامنه… فقد کان لهم بمنزله اللواء الاعظم فی الحروب.»[۱۲۲]
از بیان علامه بلاغی می‌توان فهمید که آن بزرگوار استعمال لفظ در بیش از یک معنا را می‌پذیرد واین گونه گونی باتوجه به مخاطب دگرگون می‌شود.
در تفسیر المیزان نیز تقریباً همان روایاتی که در آلاءالرحمن آمده، ذکر شده است؛ با همان تفاوت همیشگی در نقل که در المیزان کامل‌تر از آلاءالرحمن روایات ذکر می‌شود. علامه طباطبایی نیز روایات گوناگون که راجع به معنا و مفهوم «سکینه» نقل شده را همچون علامه بلاغی به یک مفهوم واحد جمع‌بندی می‌نماید و نظرش بر جمع آن معانی به یک معنای واحد است. ایشان همچنین علی‌رغم اینکه این روایات خبر واحد هستند، آنها را قابل توجیه می‌داند و بر آن روایات تکیه می‌نماید و در تفسیر آیه استفاده نموده و در فرض صحت آن احادیث، معنای برآمده از آنها را می‌پذیرد:
«اقول: وروی هذا المعنی ایضاً الصدوق فی المعانی… وهذه الاخبار الوارده فی معنی السکینه وان کانت آحاد إلا أنها قابله التوجیه والتقریب إلی معنی الآیه فان المراد بها علی تقدیر صحتها: أن السکینه مرتبه من مراتب النفس فی الکمال توجب سکون النفس وطمأنینتها إلی امر الله… .»[۱۲۳]
بنابراین همانطور که پیداست، هر دو علامه تقریباً مفهوم واحدی از کلمه‌ی «سکینه» در آیه، مدنظر دارند و برای این معنا، از روایات مشابهی بهره برده‌اند. در بحث روایی این قسمت از آیه، علامه طباطبایی ابتدا روایت را با منابع اهل‌سنت تطبیق داده و سپس به دیگر منابع شیعی اشاره نموده است و این عملکرد ایشان با مختصری تفاوت در شیوه‌ی ذکر و تعداد منابع اهل‌سنت در ارجاع مطلب نیز همچون علامه بلاغی می‌باشد.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ روایت، مبنای تفسیر

 

 

گاهی علامه بلاغی برای توضیح و تفسیر بخشی از آیه، قبل از ذکر نظر خویش، ابتدای بحث را با روایتی آغاز می‌نماید و در ادامه، نظر خود را بر مبنای همان روایت استوار می‌کند. درواقع سخن ایشان، در راستای تکمیل شرح و توضیح روایت می‌باشد. مثال این شیوه‌ی تعامل علامه با روایت، در آیه‌ی ۲۴۹ سوره بقره قابل مشاهده است:
«﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ … ﴾ “وفی روضه الکافی فی الصحیح عن الباقر × کما روی فی تفسیر القمی عن الصادق × ان الذین اغترفوا قالوا هذا القول والذین لم یغترفوا هم الذین قال الله فیهم: ” قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله”. ای الذین لم یلههم الامل بل قربوا الموت فی کل حین إلی ظنهم شوقاً إلی لقاء الله برفع الحجاب الشهوانی کما قدمناه فی الآیه الثالثه والاربعین، قالوا من قوه ایمانهم وثبات عزمهم وحسن ظنهم بالله.»[۱۲۴]
علامه طباطبایی نیز در تفسیر این آیه اگرچه روایت خاصی را ذکر نفرموده است، لکن می‌توان گفت همان معنایی که از تفسیر آلاء الرحمن برداشت می‌شود، در اثنای تفسیرالمیزان نیز بیان شده است و تا حدودی مضمون روایت در سخن علامه طباطبایی به چشم می‌خورد و گویا ایشان نیز روایت را مدنظر داشته و سپس راجع به آیه نظر می‌دهد و تقریباً به صورت غیرآشکار، عملکردی شبیه علامه بلاغی داشته است.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ رد روایت سنی و سکوت ظاهری در مورد روایت شیعه

 

 

گاهی برای ذکر مصادیق آیه، علامه بلاغی ابتدا بدون توضیحی از سوی خویش، چندین روایت از شیعه و اهل‌سنت، با مضامین و مصادیق متفاوت، بیان می‌نماید. سپس روایت اهل‌سنت راـ با استفاده از نظر دیگران (مثلاً حاشیه‌ای که بر تفسیر ناقل آن روایت زده شده است)ـ رد می‌کند و روایت را نمی‌پذیرد. اما در عین حال راجع به دیگر موارد گوناگون روایی از شیعه، سکوت اختیار نموده و هیچ‌کدام را بر دیگری برتری نمی‌دهد و حتی با نقد روایت سنی، غیرمستقیم روایت شیعی که شبیه روایت اهل‌سنت است را نیز رد می‌نماید.
نمونه‌ی این شیوه‌ی عملکرد علامه بلاغی در تفسیر آیه‌ی ۲۵۹ سوره‌ی بقره نمایان است. ایشان برای مصداق شخص مورد بحث در آیه‌ی ۲۵۹ بقره، روایاتی ذکر می‌کند که هر کدام متفاوت است برخی پیامبر مذکور را «ارمیاء نبی» و برخی «عزیز» می‌دانند و برخی صاحب قصه را کافر می‌دانند؛ علامه بلاغی راجع به این مصادیق چنین بیان می‌دارد:




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]




۲٫ ۳٫ کاربرد روایی آیات برای یکدیگر

 

دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir

 

در برخی مواقع علامه بلاغی برای توضیح و تفسیر آیه، از آیه‌ای در سوره‌ی دیگری استفاده می‌نماید، لذا در ادامه نیز از روایات همان آیه‌ی دیگر بهره می‌برد و گویا نگرش علامه چنین است که این دو‌ آیه در یک راستا هستند و برای فهم و تفسیر آیه‌ی موردنظر، می‌توان از روایات آیه‌ی دیگر استفاده نمود. بنابراین برخی روایات شیعه و اهل‌سنت نقل شده ذیل آن آیه را ذکر نموده و به برخی منابع دیگر، بدون ذکر روایت، تنها اشاره می‌نماید. به طور مثال ایشان برای تفسیر آیه‌ی ۶۴ سوره‌ی آل‌عمران، از روایات ذیل آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی توبه استفاده نموده است:
«﴿قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکُمْ… وَلَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ… ﴾ وربما یکون اتخاذ الأرباب هنا علی حد قوله تعالی فی سوره التوبه: ﴿اتخذوا احبارهم ورهبانهم ارباباً من دون الله﴾ ففی الکافی والمحاسن عن ابی بصیر عن ابی عبدالله الصادق ×: «انهم أحلوا لهم حراماً وحرموا علیهم حلالاً فعبدوهم من حیث لایشعرون» وعن المحاسن ایضاً عن الصادق × نحوه. ونحوه ما اخرجه الترمذی وجماعه ذکرهم فی الدر المنثور فی سوره التوبه عن عدی بن حاتم عن رسول الله وعن جماعه ایضاً عن حذیفه. وعن المحاسن وایضاً بسند فیه ارسال عن الباقر×… وعن العیاشی بروایاته عن الصادق والباقر ‘ نحو ما ذکرناه عنهما ‘.»[۱۲۷]
علامه طباطبایی نیز ذیل آیه‌ی ۶۴ سوره‌ی آل‌عمران اشاره مختصری به آیات سور دیگر که مربوط به بحث این آیه می‌باشد، دارد مثل آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی توبه و درواقع تا حدی مختصر از آنها استفاده نموده، منتها در بحث روایی، از روایات آن آیات، سخنی به میان نیاورده است، در حالیکه علامه بلاغی توجه نسبتاً خوبی به روایات آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی توبه دارد. البته شاید این شیوه‌ی علامه بلاغی، در تفسیرالمیزان هم بکار رفته باشد، لکن‌ آیه‌ی مذکور دارای این ویژگی نبوده، بنابراین نمی‌توان نتیجه گرفت علامه طباطبایی چنین روشی را هیچگاه اتخاذ نکرده، بلکه ممکن است در آیات دیگر یافت شود.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ نقد روایی وتاریخی

 

 

علامه بلاغی گاهی در تفسیر آیه‌ای از روایت مربوط به آیه که در تفسیر دیگری ذکر شده استفاده نموده که از لحاظ سندی نیز بر آن صحه گذاشته شده، لکن علامه بلاغی آن را مرسل می‌داند و نیز دلایل روایی و تاریخی هم برای رد روایت می‌آورد و مصداق آن روایت را زیر سؤال می‌برد. سپس احتمالات صحیح‌تر را از دیگر منابع نقل می‌کند. نمونه‌ی این شیوه‌ی پرداختن به روایات، در آیه‌ی ۲۴۶ سوره‌ی بقره نمایان است:
«﴿أ أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِی لَهُمُ… ﴾ فی تفسیرالقمی فی الصحیح عن الباقر × ان بنی‌اسرائیل عملوا المعاصی وغیروا دین الله وعتوا عن امر ربهم وکان فیهم نبی یأمرهم وینهاهم فلم یطیعوه وروی ان اسمه ارمیا النبی. اقول: هذا وماه بعده لیس من الصحیح بل هو إرسال من القمی وفیه ما هو خلاف الصحیح فإن نفس القمی سیروی فی… فی الصحیح عن الصادق× ان ارمیا النبی معاصر لبخت النصر وسبی بابل کما هو مقتضی التاریخ وبین ذلک العصر وعصر طالوت نحو اربعمائه سنه وتسعه اجیال. وفی التبیان و مجمع‌البیان وقیل هو شموئیل وهو المروی عن ابی جعفر یعنی الباقر × وفی مجمع‌البیان وهو بالعربیه اسماعیل وفیه منع فإن اسماعیل فی‌العبرانیه یشمع ایل.»[۱۲۸]
در تفسیر المیزان نیز همین روایات، ذیل آیه‌ی مورد بحث بیان شده است، لکن علامه هیچیک را مورد نقد قرار نمی‌دهد و یکی را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد و فقط به ذکر آنها بسنده می‌کند، البته تا حدودی روایت نقل شده از تفسیر قمی را مورد بررسی قرار می‌دهد و اینکه روایتی در دل روایتی دیگر آمده است، اما از نظر سندی و متنی، نقدی ندارد. درحالیکه علامه بلاغی روایت تفسیر قمی را تا حدی نمی‌پذیرد و بر آن نقد دارد.
علامه طباطبایی ذیل روایات وارد چنین آورده است:
«وفی مجمع‌البیان فی قوله تعالی… هوالشموئیل وهو بالعربیه اسماعیل. اقول: وهو مروی من طرق اهل‌السنه ایضاً: وشموئیل هو الذی یوجد فی العهدین بلفظ صموئیل. و فی تفسیرالقمی عن ابیه عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن هارون بن خارجه عن ابی بصیر عن ابی جعفر× : ان بنی‌اسرائیل بعد موت موسی عملوا بالمعاصی وغیرو دین الله… وروی أنه ارمیا النبی ـ علی نبینا وآله و ×ـ فسلط الله علیهم جالوت وهو من القبط… اقول: قوله: وروی أنه أرمیا النبی روایه معترضه فی روایه.»[۱۲۹]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ تعدد مصادر روایت و ذکر مضمون واحد ونقد نظر مخالف باروایت

 

 

برای توضیح و شرح بخشی از آیه، علامه بلاغی ابتدا نظر خویش را بیان می‌کند و سپس در تأیید آن پس از اشاره به منابع روایت ـ اعم از شیعه و اهل‌سنت ـ مضمون واحدی از چندین روایت را به صورت جمع‌بندی شده، نقل می‌کند.
در مرحله‌ی بعد، نظر تفسیر دیگری را راجع به مطلب و آیه ذکر می‌نماید که آن مفسر سخنانی غیر از مضامین روایات در تفسیر خود آورده و اینطور به نظر می‌رسد که علامه نظرات وی را نپذیرفته است. مثل آیه ۲۵۹ بقره:
« ﴿أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیهٍ وَ… فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ… ﴾ لایخفی ان الظاهر من الآیه هو المعنی الحقیقی للموت من ان روایه القمی عن الصادق × وروایه الدر المنثور التی صححها الحاکم عن امیرالمؤمنین وروایاته الآخر عن ابن عباس والحسن ووهب هذه کلها صریحه فی ان هذا الشخص قدمات وتلاشت اجزاؤه وتفرقت… ولکن المفسر المصری المعاصر قال ما حاصله أن الإماته والموت هنا عباره عن فقد الحس والإدراک وهو المسمی بالسبات لا مفارقه الروح للبدن. ولم یحضرنی الجزء الاول من تفسیره کلی أراه ماذا یقول فیما مر من قوله تعالی ﴿ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ .»[۱۳۰]
علامه طباطبایی نیز با ذکر نظر مفسر مذکورـ که قبض روح را برای شخص موردنظر آیه قبول ندارد و نظر به بیهوشی وی داردـ آن را نقد نموده و با بیان استدلالاتی، سخن این مفسر را ناصحیح و غیرقابل قبول می‌داند. اما دیگر روایتی دال بر صحت بیان خویش نقل نمی‌نماید. درحالیکه علامه بلاغی نظر خود را با روایات تأیید کرد و سپس سخن آن مفسر را بر پایه‌ی روایات، نقد نمود.

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ ترجیح متن روایت برسند آن در نقد

 

 

به دلیل اینکه علامه بلاغی در زمینه‌ی دفاع از اسلام و پاسخ به شبهات مسیحیان و یهودیان در آن زمان فعالیت داشتند؛ می‌توان این تفکر علامه را در استفاده از روایاتی که به نحوی به این موضوع برمی‌گردد نیز مشاهده نمود. بطور مثال در تفسیر آیه‌ی ۲۳ سوره‌ی آل‌عمران، برخی روایاتی که در الدرالمنثور و مجمع‌البیان از ابن‌عباس ذکر شده را مورد نقد قرار داده و آنها را موهن دانستند و نیز در برخی موارد اشاره کرده است که حتی اگر از سند آن هم چشم‌پوشی نماییم، باز هم خود روایت صحیح نیست. درواقع چنین به نظر می‌رسد که از نظر علامه بلاغی، سند هم مشکل داشته، لکن ایشان نادیده گرفته وبررسی متن را برای رد روایت، بر بررسی سندی آن، مرجع دانسته است.
«﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ… یدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ … ﴾ و حال هؤلاء أنهم ﴿یدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ﴾ وهو القرآن الذی قامت وهو القرآن الذی قامت علیهم الحجه بأنه کتاب الله بدلائل اعجازه و… ومقتضی روایتی الدرالمنثور و مجمع‌البیان عن ابن عباس هو ان المراد من کتاب الله الذی یدعون الیه هو التواره. وکفی بذلک موهنا للروایتین؛ فإن التوراه کانت حینئذ محرفه بأشد التحریف ـ کما تراها الآن ـ فکیف یسمیها القرآن “کتاب الله” وروی فی الدر المنثور عن ابن عباس… ویوهن هذه الروایه ـ بعد غض النظر عن سندهاـ أن التوراه لیس فیها ان ابراهیم لم یکن یهودیاً وغایه ما فیها ذکر التأریخ المضطرب… اربعمائه سنه.»[۱۳۱]
شیوه‌ی عملکرد علامه طباطبایی در این‌ آیه، با علامه بلاغی متفاوت است. علامه طباطبایی دو روایت مختصر ـ در مورد شأن نزول آیه ـ ذکر نموده و به مطالبی که علامه بلاغی پرداخته، توجهی نداشته است. حتی آن روایات را نیز خبر واحد دانسته و قوت و اعتبار چندانی برای آنها قائل نیست.
«وفی الدر المنثور: اخرج ابن اسحاق وابن جریر… اقول: وروی بعضهم… نزل فی قصه الرجم… والروایتان من الآحاد ولیستا بتلک القوه.»[۱۳۲]

 

 

 

    1. ۲٫ ۳٫ وجوه معنایی بر پایه‌ی روایت

 

 

در برخی موارد، علامه بلاغی از همان ابتدا (یا اواسط) شروع تفسیر آیه، اشاره به وجود بیش از یک وجه و دسته روایات در تفسیر آن دارد. سپس در ادامه، وجوه مختلف آیه را با استفاده از روایات گوناگون در زمینه‌ی همان آیه بیان می‌کند و در خلال تفسیر از احادیث شیعه و اهل‌سنت بهره می‌برد و بدین ترتیب دو یا چند وجهی که از روایات مربوط به این بحث استخراج می‌شود را مقابل دیدگان مخاطب قرار می‌دهد. ایشان با استدلال و بیان دلایل گوناگون همچون عام یا خاص بودن کلمه یا عبارت در آیه و یا علل برتری وجه خاصی بر وجوه دیگر، آن روایات را رد یا تأیید می‌نماید.
آیاتی که این شیوه‌ی علامه را می‌توان مشاهده نمود، همچون: آیه ۸۱ آل‌عمران/ ۱۱۰ آل‌عمران/ ۵ نساء می‌باشد. به طور مثال ذیل آیه‌ی ۸۱ سوره‌ی آل‌عمران در تفسیر آلاءالرحمن چنین آمده است:
«﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیینَ لَمَا آتَیتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَحِکْمَهٍ ثُمَّ… ﴾ فی الآیه وجهان وروایتان: احدهما…» فی الآیه وجهان وروایتان: احدهما: ان یکون المیثاق للنبیین علی قومهم…. ففی التبیان: روی عن ابی عبدالله ـ یعنی الصادق × ـ انه قال ×: «تقدیره: واذا اخذ الله میثاق أمم النبیین…» وکذا فی مجمع‌البیان. اقول ولم اجد الروایه فی العاجل مسندهً، نعم فی تفسیر البرهان عن العیاشی… ما یرجع الی نحو ما ذکر فی التبیان روایته… وثانیهما: اخذ المیثاق من النبیین ویکون الخطاب فیما بعد لهم، کما هو مؤدی تفسیرالقمی وروایته عن الصادق × ونحوها روایه البرهان عن سعد بن عبدالله عن الصادق ×… .»[۱۳۳]
علامه طباطبایی بدون اعلام صریح درمورد چندوجهی بودن روایات در تفسیر این آیه، در قسمت «بحث روایی» به چندین روایت با مضامین گوناگون اشاره می‌نماید و عملاً وجوه مختلف روایات را بیان می‌دارد و ذیل هر کدام یا هر دسته، توضیح و یا نقد و تأیید خود را از روایات بیان می‌کند. روایات مورد استفاده علامه در «بحث روایی» نشانگر الهام‌گیری ایشان از روایات در تفسیر واظهار نظر وی راجع به آیات می‌باشد. چنانکه خود علامه نیز پس از ذکر بخشی روایی، چنین می‌آورد:
«اقول: والروایتان تفسران الآیه بمجموع ما یدل علیه اللفظ والسیاق کما مر.»[۱۳۴]
البته روایات دیگری را نیز نقل نموده و هر کدام در جای خود نقد و تأیید و یا بعضاً طرد شده‌اند. هم در المیزان و هم در آلاءالرحمن، از روایات شیعه و اهل‌سنت بکار رفته است. ایشان همچنین از برخی روایان مشترک نیز بهره جسته‌اند، لکن همه‌ی روایات استفاده شده در تفاسیر آنها یکسان و با یک دیدگاه نمی‌باشد.




 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ب.ظ ]